نگاهی به احکام کفاره ها

فهرست کتاب

ارتباط سوگند با قصد و نیت شخص و به سبب و انگیزۀ موجود

ارتباط سوگند با قصد و نیت شخص و به سبب و انگیزۀ موجود

۱- گاهی حکم سوگند به نیت شخص و کیفیت تلفظ‌‌نمودنش به آن برمی‌‌گردد، به این صورت: به عنوان نمونه شخصی سوگند می‌خورد و می‌گوید: به خدا سوگند امشب روی بسترِ نرم می‌خوابم، سپس از خانه خارج می‌شود به صحرا می‌رود تا صبح، روی شن و ماسه می‌خوابد، صبح زود به او می‌گویند برخیز و کفّارۀ شکستن سوگندت را بپرداز، آن شخص می‌گوید: کفّارۀ سوگند نمی‌دهم چون آن را نشکسته‌ام، می‌گویند چرا؟ می‌گوید: به خاطر اینکه من قصد و نیت خوابیدن بر روی بستر زمین را داشته‌ام، پس سوگند او منعقد می‌شود، چون گفتۀ او احتمال آن را دارد، به دلیلِ این فرمودۀ خداوند که در قرآن می‌فرماید: ﴿ٱلَّذِي جَعَلَ لَكُمُ ٱلۡأَرۡضَ فِرَٰشٗا[البقرة: ۲۲]: «همان خدایی که زمین را برای شما فرشی (گسترده) قرار داده است».

سپس به او می‌گویند: تو گفتی: روی بستر نرم می‌خوابم؟ او نیز می‌گوید: آری گفتم، چون بدیهی است که شن و ماسه نیز نرم می‌باشد، مسلماً این چیزی است که از گفتۀ او برداشت می‌شود، اما اگر از گفتۀ او چنین احتمالی برداشت نمی‌‌شد، قطعاً از او پذیرفته نمی‌شد و سوگندش می‌شکست.

۲- هرگاه در گفتۀ کسی که سوگند یاد می‌کند قصد و نیتی در کار نباشد، در این صورت به سبب و انگیزۀ سوگند و به آنچه که او را به ادای آن برانگیخته است رجوع می‌شود. به این ترتیب: مثلاً به شخصی گفته می‌شود: بیا با ما تا به فلان کشور سفر کنیم، او در جواب می‌گوید: به خدا سوگند من به آن کشور سفر نمی‌کنم، زیرا می‌‌دانم که شریعت و دستورات خداوند در آنجا حاکم نیست و منکرات و اعمال زشت و نامشروع بسیار رایج و متداول می‌باشد! به او می‌گویند: اینطور نیست که تو می‌گویی بلکه اوضاع تغییر یافته است و اکنون مطابق شریعت و احکام الهی رفتار می‌کنند، منکرات و اعمال ناشایست از بین برده شده‌اند، بنابراین اگر این شخص به آن کشور سفر کند، کفّاره‌ای به او تعلق نمی‌‌گیرد.

۳- اگر کسی که سوگند یاد می‌کند به هنگام سوگندخوردنش نیت و سبب سوگند و آنچه که او را بر خوردن آن برانگیخته باشد در کار نبود، در این صورت به تعیین و مشخص‌نمودن حالت و موقعیت موجود رجوع می‌‌شود، به این معنی شخصی که سوگند می‌خورد و چیزی را که حکمِ سوگند به آن ارتباط داشته باشد تعیین می‌نماید، بر هر صفت و خصوصیتی که باشد، مگر اینکه قصد او این باشد که: آن چیز تا زمانی که بر آن صفت و خصوصیت باقی مانده باشد. به عنوان مثال، شخصی می‌گوید: به خدا سوگند با این کودک سخن نمی‌گویم، بنابراین چون کودک را تعیین نموده است، لذا اگر بعد از اینکه بزرگ شد با او سخن بگوید سوگندش شکسته می‌شود، به این دلیل که قصد و نیت او بر حالت کنونی مقدم می‌باشد. اما اگر قصد و نیتش از سخن‌نگفتن با چنین کودکی این باشد: تا زمانی که در دوران کودکی باقی مانده است با او سخن نگوید، در این صورت وقتی که بزرگ و به حدِ جوانی و میان‌سالی رسید، اگر با او سخن بگوید، سوگندش شکسته نمی‌شود.

۴- شخصی که سوگند می‌خورد، اگر هیچ‌یک از قصد و نیت، و سبب و تعیین حالت و موقعیت شیءِ مورد سوگند در کار نباشد، در این هنگام، به آنچه که اسم شامل آن می‌گردد رجوع می‌شود، البته رجوع به اسم، نخست به مسمای شرعی عمل می‌شود و به دنبالِ آن به مسمای لغوی، سپس به عرف و عادت محلی و مردمی رجوع می‌شود. به این ترتیب: کسی که سوگند می‌خورد، بگوید: به خدا سوگند از همین الآن تا قبل از فرارسیدن اذانِ عشاء نماز می‌خوانم، سپس دست‌هایش را به سوی آسمان بلند می‌کند و تا موقع اذانِ عشاء به خواندن دعا مشغول می‌شود، در این اثناء به او می‌گویند: چرا نمازعشاء را برگزار نمی‌کنی؟ در جواب می‌گوید: نماز خواندم! در چنین حالتی سوگند او شکسته می‌شود، به این سبب که گفتۀ او نخست بر معنی شرعی که همان نماز باشد، حمل می‌شود، هرچند که نماز: «صلاة» در لغت به معنی دعاست، امّا مسلمانان آن را در گفتار خود بر معنی شرعی حمل می‌کنند (که عبارت است از اقوال و افعال مخصوصی که با تکبیر تحریم شروع می‌شود و با سلام‌دادن خاتمه می‌یابد).