مُرده‌های تجملاتی

فهرست کتاب

اسلام دین شعار نیست

اسلام دین شعار نیست

محبت رسول خدا جتنها یک علاقۀ قلبی ضعیف و خالی از هر گونه اثر نیست، بلکه باید آثار آن، در عمل انسان منعکس باشد. کسی که مدّعی عشق و علاقه به پروردگار جهانیان است، نخستین نشانه‌اش این است که از پیامبر و فرستادۀ او پیروی و اتباع نماید.

در حقیقت این، یک اثر طبیعی محبت است که انسان را به سوی محبوب و خواسته‌های او می‌کشاند، البته ممکن است که محبت‌های ضعیفی یافت شود که شعاع آن، از قلب به بیرون نیفتد، اما اینگونه محبت‌ها به قدری ناچیز است که نمی‌توان نام محبت بر آن گذاشت. یک محبت اساسی، حتماً آثار عملی و رفتاری دارد، و حتماً دارندۀ آن را با محبوب پیوند می‌دهد و در مسیر خواسته‌های او به تلاش پرثمر وامی‌دارد.

از این رو کسانی که شب و روز دم از عشق پروردگار، یا عشق و محبت پیامبرخداجمی‌زنند، اما در عمل کمترین شباهتی به آن‌ها ندارند، مدعیان دروغینی بیش نیستند، و آن‌ها که سرتاسر آلودۀ گناه‌اند، و با این حال قلب خود را مملو از عشق خدا و پیامبر او می‌دانند، و یا عقیده دارند که ایمان و عشق و محبت تنها به قلب است و ارتباطی با عمل ندارد، از منطق اسلام به کلی بیگانه‌اند:

تَعْصِي الْإِلٰهَ وَ أٔنْتَ تُظْهِرُ حُبَّه
هٰذٰا لَعَمْرِيْ فِي الْفِعٰالِ بَدِيْعٌ
لَوْ كٰانَ حُبُّكَ صٰادِقاً لَأٔ طَعْتَهْ
إِنَّ الْمُحِبَّ لِمَنْ يُّحِبُّ مُطِيْعٌ

ترجمه: «معصیت و گناه پروردگار می‌کنی و با این حال اظهار محبت او می‌نمایی! به جانم سوگند! این کار عجیبی است. اگر محبت تو صادقانه بود، اطاعت فرمان او می‌کردی، زیرا کسی که دیگری را دوست می‌دارد، از فرمان او پیروی می‌کند و اوامر و دستورات او را نصب العین و آویزۀ گوش خویش قرار می‌دهد.»

از این رو محبّت یک طرفه نمی‌تواند وجود داشته باشد، زیرا هر محبتی دارندۀ آن را دعوت می‌کند که عملاً در راه خواسته‌های واقعی محبوب گام بردارد و در چنین حالی به طور قطع، محبوب نیز به او علاقه پیدا می‌کند.

در حقیقت یکی از عوامل شکست مسلمانان امروزی، صادق نبودن در عشق و محبّت رسول خدا جمی‌باشد. خیلی‌ها خود را عاشق و مُحبّ رسول خدا جمی‌دانند، اما اعمالشان، اعمال «ابوجهلی» و «ابولهبی» است:

در عجم گردیدم و هم در عرب
مصطفی نایاب و ارزان بولهب

(اقبال لاهوری)

عشق یعنی سوختن و فانی شدن در معشوق. عاشقی یعنی به طور کامل خود را به معشوق تبدیل کردن، اما بسیاری از مسلمانان عصرِ ما فقط نام «محمد ج» را می‌دانند، و فقط به نامش احترام می‌گذارند ولی متأسفانه و بدبختانه هنگامی که سیره و شیوۀ زندگانی پیامبر گرامی اسلام بر ایشان عرضه می‌شود، به سرعت می‌گویند: آن زمان سپری شده است!... آگاهانه و ناآگاهانه به دشمنی با سنّت‌های رسول گرانقدر اسلام و به مخالفت با سیره و خطّ و مشی رسول خدا جقیام می‌نمایند. آیا با وجود این می‌توان ارسال کمک‌های غیبی و امدادهای الهی را برای چنین مسلمانانی انتظار داشت! و چطور می‌توان برای چنین مسلمانان که از سنّت‌ها و روش پیامبر اکرم جدور شده‌اند و عمل به آن را ننگ و مایۀ عقب افتادگی می‌دانند، امید عزّت و سربلندی و شکوه و عظمت و افتخار و بالندگی داشت!

امروز، محبّت‌ها و عشق‌ها فقط در حدّ ادّعاهای پوچ و بی‌محتوا هستند و هیچ پایه‌ای از عمل و حقیقت ندارند، و همین محبّت‌های دروغین و عشق‌های ادعایی است که به جای عمل بر سنّت‌ها، راه بهانه‌جویی برای رد کردن و عمل ننمودن بر سنّت‌ها را گشوده است، و یقیناً اگر محبّت رسول اکرم جدر قلب انسان مسلمان جایی داشته باشد، نه تنها راضی به ترک سنّت نخواهد شد بلکه سعی خواهد نمود تا در راه تمسّک به سنّت‌های تابناک نبوی، جان و مال خویش را نیز فدا کند، چرا که او به خوبی می‌داند که دین در حقیقت نام اتباع و پیروی می‌باشد و معنایش گام نهادن بر حکم خدا و رسول و سنّت‌های تابناک نبوی می‌باشد و به خوبی می‌داند که محبت از خود تقاضاها و خواسته‌هایی دارد که بدون انجام آن، ادعا کردن محبت، مُهمَل و بی‌فایده و پوچ و بی‌محتوا می‌باشد، و حصول آن بدون رعایت شرایط و خواسته‌هایش، امکان‌پذیر نیست.

مسلمانان کنونی نیز اگر می‌خواهند از تمام چالش‌ها و معضلات و بحران‌ها و شکست‌ها رهایی یابند، پس باید از خود شروع کنند و با نیروی صداقت و اخلاص و اعتقاد و عمل به اوامر و فرامین خدا و تعالیم و آموزه‌های پیامبر جبرگردند و به دستورات و سنّت‌های تابناک نبوی جامۀ عمل بپوشانند، و از شعار دادن و فقط گفتن دست بشویند.

متأسفانه مشکل بزرگ و بغرنجی که امروزه دامنگیر اغلب ما مسلمانان است، این است که ما به «ملّت شعار»، «ملّت سخن» و «ملّت فقط گفتن» تبدیل شده‌ایم. امروز مشکل ما این است که شعار و گفتار مسلمانان با رفتار و عملکردش متناسب و سازگار نیست، امروز در ورای شعارهای ما شعوری نهفته نیست، و در ورای گفتار ما رفتار و عملکرد نیست، و در ورای عبادت ما عبودیّت و بندگی واقعی نیست، و در ورای صورت‌های زیبای ما سیرت‌های نیکو و پسندیده نیست.

امروز در پشت هر چهرۀ به ظاهر روشن، تاریکی‌ها و سیاهی‌های بی‌شماری وجود دارد؛ هر انسان صورت خود را با رنگ‌های مختلف می‌آراید و کثافت‌ها و ناپاکی‌های درون خود را پنهان می‌نماید.

اسلام به ذات خود ندارد عیبی
عیبی که در اوست ز مسلمانی ماست

از این رو هر مسلمان بکوشد تا خویشتن را از لجنزار صورت‌های آراسته و سیرت‌های ناپاک برهاند، و از ریاء و مجامله و تظاهر و خودنمایی و کتمان حقایق و آرایش قیافه و پرداختن به هیکل، و عناوین و القاب بالا بلند بپرهیزد و مرد عمل باشد نه مرد شعار و گفتار، و الگوی رفتاری مناسب و مطلوب برای تمامی طبقات، اصناف، گروه‌ها و گرایش‌های موجود در جامعۀ بزرگ اسلامی باشد.

آری اسلام، دین جامع و کامل و پاسخگوی تمام نیازهای زمان است که همپای مقتضیات زمان به پیش می‌رود؛ اسلام در پرتو بیانات پیامبر اکرم جدر تمام ابعاد و زوایای مختلف حیات مادی و معنوی، دنیوی و اخروی، فردی و اجتماعی، سیاسی و نظامی، فرهنگی و اقتصادی و... دستورالعمل‌ها و راهکارهای بسیار مفید، ارزنده و سازنده‌ای ارائه نموده است که اگر مسلمانان امروزی (که از جامعیّت و کامل بودن آن داد سخن سر می‌دهند) از روی صداقت و اخلاص و اعتقاد و عمل (نه با شعار و گفتار) آن‌ها را مد نظر بگیرند و در تمام مراحل زندگی نصب العین و آویزۀ گوش خویش قرار دهند و مطابق رهنمودها و آموزه‌های تابناک آن در عرصه‌ها و زمینه‌های مختلف زندگی گام بردارند، بدون شک در میان جوامع جهانی امروزی، از همان شأن و شوکت والا و عزّت و افتخار بالایی برخوردار می‌شوند که مسلمانان نخستین صدر اسلام در میان جوامع عصر خویش از آن بهره‌مند بودند و با همان نیروی عمل و کردار به سنّت‌های رسول خدا جاست که می‌توانند جهان را متحوّل و دگرگون سازند و در زندگی‌ها به سان مسلمانان صدر اسلام انقلاب ایجاد کنند و بر کل جهان حکومت و سیادت نمایند و همه از آن‌ها رنگ و بو و خط و مشی بگیرند.

تمام مسلمانان باید بر این باور باشند که دین اسلام، دین عمل است نه دین شعار، و فقط عشق حقیقی و محبّت راستین را که توأم با صداقت و اخلاص و اعتقاد و عمل باشد را قبول دارد.

صحابۀ کرام زمانی توانستند جماعت الگو و نمونه و گروه بی‌همتا در تاریخ بشریت قرار گیرند و به عزّت و شوکت و افتخار و قدرت برسند که اعمال و کردارشان مطابق با اقوال و سخنان آنان بود. آنان هر درسی را که از قرآن یاد می‌گرفتند، و یا هر سنّت ی را که از شخص پیامبر جمی‌دیدند یا می‌شنیدند، آن را در زندگی خود عملاً پیاده می‌نمودند، بلکه فراتر از آن، آنان قرآن و سنّت‌های پیامبر اکرم جرا تنها برای بالا بردن سطح علمی و آگاهی، و سخنرانی و موعظۀ خشک و خالی، یاد نمی‌گرفتند، بلکه آنان علم و عمل را با هم یاد می‌گرفتند و تا زمانی که به دستور آیه‌ای و به فرمان حدیثی عمل نمی‌کردند، به دنبال یادگیری و فراگیری و حفظ و تبلیغ دیگری نمی‌رفتند.

آری، براستی آنان مردان عمل بودند نه شعار و گفتار. آنان به مردمان چنین می‌گفتند: «كونوا مِثْلَنا»اگر شما می‌خواهید رنگ خوشبختی و سعادت، فلاح و رستگاری، مجد و عظمت، عزت و افتخار، بهروزی و بالندگی را ببینید، باید مثل ما باشید، مرد عمل باشید نه مرد شعار.

آری آن‌ها با صدای رسا و گیرا به تمام جهانیان گفتند: «كُونوا مِثلَنا»و نگفتند: «قُولُوا مِثلَنا»یا «اُخْطُبوا مثلنا»هر روز صحابه و هر لحظه و هر کارشان جلوه‌ای زیبا و عملی از سیرۀ زیبای پیامبر گرامی اسلام جبود، در هر لحظه مواظب بودند که از فرامین و دستورات حضرت محمد جچگونه اتّباع و پیروی کنند، به همین جهت بود که خدایدر قرآن مجید به توصیف و تمجید آن‌ها پرداخته و در میادین مختلف آن‌ها را سربلند و پیروز بیرون آورد.

مولانا جلال الدین رومی در مثنوی معنوی، مثالی آورده است که کاملاً بر احوال مسلمانان امروزی صدق می‌کند. (دربارۀ اطاعت رسول اکرم جاز ادّعا تا حقیقت) مولانا مثال شخصی را می‌آورد که نزد خالکوبی رفته و از او درخواست می‌نماید تا بر پشتش تصویر شیری را ترسیم و خالکوبی کند.

وقتی خالکوب سوزن را برداشته و در قسمتی از بدن او فرو کرد، آه و نالۀ وی برخواست. از خالکوب پرسید: کدام قسمت بدن شیر را می‌کشی؟ او گفت: سرش را. گفت: سر را رها کن، بقیه را بکش. خالکوب سوزن را در جایی دیگر فرو کرد، باز هم آه و نالۀ این شخص بلند شد و پرسید: این کجای شیر است؟ خالکوب گفت: شکمش. وی گفت: شکمش را نیز رها کن، جایی دیگر را بکش. خالکوب سوزن را در قسمتی دیگر از بدن او فرو کرد که باز هم تاب نیاورد، دستش را گرفت و پرسید: دیگر کجای آن شیر را می‌کشی؟ خالکوب گفت: دم او را ! گفت: دم را رها کن، جایی دیگر را بکش. خالکوب خشمگین گشته، سوزن را انداخت و گفت:

شیر بی‌دم و سر و اشکم که دید
این چنین شیری خدا کی آفرید؟
چون نداری طاقت سوزن زدن
از چنین شیر ژیانی دم مزن

براستی این مثال، تصویری گویا و رسا از مسلمانیِ مسلمانان امروزی است، بدین نحو که مسلمان هستند، امّا مسلمانی‌شان نه سری دارد و نه شکمی؛ از طرفی ادعای مسلمانی دارند، و از طرفی دیگر از عمل نمودن بر احکام خدا و رسول خدا طفره می‌روند و خواهشات نفسانی و تمایلات حیوانی و وسوسه‌های شیطانی را پیروی می‌نمایند.