نگاهی به احکام کفاره ها

فهرست کتاب

حکمت مشروعیت سوگند

حکمت مشروعیت سوگند

۱- شرعی‌بودن سوگند، به خاطر تثبیت و تأکید شیءِ مورد نظر است، به این معنی شخصی که خبری می‌دهد، به خاطر اینکه مخاطب را مطمئن سازد که در این خبر دروغ نمی‌گوید، سوگند یاد می‌کند و اگر وعدۀ خوب و مسرّت‌بخشی را و یا وعدۀ بد و تهدیدآمیزی و امثال این‌ها را می‌دهد، سوگند یاد می‌کند که خلاف وعده نکند.

۲- مشروعیت سوگند‌خوردن، به خاطر تقویت‌بخشیدن به عزم و ارادۀ شخصی است که سوگند یاد می‌کند، برای انجام کاری که ترس خودداری و شانه خالی‌کردن از آن می‌رود و یا به خاطر احتمالِ ترک‌کردن و خودداری از چیزی که ترس اقدام به انجام‌دادن آن می‌رود.

۳- بلاخره سوگند یادکردن به خاطر مهم جلوه‌دادن خودِ خواسته از شخصِ مخاطب و غیرمخاطب برای انجام‌دادن چیزی و یا تأکید بر جلوگیری از انجام آن است.

سوگند که به عربی «یمین» گویند و یمین که جمع آن «أَيْمان» است، به معنی راست، دستِ راست است.

سوگند اصطلاحاً عبارت است از قسم‌خوردن به چیزی آن طوری که در میان هر قوم و ملتی معروف و متداول می‌باشد.

امّا از دیدگاه شرع سوگند عبارت است از تأکید حکمی به وسیلۀ ذکر بزرگی بر طریق ویژه‌ای. مشروعیت چنین حکمی با دلائل قرآن و سنت و اجماع، ثابت شده است. چنان‌که خداوند می‌فرماید:

﴿لَا يُؤَاخِذُكُمُ ٱللَّهُ بِٱللَّغۡوِ فِيٓ أَيۡمَٰنِكُمۡ وَلَٰكِن يُؤَاخِذُكُم بِمَا عَقَّدتُّمُ ٱلۡأَيۡمَٰنَۖ[المائدة: ۸۹].

«خداوند شما را به سوگندهای بیهوده‌تان مؤاخذه نمی‌کند، ولی به سوگندهایی که (از روی اراده و اختیار) می‌خورید (و می‌شکنید) شما را مؤاخذه می‌کند».

همچنین می‌فرماید:

﴿وَلَا تَنقُضُواْ ٱلۡأَيۡمَٰنَ بَعۡدَ تَوۡكِيدِهَا...[النحل: ۹۱].

«و سوگندهای (خود را) پس از استوارکردن آن‌ها نشکنید...».

پیامبر اکرم ج می‌فرماید: «إِنِّي وَاللَّهِ إِنْ شَاءَ اللَّهُ لاَ أَحْلِفُ عَلَى يَمِينٍ، فَأَرَى غَيْرَهَا خَيْرًا مِنْهَا، إِلَّا أَتَيْتُ الَّذِي هُوَ خَيْرٌ، وَتَحَلَّلْتُهَا»[۱]: «به خدا سوگند، اگر خدا بخواهد، من بر چیزی که سوگند یاد کنم، ببینم خیر و برکت در غیر آن است، قطعاً آنچه که بهتر و دارای خیر و برکت بیشتری می‌باشد آن را انجام می‌دهم و به وسیلۀ کفّاره حلالش می‌گردانم».

بنابراین، امت اسلامی با استناد به دلایل فوق، بر مشروعیت سوگند و ثبوت حکم آن اتفاق نظر دارند.

[۱] به روایت بخاری، ج: ۴، ص: ۲۱۴، شمارۀ: ۳۱۳۳ و مسلم، حدیث شمارۀ: ۱۶۴۹.