مُرده‌های تجملاتی

فهرست کتاب

سرآغاز سخن

سرآغاز سخن

گر من از سرزنش مدّعیان اندیشم
شیوۀ مستی و رندی نرود از پیشم

«حافظ»

سخن خود را با مسلمانانی آغاز می‌کنم که از خود و آئین حیات بخش خویش گریزان و خوفناک‌اند، و خویشتن را در قعر دریاهای پرتلاطم مادّیت و غربگرایی و نفس‌پرستی و خودباختگی درانداخته‌اند، و باز هم می‌خواهند به ساحل بهروزی و کرانۀ سلامتی و امن و ایمان برسند!

سخن از مسلمانانی است که از اطاعت و پیروی پیغمبرشان سر باز زدند و در راه عمل به اوامر و فرامین تعالی‌بخش و سعادت‌آفرین الهی و تعالیم و آموزه‌های تابناک نبوی، ضعف و سستی نشان دادند و سنّت‌های گرانبها و پرارج رسول اکرم جرا پشت سر گذاشتند، و محبت دین و ایمان و عقیده و آئین را از دل‌هایشان بیرون افکندند و حبّ دنیا، و رقابت در سرمایه و فراهم نمودن اسباب عیش و عشرت و مدپرستی را جایگزین آن کردند!

سخن از ملّت و قومی است که عزّتشان را در مال و متاع دنیا، و ترقّی‌شان را در رها کردن قرآن و سنّت می‌دانند و دنباله‌روی غربی‌ها و اروپائیان را در رسم و آئین زندگی، از اسباب فخر و مباهات می‌پندارند و فقط با داشتن نامی از اسلام و نواری از قرآن بسنده کرده و عمل کردن بر سنّت‌ها را هرگز جزء دین به حساب نمی‌آورند!

آری سخن از افرادی است که از اجرای سنّت‌های اصیل و ارزندۀ رسول اکرم جاحساس ننگ و عار می‌کنند و نه تنها رغبتی به عمل نشان نمی‌دهند، بلکه افرادی را که راه و رسم زندگی آنان با شریعت اسلام و سنت‌های حضرت رسول جمطابقت دارند، به باد استهزاء و تمسخر می‌گیرند!

سخن خود را با کسانی آغاز می‌کنم که بنا بر ضعف ایمانی، از عمل کردن بر سنّت‌های تابناک حضرت رسول اکرم جاحساس شرم و حیا می‌کنند، اما در راه تقلید فرنگیان و غربیان و شیوۀ زندگی آنان، یکه تاز میدان هستند، و حتی در لباس، مو، اصلاح سر و صورت و رفتارها و کردارها، همواره سعی بر آن دارند تا آنان را الگو و نمونۀ خویش قرار دهند!

سخن با افرادی است که فرق بین حق و باطل، خیر و شر، مُصلح و مُفسد، و سنّت و بدعت را نمی‌دانند و جهل و بی‌خردی و ضلالت و گمراهی و شقاوت و بدبختی به اندازه‌ای آنان را فرا گرفته که از اسلام به جز نامش و از قرآن به جز رسمش و از محمد به جز ذکر و یادش چیزی دیگر را در یاد و خاطره ندارند!

آری سخن خود را با کسانی آغاز می‌کنم که از خشم مخلوقات می‌ترسند ولی از خشم خدای قادر و قهّار غافلند. سخن از بدعت‌گذارانی است که اسلام از آن‌ها بیزار و آن‌ها از اسلام بدوراند. سخن از افرادی است که قرآن را در زندگی خویش مهجور و متروک قرار داده‌اند!

سخن از سرمایه‌داران بی‌خاصیّت و تهی دلی است که همیشه در پی بهانه‌هایی هستند که سرمایه‌های خویش را به رخ مردم بکشند و در میدان مسابقات تجمل‌پرستی از رقبای خویش سبقت بگیرند!

سخن با افراد غافلی است که همّ و غم خود را دنیای ناچیز و تعریف و تمجید مردم قرار داده‌اند!

سخن با مردمانی است که تحت تأثیر نفوذ فرهنگ‌های سرمایه‌داری و تجمل‌پرستی و قدرت‌های مالی قرار گرفته‌اند!

سخن با بدعت‌گذارانی است که در جهت حفظ نام و شخصیّت خانوادۀ خویش، تمام هوش و حواس خود را در راه دست و پا کردن وسایل پذیرایی (در مراسم عزاء) به کار انداختند، و پسران و برادران داغدیدۀ متوفّی را با چشمان تر و اشکبار راهی نانوایی‌ها و قصّابی و بقّالی‌ها نمودند، و برای پیدا کردن ظروف ظریف و سرویس‌های تکمیل غذاخوری به این در و آن در زدند!

سخن با افرادی است که اصل انسانی و عاطفی و اخلاقی را زیر پا گذاشتند و مادران و خواهران و دختران ماتم زدۀ متوفّی را با چشم گریان و دل بریان به آشپزی برای مردم (در مراسم عزاء) واداشتند، و پسران و برادران متوفّی را با چشمان اشکبار در خدمت خویش به کار گماردند تا برای آن‌ها چایی داغ و نوشابه‌های سرد بیاورند و سفره‌های شام و ناهار بچینند!

سخن با افرادی است که در مقابل گفتار و رفتار رسول خدا جعذر تراشی می‌کنند، و سخنان گهربار ایشان را نادیده می‌گیرند، و به فکر وارونه گرداندن تعالیم و آموزه‌های تعالی‌بخش و سعادت‌آفرین رسول خدا جهستند!

سخنم با افرادی است که حکمت نزول قرآن را تغییر داده‌اند و در مجالس عزاء، قرآن را وسیله‌ای برای باخبر کردن مردم، و شعار عزاء و ماتم قرار داده‌اند، گویی که خداوند متعال آن را نازل کرده است تا فقط در این مجالس برای مرده‌ها خوانده شود!

سخن با مسلمانانی است که به خاطر حاتم نمایی و نیک منشی خویش، (در مراسم عزاء) در اموال یتیمان تصرف ناجایز می‌کنند و به صورت ناروا مال یتیم را می‌خورند و آن را ریخت و پاش می‌کنند و به جیب خود و دیگران می‌ریزند و در آن خیانت می‌کنند و اموال یتیمان را حیف و میل می‌نمایند!

آری سخن با کسانی است که در کنار ساحل‌های خوش منظر و ویلاها و خانه‌های چند صد میلیون تومانی، در دریایی از ثروت غوطه‌ورند و با ثروت‌های بادآورده شادند و به فکر جمع آوری مال و منال‌اند و از سفرۀ خالی مستمندان و ناله‌های محرومان و بی‌سرپناهان، و کلبۀ فقیران و دردهای اجتماعی پابرهنگان غافلند!

سخن از اشراف و بزرگان، انسان‌های مرفّه، صاحبان زر و زور و تزویر، بزرگ‌زاده‌ها، کاخ نشینان و سواره‌ها، صاحبان آپارتمان‌ها و برج‌های سر به فلک کشیده، صاحبان اتومبیل‌های گرانقیمت و آخرین سیستم است، آن‌هایی که از سفره‌های رنگین غذاهای متنوع برخوردارند و تنها چیزی که هرگز به یادشان نمی‌آید، بنده‌زادگان، غلامان، نوکران، پابرهنگان، بیوه‌زنان، فقیران، مستمندان، خاک نشینان، یتیمان و کلبۀ فقیران است!

سخن با مسلمانانی است که وسوسه‌های نامطلوب شیطانی، خواهشات ناروای نفسانی، تمایلات ناجایز جنسی و هوس‌های ویرانگر حیوانی را نصب العین و آویزۀ گوش خویش قرار داده‌اند، و از اوامر و فرامین تابناک الهی و تعالیم و آموزه‌های روح‌بخش نبوی و احکام و دستورات تعالی آفرین شرعی و حقایق و مفاهیم والای قرآنی به کلّی فاصله دارند!

آری! سخن با چنین افرادی است!

امید است که این تحقیق در بارگاه پروردگارِ یگانه مقبول افتد، و سبب عشق و محبت بیشترِ مسلمانان نسبت به اوامر و فرامین الهی و تعالیم و آموزه‌های نبوی و احکام و دستورات شرعی و حقایق و مفاهیم قرآنی گردد.

«گر قبول افتد زهی عزّ و شرف»

فیض محمد بلوچ / اردیبهشت ماه ۱۳۸۸ خورشیدی