مطلباول: موضع پیامبر صلی الله علیه وسلم در مرحلهی دعوت سِرّی
بدیهی است که مکه مرکز دینی عربها بود و اعراب در مکه متولیان و خادمان خانهی کعبه و نگهبان و حامی بتکدهها و بتهایی بودند که نزد سایر اعراب مقدس بود؛ در چنین اوضاعی دستیابی به هدفی همچون اصلاح، اگر نگوییم غیر ممکن است، قطعا بسیار سخت و دشوار خواهد بود. و چنین امری نیازمند اراده محکم و تصمیمی استوار است تا مشکلات، مصیبتها و سختیهای مسیر آن را متزلزل نکند؛ و از طرفی نیازمند موضعی حکیمانه است که این اوضاع (آشفته) را سامان بخشد و دعوت از خلال آن پیروز و سربلند بیرون آید؛ و تردیدی نیست که فضل و برتری و منت نهادن از آنِ عادلترین داوران و دادگرترین آنها است که ﴿يُؤۡتِي ٱلۡحِكۡمَةَ مَن يَشَآءُۚ وَمَن يُؤۡتَ ٱلۡحِكۡمَةَ فَقَدۡ أُوتِيَ خَيۡرٗا كَثِيرٗاۗ﴾ [البقرة: ٢٦٩]: «به هرکس بخواهد حکمت و (دانش) میدهد و به هرکس حکمت داده شود، بیشک خیر فراوانی داده شده است».
قطعا خداوند متعال به محمد ج حکمت عطا نمود و او را موفق گردانیده و یاری و مدد نمود.
پس از اینکه خداوند متعال به پیامبر ج دستور داد تا به قومش در مورد عاقبت شرک، کفر و فسادی که بر آن بودند، هشدار دهد، ابتدا دعوتش را به صورت مخفیانه آغاز کرد. خداوند متعال میفرماید: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلۡمُدَّثِّرُ١ قُمۡ فَأَنذِرۡ٢ وَرَبَّكَ فَكَبِّرۡ٣ وَثِيَابَكَ فَطَهِّرۡ٤ وَٱلرُّجۡزَ فَٱهۡجُرۡ٥ وَلَا تَمۡنُن تَسۡتَكۡثِرُ٦ وَلِرَبِّكَ فَٱصۡبِرۡ٧﴾ [المدثر: ١-٧]: «ای جامه بر سر کشیده! برخیز و بیم ده. و پروردگارت را بزرگ شمار. و لباسهایت را پاکیزه دار. و از پلیدی دوری کن. با منت (در انفاق و صدقات) در پی کثرت طلبی نباش. و برای (خوشنودی) پروردگارت شکیبا باش».
و از اینجا بود که پیامبر ج دعوت را آغاز نمود و مسیر اصلاح وضع موجود حاکم بر قریش را در پیش گرفت و در این عرصه موضعگیریهایی داشت که بزرگترین انسانها در طول تاریخ و بلکه تمام بشریت از چنان رفتاری عاجز و ناتوان هستند.
پیامبر ج ابتدا خانواده، دوستان و کسانی را دعوت داد که نزدیکترین مردم به ایشان بودند و در آنها خیری میدید و آنها را میشناخت و آنان او را میشناختند؛ کسانیکه پیامبر ج را به عنوان شخصی دوستدار خیر و حق و مزین به صداقت و صلاح میشناختند؛ از میان آنها گروهی دعوتش را پذیرفتند که در تاریخ اسلام به عنوان «السابقین الاولین» (پیشگامان نخستین) شناخته شدند؛ اولین کسی که اسلام آورد، همسر پیامبر ج خدیجه دختر خویلد و پس از وی علی بن ابی طالب س و پس از ایندو، غلام آزاد شدهاش زید بن حارثه کلبی س و پس از وی ابوبکر صدیق س بودند.
نقش و فعالیت ابوبکر در دعوت بسیار پر رنگ و موثر بود، تا جایی که با دعوت او کسانی ایمان آوردند که تاثیر بسزایی در اسلام و نشر آن داشتند. افرادی چون عثمان بن عفان، زبیر بن عوام، عبدالرحمن بن عوف، سعد بن ابی وقاص، طلحه بن عبیدالله؛ اینها گروهی بودند که به وسیلهی ابوبکر صدیق س اسلام آوردند که با علی و زید و ابوبکر، جمعا هشت نفر میشوند؛ آری، همینها بودند که در اسلام آورن از همه مردم سبقت گرفتند و اولین مسلمانها و طلایهداران و پیشقراوان اسلام بودند.
و اینگونه بود که مردم یکی پس از دیگری دین الله را پذیرفتند و اسلام در میان اهالی مکه منتشر گشت و در مورد آن سخن گفته میشد. در آن اوضاع و احوال بود که رسول الله ج مخفیانه با کسانیکه اسلام میآوردند، جمع میشد و اسلام را به آنها آموزش میداد و آنها را ارشاد و راهنمایی میکرد و اینگونه دعوت به صورت فردی و سِری ادامه داشت و وحی همچنان پس از نزول اولین آیات سوره مدثر نازل میشد و البته پیامبر ج دعوت را در مجالس و محافل عمومی قریش اظهار نمیکرد. از طرفی دعوت نوپا بود و مسلمانان قدرت و توانایی اظهار دین و عبادتشان را نداشته و از تعصب قریش نسبت به جاهلیت و بتهایش حذر میکردند و دین (ایمان) خود را پنهان و عبادت خود را مخفی انجام میدادند[١].
در این مرحله از دعوت، با اینکه تعداد مسلمانان حدود چهل نفر بود، دعوت همچنان سِری و مخفیانه ادامه داشت و در بین قریش علنی نشده بود، زیرا پیامبر حکیم ج میدانست که این تعداد اندک برای دفع شکنجهها و مقابله با آزارها و مخالفتهایی که انتظار آن از سوی قریش میرفت، کافی نبود. از اینرو رسول خدا ج ناچار بود به صورت گروههای مختلف با آنها ملاقات کند و در این دیدارها به آموزش دین و راهنمایی بپردازد تا رفته رفته با این روش و اینگونه زیرساختهای محکم و استوارِ لازم شکل گیرد؛ زیرساختهایی که به وسیلهی آنها بتوان با کسانیکه در برابر توحید قد علم میکنند، مقابله کرد.
آری، چنین بود که رسول الله ج خانهی ارقم بن ابی ارقم مخزومی را انتخاب نمود و در آن به شکلی مخفیانه و کاملا سری امور دینشان را به ایشان آموزش میداد و در همین راستا علاوه بر خانهی ارقم که مرکز اصلی دعوت در دوران سِریِ آن بود، خانههای دیگری اطراف خانه وی در نظر گرفته شده بود که مراکز فرعی به حساب میآمدند که گاهی رسول الله ج بدون هماهنگی قبلی به آنجا میرفت یا صحابهای را که رسول خدا ج انتخاب کرده بود به صورت منظم به آنها سر میزد؛ خانهی سعید بن زید از این دسته بود؛ اما در این میان ارقم بن ابی الارقم به افتخار بزرگی دست یافت و در ایام ضعف و دعوت پنهانی، خانهاش مرکز اصلی دعوت اسلامی قرار گرفت که سختترین دوران برای دعوت بود[٢].
به همین منوال و با چنین شرایطی سه سال گذشت و پیوسته دعوت سری و فردی بود. در همین مرحله بود که گروهی از مومنان با برادری، همیاری و همکاری برای تبلیغ رسالت و ادای حق گردهم آمدند. اما پس از اینکه عموی پیامبر ج حمزه بن عبدالمطلب و برخی از بزرگان و سران قریش اسلام آوردند - که از جایگاه والایی در میان قریش برخوردار بودند و با اسلام آوردن آنها جماعت مسلمانان قوت گرفت، همچون عمر بن خطاب س - خداوند متعال این آیه را نازل فرمود: ﴿فَٱصۡدَعۡ بِمَا تُؤۡمَرُ وَأَعۡرِضۡ عَنِ ٱلۡمُشۡرِكِينَ٩٤ إِنَّا كَفَيۡنَٰكَ ٱلۡمُسۡتَهۡزِءِينَ٩٥ ٱلَّذِينَ يَجۡعَلُونَ مَعَ ٱللَّهِ إِلَٰهًا ءَاخَرَۚ فَسَوۡفَ يَعۡلَمُونَ٩٦﴾ [الحجر: ٩٤-٩٦] «پس (ای پیامبر!) به آنچه مأمور شدهای آشکارا ابلاغ کن و از مشرکان روی بگردان. بیگمان ما (شر) مسخره کنندگان را از تو دفع خواهیم کرد. کسانیکه معبود دیگری با الله قرار میدهند، بزودی خواهند دانست (که فرجامشان چه خواهد شد)».
و این خود بیانگر آن است که خداوند متعال به پیامبرش ج حکمت بخشیده است و بر این اساس است که چنین مواضع حکیمانه و والایی از خود نشان داده است. نمونههایی که هریک از آنها الگو و رهنمای دعوتگری است که به سوی خداوند متعال دعوت میدهد که باید به مقتضای آنها حرکت کند، به ویژه در دعوت جوامع مشرک و کافر به اسلام؛ اما در مورد جوامع اسلامی، نیازی به دعوت سری و مخفیانه نیست و دلیلی برای آن وجود ندارد[٣].
اما سبب مخفیانه و سری بودن دعوت در اوایل بعثت پیامبر ج این بود که به رسول خدا و اصحاب و یارانش اجازه نمیدادند «لاإله إلاالله و محمد رسول الله» بگویند و نیز به آنها اجازهی اذان دادن و نماز خواندن نمیدادند؛ لذا به دعوت سری روی آوردند و چون توان و نیروهای آنان افزایش یافت، خداوند متعال رسولش را امر نمود تا به دعوت علنی روی آورد و علناً آنرا اعلام کند و در این مسیر شکنجهها و آزارهای بسیاری را متحمل گردید که میان مسلمانان معروف است[٤].
[١]- سیرة ابن هشام (١/٢٦٤)؛ و تاریخ الإسلام، إمام ذهبی - بخش السیرة -، ص١٢٧؛ والبدایة والنهایة، ابن کثیر (٣/٢٤-٣٧)؛ وزاد المعاد (٣/١٩)؛ ومختصر سیرت رسول الله، محمد بن سلیمان، ص٥٩؛ و التاريخ الإسلامي، محمود شاکر (٢/٥٧)؛ وهذا الحبیب یا محب، ص٩١.
[٢]- البدایة والنهایة (٣/٣١)؛ و التاریخ الإسلامی، محمود شاکر (٢/٦٢)؛ وهذا الحبیب یا محب، ص٩٧.
[٣]- مگر زمانی که طاغوتیانی بر جامعه اسلامی حاکم بوده و مانع ترویج دعوت توحیدی باشند که در این صورت چارهای جز دعوت مخفیانه به توحید که اصل و اساس دین است، نمیماند. (مترجم)
[٤]- الرحیق المختوم، ص٧٥؛ و التاريخ الإسلامي، محمود شاکر (٢/٦٢)؛ وهذا الحبیب یا محب، ص٩٩.