مُرده‌های تجملاتی

فهرست کتاب

مرگ گران است زنده بمانید

مرگ گران است زنده بمانید

امروزه در خانواده‌های متوسط، همان لحظه‌ای که خبر وحشت اثر فوت یکی از عزیزان را به رئیس خانواده می‌دهند، فوراً در برابر این مصیبت بزرگ، یک مصیبت دیگر، و همراه این خبر، صدای یک زنگ خطر و ایجاب یک حالت آماده باش برای پذیرایی از مهمانان بی‌شمار در شام‌ها و ناهارها و با عرض و طول سفره‌های رنگین و پرخرج، آن هم بدون آمادگی قبلی و بدون مهلت و فرصت، سرپرست خانوادۀ ماتم‌زده را سراسیمه و سرگردان و حیران و ویلان و افتان و خیزان و گریان و نالان می‌کند و بیچاره مجبور می‌گردد حادثۀ وفات را امر گذشته بداند و تقریباً آن را نادیده بگیرد و در جهت حفظ نام و شخصیت خانوادۀ خویش، تمام هوش و حواس خود را در راه دست و پا کردن وسایل پذیرایی به کار بیندازد و پسران و برادران داغدیدۀ متوفّی را با چشمان تر و اشکبار، راهی نانوایی‌ها و قصّابی و بقّالی‌ها نماید و برای پیدا کردن ظروف ظریف، و سرویس‌های تکمیل غذاخوری به این در و آن در بزنند، و بیچاره مادران و خواهران و دختران ماتم‌زده، با حالت گریه و چشمان اشکبار، آستین‌ها را بالا بزنند و به آشپزخانه‌ها بشتابند و در حال پختن غذاهای متنوع، در کنار دیگ‌های سیاه و دست و پنجه نرم کردن با دود و آتش، صدای گریه و زاری آن‌ها در کنار غرّش گازها به گوش برسد، و آه گرم دل‌های سوختۀ آن‌ها همراه دودهای غلیظ از دودکش‌ها بالا برود! و اشک چشمان آن‌ها که از دل‌های بریانی برمی‌خیزد، در کنار اشک کباب‌های کوبیده و برگ جاری گردد!!! این‌ها همه برای چه؟! برای کی؟! این‌ها همه برای اینکه یک وعده شکم‌هایی سیر گردند و یک لذّت آنی و فانی و زودگذر به کسانی برسد!!

آخر ای مسلمانان و ای پیروان مکتب محمدی! انصاف داشته باشید، مگر سیر کردن شکم در یک وعده یا دو وعده، این قدر اهمیت دارد که مصیبت‌زدگانِ بیچاره و عزادار و گرفتار را با چنین شرایطی و در چنین وضعی به این کار سخت و دشوار و پرمشقت وادار کنید؟! آخر در منزل خودت مگر نان نیست؟ غذا نیست؟ زندگی نیست؟ مگر سال‌های قحطی است؟ آخر تو که نوشی نداری، نیش چرا؟ تو که آب نمی‌آوری، کوزه چرا می‌شکنی؟ و اگر برای دل‌های جریحه‌دار مرهمی نیست، نمک چرا؟ آخر تو که به دستور رسول خدا جدر ایام ماتم و عزاداری به خانواده‌های مصیبت‌زده چند وعده غذا نمی‌دهی و برای پذیرایی از زن و مرد و بزرگ و کوچک آن‌ها کمر خدمت نمی‌بندی، کدام اصل انسانی و عاطفی و اخلاقی به تو اجازه می‌دهد که مادران و خواهران و دختران ماتم‌زدۀ متوفّی، با چشم گریان و دل بریان برای تو آشپزی کنند؟! و پسران و برادران متوفّی، با چشمان اشکبار در خدمت شما بایستند و چایی داغ و نوشابه‌های سرد را برای تو بیاورند و برای تو سفره‌های شام و ناهار بچینند؟! ای مردم! قبول تعارفات حسابی دارد و محظور اخلاق، مرز و حدودی دارد. عذر تراشی در مقابل گفتار و رسول خدا جیعنی چه؟!

ای مردم! بار دیگر با دقت تمام به این فرمودۀ رسول خدا جتوجه کنید، آنگاه هر کاری که می‌خواهید بکنید؛ رسول خدا جبه خانوادۀ خود در جریان حادثۀ شهادت عموزادۀ خویش حضرت «جعفر بن ابی‌طالب»سدستور داد و فرمود:

«اِصنعوا لآل جعفر طعاماً، فانّهم قد جاء هم امرٌ يَشغُلُهم»، «غذایی برای خانوادۀ جعفر بپزید و به آن‌ها بدهید، زیرا حادثه‌ای که برای آن‌ها پیش آمده است، آن‌ها را به خود مشغول کرده و نمی‌توانند برای خودشان غذا بپزند.» [۶۷]

این است راه و رسم و رفتار و گفتار رسول خدا جدر اثنای وفات عزیزانش. پس به هیچ وجه منطقی و اصولی نیست که به خاطر یک تمایل نفسی و شخصی و برآوردن یک آرزوی آنی و فانی، در مسیر احساسات و هیجان عاطفه‌های مهار نشده و در مسیر خواهشات نفسانی و تمایلات حیوانی و وسوسه‌های نامطلوب شیطانی قرار گیریم، و از راه و روش رسول خدا جدر رابطه با مرگ عزیزان خویش فرسنگ‌ها دور شویم و موجبات نارضایتی خدا و رسول خدا جرا فراهم آوریم.

[۶۷] ر.ک: «به سوی جهان جاویدان»، عبدالله احمدیان، ص ۵۰، مؤسسۀ محمدی، چاپ اول، ۱۳۷۷