٥- موضع پیامبر صلی الله علیه وسلم در برابر معاویه بن حکم
معاویه بن حکم سلمی روایت میکند: با رسول الله ج نماز میخواندم که مردی از میان جماعت عطسه زد و من در پاسخ وی «یرحمک الله» گفتم که متوجه شدم همه به من خیره شدند؛ گفتم: ای وای مادرم به عزایم گریه کند، چرا اینطور به من نگاه میکنید؟ مردم شروع به زدن دستها بر روی پاهایشان کردند و چون متوجه شدم که میخواهند مرا ساکت کنند، سکوت کردم. بخدا سوگند پس از پایان نماز پیامبر ج - که پدر و مادرم به فدایش باد و هیچ معلمی پیش از او و پس از او ندیدم که در آموزش از او بهتر باشد - نه با خشم و ترشرویی به من نگاه کرد و نه مرا تنبیه کرد و نه سخن تندی به من گفت، بلکه فرمود: «إِنَّ هَذِهِ الصَّلَاةَ لَا يَصْلُحُ فِيهَا شَيْءٌ مِنْ كَلَامِ النَّاسِ، إِنَّمَا هُوَ التَّسْبِيحُ وَالتَّكْبِيرُ وَقِرَاءَةُ الْقُرْآنِ»: «شایسته نیست که چیزی از سخنان مردم در نماز گفته شود. بلکه نماز تسبیح و تکبیر و قرائت قرآن است». یا سخنی به همین معنا فرمود؛ عرض کردم: ای رسول خدا، من تازه مسلمانم و اینک الله اسلام را فرستاده است و در میان ما کسانی هستند که نزد کاهنان میروند. فرمود: «فَلَا تَأْتِهِمْ»: «نزد آنان مرو» گفتم: در میان ما کسانی هستند که - هر چیزی را - به فال بد میگیرند؟ فرمود: «ذَاكَ شَيْءٌ يَجِدُونَهُ فِي صُدُورِهِمْ، فَلَا يَصُدَّنَّهُمْ»:[١٢٥] «این وسوسهای است که در دلهایشان خطور میکند و نباید آنها را از تصمیم و کارشان باز دارد»[١٢٦].
راوی میگوید: گفتم: در میان ما کسانی هستند که با کشیدن خط فال میگیرند؟ فرمود: «كَانَ نَبِيٌّ مِنَ الْأَنْبِيَاءِ يَخُطُّ، فَمَنْ وَافَقَ خَطَّهُ فَذَاكَ»: «یکی از پیامبران نیز با کشیدن خط فال میگرفت. لذا کسی که خطش درست از آب درمیآید، با خط آن پیامبر ج موافق افتاده است»[١٢٧].
معاویه میگوید: کنیزی داشتم که در اطراف کوه احد و جوانیه[١٢٨] برایم گوسفند میچرانید، در یکی از روزها اطلاع یافتم گرگ یکی از گوسفندهایم را ربوده است. من هم مانند دیگر انسانها ناراحت شدم و او را به شدت تنبیه کردم. سپس نزد رسول الله ج آمدم و از اینکه او را تنبیه کرده بودم ناراحت شدم و گفتم: ای رسول خدا، آیا (برای کفاره و جبران گناه این عمل) او را آزاد نکنم؟ رسول الله ج فرمود: «ائْتِنِي بِهَا»: «او را نزد من بیاور». او را نزد پیامبر ج بردم. به او فرمود: «أَيْنَ اللهُ؟»: «الله کجاست؟» گفت: در آسمان؛ رسول الله ج فرمود: «مَنْ أَنَا؟»: «من کیستم؟» گفت: تو رسول خدایی؛ فرمود: «أَعْتِقْهَا، فَإِنَّهَا مُؤْمِنَةٌ»: «او را آزاد کن که مومن است»[١٢٩].
این شیوهی رفتاری از بزرگترین حکمتهای آشکار و ارزشمندی بود که پیامبر ج از خود نشان داد و به طور قطع اثر آن در زندگی و روح و روان معاویه نمایان گردید، چون نفس فطرتاً به دوست داشتن کسی متمایل است که به او نیکی میکند؛ و بر این اساس بود که معاویه گفت: هرگز پیش از پیامبر ج و پس از ایشان معلمی ندیدم که در آموزش بهتر از ایشان باشد.
[١٢٥]- ابن صلاح میگوید: اصل این قسمت از حدیث «فلا یصدونکم» میباشد، یعنی نباید شما را از ادامه کارتان باز دارد.
[١٢٦]- علما میگویند: معنای آن این است که فال بد «الطیره» چیزی است که ناگزیر آنرا در دل خویش مییابید و در این مورد سرزنشی بر شما نیست، اما نباید با توجه به آن از انجام امورتان خودداری کنید. شرح نووی (٥/٢٢).
[١٢٧]- اهل علم در معنای این حدیث اختلاف دارند و قول صحیح در این مورد این است که: هرکس خط وی با خط آن پیامبر موافق باشد، برای وی مباح است اما راهی برای ما وجود ندارد که به موافقت یقینی این مساله پی ببریم، پس این عمل مباح نیست یعنی حرام است. زیرا این عمل مباح نمیشود مگر با کسب یقین نسبت به موافقت و در این مورد برای ما امکان به یقین رسیدن نمیباشد. و نیز گفته شده: این عمل در شریعت ما منسوخ شده است. اما از مجموع اقوال علما در این مورد اتفاق بر نهی از آن برمیآید لذا چنین عملی حرام است. شرح نووی بر صحیح مسلم (٥/٢٣).
[١٢٨]- مکانی در شمال مدینه نزدیک کوه احد میباشد. شرح نووی بر صحیح مسلم (٥/٢٣).
[١٢٩]- مسلم، کتاب المساجد ومواضع الصلاة، باب تحریم الکلام فی الصلاة ونسخ ما کان من إباحته (١/٣٨١)، (ش: ٥٣٧)؛ و شرح این حدیث در شرح نووی بر مسلم (٥/٢٠).