اصول و مبانی دعوت در سیرت پیامبر رحمت

فهرست کتاب

١- موضع حکیمانه پیامبر صلی الله علیه وسلم در رفتن بر کوه صفا و ندای عمومی

١- موضع حکیمانه پیامبر صلی الله علیه وسلم در رفتن بر کوه صفا و ندای عمومی

ابن عباس روایت می‌کند که چون آیه‌ی ﴿وَأَنذِرۡ عَشِيرَتَكَ ٱلۡأَقۡرَبِينَ٢١٤نازل شد، پیامبر  ج از کوه صفا بالا رفت و فریاد برآورد که: ای بنی‌فهر، ای بنی‌عدی؛ و بدین‌سان یکایک تیره‌های قبیله‌ی قریش را نام می‌برد تا اینکه همگی جمع شدند، حتی اگر کسی نمی‌توانست حضور یابد، نماینده‌ای می‌فرستاد تا بداند چه خبر است. ابولهب و قریش نیز آمدند. پیامبر  ج فرمودند: «اگر بگویم پشت این کوه لشکری به قصد نابودی شما می‌آید، آیا مرا تصدیق می‌کنید؟ گفتند: آری، زیرا ما از تو جز صداقت و درستکاری سراغ نداریم. آنگاه فرمود: «بدانید که من شما را از عذاب سخت می‌ترسانم». ابولهب گفت: هلاک شوی، آیا ما را برای همین جمع کرده‌ای؟ آنگاه این آیه نازل شد: ﴿تَبَّتۡ يَدَآ أَبِي لَهَبٖ وَتَبَّ١ مَآ أَغۡنَىٰ عَنۡهُ مَالُهُۥ وَمَا كَسَبَ٢ [المسد: ١-٢] «بریده باد هر دو دست ابولهب و هلاک باد! مال و ثروتش و آنچه به دست آورده بود به او سودی نبخشید»[٥].

و در روایت ابوهریره چنین آمده است: رسول الله  ج یکا‌یک تیره‌های قریش را صدا می‌زد و به هر تیره می‌گفت: «أَنْقِذُوا أَنْفُسَكُمْ مِنَ النَّارِ»: «خود را از آتش نجات دهید». سپس فرمود: «يَا فَاطِمَةُ، أَنْقِذِي نَفْسَكِ مِنَ النَّارِ، فَإِنِّي لَا أَمْلِكُ لَكُمْ مِنَ اللهِ شَيْئًا، غَيْرَ أَنَّ لَكُمْ رَحِمًا سَأَبُلُّهَا بِبَلَالِهَا»:[٦] «ای فاطمه، خود را از آتش (دوزخ) نجات ده، که من برای شما در برابر خداوند مالک چیزی نیستم جز اینکه شما با من رابطه نسبی و قرابت دارید که آن‌را به جا خواهم آورد».

این روش، روشی صحیح و آگاهانه و در نهایت اعلان و انذار می‌باشد، چنانکه رسول الله  ج به نزدیک‌ترین مردم به خود اعلان فرمود که تصدیق این رسالت، عامل اصلی رابطه‌ی میان او و آنها می‌باشد و بیان داشت که تعصب و پیوند خویشاوندی حاکم در میان عرب، در حرارت این هشدار و بیم ذوب می‌گردد، چون این هشدار و بیم‌ از سوی خداوند متعال است؛

پیامبر  ج این‌گونه و با این موضع والا، قوم خود را به اسلام فراخواند و آنها را از عبادت بت‌ها منع نمود و ایشان را به بهشت تشویق نمود و از آتش دوزخ برحذر داشت.

چنین بود که در مکه موج بیگانگی و نارضایتی به خروش آمد و برای نابودی و سرکوب این ندای والا که برنامه‌ها و رسم‌ و میراث‌ جاهلیت را متزلزل می‌کرد، به پا خواست و آماده شد. اما پیامبر  ج به فریادهای آنان توجه نکرد و آنها را به حساب نمی‌آورد، زیرا او فرستاده‌ای از سوی خداوند متعال بود و بایستی به بهترین شیوه و رساترین و آشکارترین روش‌ها، به تبلیغ از سوی پروردگار جهانیان می‌پرداخت هرچند تمام انسان‌ها با او مخالفت کنند یا دعوتش را نپذیرند. و رسول الله  ج نیز این‌گونه عمل نمود[٧].

آری، پیامبر  ج به صورت مستمر، روز و شب، سری و جهری، مخفیانه و آشکارا به سوی الله   دعوت می‌داد و در این مسیر چیزی او را از ادامه‌ی دعوت بازنداشت و مانع دعوت وی نمی‌گردید؛ پیامبر  ج پیوسته مردم را در گردهمایی‌ها و مجالس و محافل‌ و حتی در موسم و مناسک حج هرکس را ملاقات می‌کرد، چه آزاد یا برده، قوی یا ضعیف، ثروتمند یا فقیر، همه را به اسلام دعوت می‌داد و در امر دعوت همه مردم نزد وی یکسان بودند؛ اما در سوی دیگر مشرکان قریش بیکار ننشستند و قدرتمندان و با نفوذان ایشان اذیت و آزارهای گفتاری و رفتاری را در دستور کار خود قرار دادند و چنین با پیامبر  ج و کسانی که از او پیروی نمودند، برخورد می‌کردند؛ درواقع مکه در اثر خشم و غضب آنها (به خاطر دعوت) در حال انفجار بود، زیرا اهل مکه نمی‌خواستند عبادت بت‌ها و بتکده‌ها را ترک کردند[٨].

اما با این همه پیامبر  ج در امر دعوت سست نشد و از این مسئولیت شانه خالی نکرد و توجه و تربیت کسانی را که وارد اسلام شده بودند، رها نکرد بلکه برعکس، مخفیانه و کاملا سری و به دور از چشم قریش با مسلمانان در خانه‌ی‌شان جمع می‌شد. و سری قهرمانانی را تربیت کرد که پس از خداوند متعال به آنها امید داشت و با ایشان در مسیر نشر اسلام و به دوش کشیدن وظایف و مسئولیت‌های بزرگ و مهم عهد و پیمان بست. و این‌گونه بود که به تدریج گروهی ممتاز و استثنایی از اولین مومنان با شاخصه‌هایی همچون ایمان قوی، استواری در عقیده، درک مسئولیت، پایبند به اوامر پروردگار و مطیع رهبر خود پا به عرصه ظهور نهاده و شکل گرفت. گروهی ‌که از رهبر خود چنان اطاعت می‌کردند که هر امری از وی صادر می‌گردید، آن‌را با شور و شوق و میل و محبت و به بهترین شیوه تطبیق می‌دادند؛ آری آن محبت و شور و شوق مثل و مانندی نداشت.

با این مواضع حکیمانه و تربیت صالحانه و استوار بود که پیامبر  ج توانست امانت را ادا نماید و رسالت را تبلیغ و امت را نصیحت کند و آنچنان که شایسته جهاد در راه خداوند متعال است، مبارزه کند و روشی را برای ما ترسیم کند تا در دعوت، عمل و رفتار خود موافق با آن حرکت کنیم؛

یقینا پیامبر  ج الگو و امام ما می‌باشد که باید با اقتدا به ایشان و در پرتو رهنمودها و هدایتش حرکت کنیم و با حکمت‌های ایشان است که به روشنایی دست می‌‌یابیم.

پیامبر  ج دعوت را با افرادی آغاز نمود که آنان را برگزیده و پرورش داده بود و دعوتش را پذیرفته بودند و به پیامبر  ج ایمان آوردند. دعوت پیامبر  ج متوجه همه‌ی مردم بود و در حین دعوت بر کسانی تمرکز می‌کرد که نزدشان امکانات می‌یافت یا اینکه از آنها توقع این امر می‌رفت؛ و از همین افراد بود که هسته مرکزی و زیرساخت استواری که ارکان دعوت بر آن استوار شده و تثبیت می‌گردد، شکل گرفت[٩].

اما با وجود این تلاش مبارک و ارزشمند، پیامبر  ج به ترور سیاسی روی نیاورد و این روش را راهی برای کنار زدن افراد مشخص و رهایی از آنها قرار نداد، درحالی‌که این امر برای وی مقدور و بسیار آسان و امکان‌پذیر بود و حتی می‌توانست یکی از صحابه را مکلف کند برخی از رهبران کفر را به قتل برساند، رهبرانی چون: ولید بن مغیره مخزومی، عاص بن وائل سهمی، ابوجهل: عمرو بن هشام، ابولهب: عبدالعزی بن عبدالمطلب، نضر بن حارث، عقبه بن ابی معیط، ابی بن خلف، امیه بن خلف و... همان کسانی که بیشترین سهم را در اذیت و آزار رسول الله  ج داشتند، اما رسول خدا  ج با این همه به هیچ‌یک از صحابه ماموریت ترور کسی از آنها یا حتی یکی از دشمنان اسلام را نداد؛ چون اینگونه اعمال گاهی منجر به نابودی کامل گروه اسلامی یا دشوار شدن و به تعویق افتادن مسیر حرکت رو به جلوی آن برای مدتی طولانی می‌گردد؛ و یا ممکن است منجر به واکنش مشابه از سوی دشمنان اسلام گردد، دشمنانی که آشکارا به جنگ با آن برخاسته‌اند.

رسول الله  ج در این مرحله هیچ‌یک از اصحاب خود را به ترور کسی از آنها دستور نداد، زیرا کسی که او را فرستاده بود، عادل‌ترین قاضیان و دادگرترین آنها بود.

آری، باید دعوتگران در هر مکان و زمانی دعوت‌شان بر مبنای روش رسول الله  ج پیش از هجرت یا پس از آن باشد؛ روش صحیحِ دعوت، همان رهنمود و روش نبوی و پایبندی به اخلاق نیکو و حکمت‌ها و رفتار پیامبر  ج مطابق با اراده و مقصود ایشان می‌باشد[١٠].

[٥]- بخاری و شرح آن الفتح، کتاب التفسیر، باب ﴿وَأَنذِرۡ عَشِيرَتَكَ ٱلۡأَقۡرَبِينَ (٨/٥٠١)، (ش: ٤٧٧٠)؛ و مسلم، کتاب الإیمان، باب قوله: ﴿وَأَنذِرۡ عَشِيرَتَكَ ٱلۡأَقۡرَبِينَ (١/١٩٤)، (ش: ٢٠٨).

[٦]- بخاری و شرح آن الفتح، کتاب التفسیر، سورة الشعراء، باب ﴿وَأَنذِرۡ عَشِيرَتَكَ ٱلۡأَقۡرَبِينَ (٥/٣٨٢)، (٨/٥٠١)؛ و مسلم، کتاب الإیمان، باب: ﴿وَأَنذِرۡ عَشِيرَتَكَ ٱلۡأَقۡرَبِينَ (١/١٩٢)، (ش: ٢٠٦).

[٧]- الرحیق المختوم، ص٧٨؛ و فقه السیرة لمحمد الغزالی، ص١٠١؛ والسیرة النبویة دروس وعبر لمصطفى السباعی، ص٤٧.

[٨]- البدایة والنهایة (٣/٤٠).

[٩]- التاریخ الإسلامی، محمود شاکر (٢/٦٥).

[١٠]- نگا: التاریخ الإسلامی، محمود شاکر (٢/٦٥).