اصول و مبانی دعوت در سیرت پیامبر رحمت

فهرست کتاب

١- عملکرد پیامبر صلی الله علیه وسلم در غزوه بدر کبری

١- عملکرد پیامبر صلی الله علیه وسلم در غزوه بدر کبری

یکی از موضع‌‌گیری‌های حکیمانه‌ی پیامبر  ج در این غزوه، این بود که پیش از آغاز جنگ با اصحاب مشورت کرد. زیرا می‌خواست میزان تمایل انصار برای جنگیدن را بداند. چون در پیمانی که با یکدیگر (در عقبه) بسته بودند، انصار با پیامبر  ج شرط گذاشتند که از ایشان در مدینه چنان دفاع می‌‌کنند که از خود، اموال، فرزندان و همسران‌شان حمایت نمایند، اما در مورد حمایت و دفاع در بیرون از مدینه هیچ شرط و بحثی نشده بود. از این‌ جهت رسول الله  ج در مشورت با آنها تاکید داشت. به این ترتیب انصار را جمع کرد و با آنها مشورت کرد. ابوبکر  س برخاست و نیکو سخن گفت و آنگاه عمر بن خطاب  س بلند شد و نیکو سخن گفت. اما پیامبر  ج تاکید می‌کرد که مشورت بدهید. سپس مقداد بن عمرو برخاست و گفت: ای رسول خدا، هر دستوری که خداوند متعال به تو داده بی‌درنگ اجرا کن که ما با شما هستیم. به خدا سوگند ما به شما چیزی را نمی‌گوییم که بنی‌اسرائیل به موسی گفتند: ﴿فَٱذۡهَبۡ أَنتَ وَرَبُّكَ فَقَٰتِلَآ إِنَّا هَٰهُنَا قَٰعِدُونَ [المائدة: ٢٤]: «تو و پروردگارت بروید و بجنگید، ما اینجا نشسته‌ایم» بلکه ما می‌گوییم: تو و پروردگارت بروید و بجنگید و ما هم همراه شما می‌جنگیم. آری، ما از راست، از چپ و از جلو و از پشت سر شما به پیکار و نبرد می‌پردازیم؛

پیامبر  ج برای بار سوم با آنان مشورت نمود؛ آنگاه انصار متوجه شدند که مقصود پیامبر  ج آنها می‌باشد، آنجا بود که سعد بن معاذ (فرمانده و پرچمدار انصار) گفت: ای رسول خدا، گویا منظورتان ما هستیم. و البته که مقصود پیامبر  ج از این مشورت انصار بود زیرا آنها با پیامبر  ج بیعت کرده بودند که در شهر‌شان، از پیامبر  ج در برابر هر سفید و سرخی حمایت کنند؛ به همین دلیل چون رسول خدا برای جنگ تصمیم به حرکت گرفت، با آنان مشورت کرد تا نظر آنان را بداند. سعد بن معاذ به پیامبر  ج گفت: ای رسول خدا، شاید بیم آن داری که انصار این را حق خود می‌دانند که تنها در خانه‌ و منطقه خود شما را یاری دهند!! من از طرف انصار سخن می‌گویم و پاسخ می‌دهم: به هر جا که می‌خواهی برو و با هرکس که می‌خواهی رابطه برقرار کن و یا قطع رابطه نما و هرچه می‌خواهی از اموال ما بردار و به ما همان اندازه بده که می‌خواهی. بدان که آنچه از اموال‌مان برداری برای ما محبوب‌تر است از آنچه می‌گذاری و هر دستوری بدهی، گوش به فرمانیم؛ سوگند به خدا اگر ما را تا «برک الغمادی» ببری، با تو می‌آییم؛ به خدا سوگند اگر پهنه‌ی این دریا را بپیمایی، همراه تو خواهیم آمد و کسی از ما سرپیچی نخواهد کرد و برای ما مشکلی نیست که فردا با دشمن روبرو شویم، چون مردمی مبارز و شکیبا هستیم و هنگام رویارویی با دشمن قوی و استوار؛ امیدواریم که خداوند متعال رفتار و عملکردی از ما به تو نشان دهد که موجب خشنودی تو گردد؛ بنابراین به امید خدا حرکت کن و ما را به هر کجا که می‌خواهی با خود ببر.

با شنیدن این سخنان پیامبر  ج خوشحال شد و اثر آن در چهره‌ی مبارک نمایان گردید و فرمود: «سِيرُوا وَأَبْشِرُوا، فَإِنّ اللهَ تَعَالَى قَدْ وَعَدَنِي إحْدَى الطّائِفَتَيْنِ وَاَللهِ لَكَأَنّي الْآنَ أَنْظُرُ إلَى مصَارِع الْقَوْم»: «راه بیفتید و شما را مژده باد که خداوند یکی از این دو پیروزی (دستیابی به کاروان یا شکست قریش) را به من وعده داده است. سوگند به خدا که گویا اکنون کشته‌های این قوم را می‌بینم»[٧٨].

از دیگر مواضع حکیمانه پیامبر  ج در غزوه بدر، توکل و اعتماد ایشان به پروردگارش بود، چون به خوبی می‌دانست اسباب نصرت و پیروزی، تعداد افراد و ساز و برگ جنگی نیست، بلکه با نصرت و یاری الهی و استفاده از اسباب و توکل بر خداوند است که پیروزی و فتح میسر می‌گردد.

عمر بن خطاب  س روایت می‌کند: رسول خدا روز بدر به مشرکان نگاه کرد درحالی‌که آنان هزار نفر و اصحاب پیامبر  ج ٣١٩ نفر بودند، سپس رو به قبله نمود و دست‌ها را بلند کرد و با صدای بلند به دعا و طلب یاری از خداوند متعال پرداخت و می‌فرمود: «اللَّهُمَّ أَنْجِزْ لِي مَا وَعَدْتَنِي، اللَّهُمَّ إِنْ تُهْلِكْ هَذِهِ العِصَابَةَ مِنْ أَهْلِ الإِسْلاَمِ لاَ تُعْبَدُ فِي الأَرْضِ»: «پروردگارا، آنچه به من وعده دادی محقق گردان؛ پروردگارا، اگر این گروه از اهل اسلام (صحابه) از بین روند دیگر در زمین عبادت نخواهی شد».

پیامبر  ج درحالی‌که دستانش بالا و رو به قبله بود همچنان از خداوند طلب یاری می‌کرد تا اینکه ردای مبارک از دوش ایشان افتاد و ابوبکر  س آمد و ردای پیامبر  ج را برداشت و بر دوش ایشان نهاد و گفت: ای پیامبر خدا، دعا و مناجات با پروردگارت بس است، او حتماً آنچه به تو وعده داده محقق خواهد نمود. سپس خداوند متعال این آیه را نازل فرمود: ﴿إِذۡ تَسۡتَغِيثُونَ رَبَّكُمۡ فَٱسۡتَجَابَ لَكُمۡ أَنِّي مُمِدُّكُم بِأَلۡفٖ مِّنَ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةِ مُرۡدِفِينَ٩ [الأنفال: ٩] «آنگاه ‌که از پروردگارتان طلب فریادرسی می‌کردید، پس (خواسته) شما را پذیرفت. (و فرمود:) من شما را با یک هزار از فرشتگان که پیا‌‌پی فرود می‌آیند، یاری می‌کنم». و این‌گونه بود که الله   پیامبرش را با فرشتگان یاری رسانید[٧٩].

پس از این بود که پیامبر  ج درحالی‌ از زیر سایبان بیرون آمد که می‌فرمود: ﴿سَيُهۡزَمُ ٱلۡجَمۡعُ وَيُوَلُّونَ ٱلدُّبُرَ٤٥:[٨٠] «جمعیت ایشان به زودی شکست می‌خورند و پشت می‌کنند و می‌گریزند».

پیامبر  ج در این جنگ مبارزه کرد و در جنگیدن از سرسخت‌ترین مردمان و قوی‌ترین و شجاع‌ترین آنها بود و در این پیکار ابوبکر  س نیز با پیامبر  ج همراه بود، همچنان که همراه ایشان در سایبان بود و دعا و تضرع نمود و پس از آن از سایبان خارج شد و به جنگ و نبرد تشویق نمود و دو شخصیت والامقام در کنار یکدیگر به جنگ پرداختند[٨١].

آری، پیامبر  ج از شجاع‌ترین مردم بود؛ علی بن ابی‌طالب  س روایت می‌کند که: «ما در جنگ بدر به پیامبر  ج پناه می‌بردیم و او نزدیک‌ترین ما به دشمن بود و در آن روز قوی‌ترین مردمان در جنگ و نبرد بود»[٨٢].

و نیز علی بن ابی‌طالب  س روایت می‌کند که: «چون جنگ شدت می‌گرفت و دو طرف جنگ با یکدیگر روبرو می‌شدند، ما به پیامبر  ج پناه می‌بردیم و هیچ‌یک از ما به اندازه پیامبر  ج به دشمن نزدیک نبود»[٨٣].

[٧٨]- این داستان با نقل به معنا از منابع ذیل گرفته شده است. سیرة ابن هشام (٢/٢٥٣)؛ وفتح الباری (٧/٢٨٧)؛ وزاد المعاد (٣/١٧٣)؛ والرحیق المختوم، ص٢٠٠؛ و بخاری در جاهای مختلف: البخاری مع الفتح، کتاب المغازی، باب: ﴿إِذۡ تَسۡتَغِيثُونَ (٧/٢٨٧)، (ش: ٣٩٥٢)؛ وکتاب التفسیر (٨/٢٧٣)؛ و مسلم بعض المواضع من القصة. صحیح مسلم، کتاب الجهاد والسیر، باب غزوة بدر (٣/١٤٠٣)، (ش: ١٧٧٩)؛ و التاریخ الإسلامی، محمود شاکر (٢/١٩٤).

[٧٩]- مسلم، در کتاب الجهاد والسیر والمغازی، باب الإمداد بالملائکة في غزوة بدر (٣/١٣٨٣)، (ش: ١٧٦٣)؛ وبخاری همراه الفتح، در کتاب المغازی، باب قوله تعالى: ﴿إِذۡ تَسۡتَغِيثُونَ رَبَّكُمۡ فَٱسۡتَجَابَ لَكُمۡ (٧/٢٨٧)، (ش: ٣٩٥٢)؛ و الرحیق المختوم، ص٢٠٨.

[٨٠]- [قمر: ٤٥] و حدیث در بخاری همراه شرح آن الفتح ذکر شده است. (٧/٢٨٧)، (ش: ٣٩٥٣).

[٨١]- البدایة والنهایة (٣/٢٧٨).

[٨٢]- مسندأحمد (١/٨٦)؛ والحاکم وصححه ووافقه الذهبی (٢/١٤٣).

[٨٣]- حاکم آن‌را روایت کرده و آن‌را صحیح دانسته است و ذهبی با وی موافقت کرده است. (٢/١٤٣)؛ و ابن کثیر در البدایة والنهایة (٣/٢٧٩) به نسائی نسبت داده است.