اصول و مبانی دعوت در سیرت پیامبر رحمت

فهرست کتاب

١- موضع پیامبر صلی الله علیه وسلم در برخورد با ثمامة بن أثال، بزرگ اهل یمامه

١- موضع پیامبر صلی الله علیه وسلم در برخورد با ثمامة بن أثال، بزرگ اهل یمامه

بخاری و مسلم از ابوهریره  س روایت می‌کنند که: پیامبر  ج سوارانی را به سوی نجد فرستاد؛ آنان مردی از طایفه بنی‌حنیفه که ثمامه بن اثال نام داشت اسیر کرده و آوردند و او را به یکی از ستون‌های مسجد بستند. پیامبر  ج به وی فرمود: «مَاذَا عِنْدَكَ يَا ثُمَامَةُ؟»: «ای ثمامه در چه فکری؟ (چه در سر داری و فکر می‌کنی چگونه با تو رفتار خواهم کرد؟)».

گفت: ای محمد، انتظار خیر و خوبی دارم؛ اگر مرا به قتل برسانی، کسی را کشته‌ای که مستحق قتل است (اما اگر منت بگذاری و مرا آزاد کنی) بر فرد سپاس‌گذاری منت نهاده‌ای؛ و اگر مال می‌خواهی هرچه می‌خواهی طلب کن به تو داده می‌شود. سپس او را تا فردا به همان حال گذاشت. آنگاه به او فرمودند: «مَاذَا عِنْدَكَ يَا ثُمَامَةُ؟»: «ای ثمامه در چه فکری؟» ثمامه گفت: همان که به تو گفتم: اگر منت بگذاری بر فرد سپاس‌گذاری منت گذاشته‌ای و اگر مرا به قتل برسانی کسی را کشته‌ای که مستحق قتل است. اگر مال می‌خواهی، هرچه می‌خواهی طلب کن به تو داده می‌شود. سپس او را تا فردای روز دیگر به همان حال گذاشت و باز به او فرمود: «مَاذَا عِنْدَكَ يَا ثُمَامَةُ؟»: «ای ثمامه در چه فکری؟» ثمامه گفت: همان که به تو گفتم: اگر مرا بکشی کسی را کشته‌ای که مستحق آن است و اگر بر من منت بگذاری و مرا آزاد کنی، بر فرد سپاس‌گذاری منت نهاده‌ای. اگر مال می‌خواهی، هرچه می‌خواهی طلب کن به تو داده می‌شود.

پس رسول خدا  ج فرمودند: «أَطْلِقُوا ثُمَامَةَ»: «ثمامه را باز کنید». پس از آنکه او را باز کردند به نخلستان نزدیک مسجد رفت و غسل نمود و به مسجد آمد و گفت: «أَشْهَدُ أَنْ لَاإِلَهَ إِلَّااللهُ، وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ» ای محمد، سوگند به خدا تا پیش از این در روی زمین چهره‌ای منفورتر از چهره‌ی تو نزد من نبود اما امروز چهره‌ای محبوب‌تر از چهره‌ات نزد من وجود ندارد. سوگند به خدا تا پیش از این نزد من دینی منفورتر از دین تو نبود اما هم اکنون دین تو پسندیده‌ترین دین‌ها نزد من است. سوارانت مرا در حالی دستگیر کردند که قصد عمره داشتم، نظرت در این باره چیست؟ رسول الله  ج به او بشارت داد و دستور داد عمره به جای آورد؛ اما وقتی به مکه رفت، شخصی به او گفت: بی‌دین شده‌ای؟ گفت: نه به خدا سوگند؛ توسط رسول الله  ج مسلمان شده‌ام و سوگند به خدا تا زمانی‌که رسول خدا  ج اجازه ندهد، دانه‌ای گندم از یمامه برای شما نخواهد آمد[١٠٧].

پس از این ثمامه به یمامه رفت و اهل یمامه را از بردن چیزی به مکه منع کرد و این باعث شد اهل مکه به تنگ آیند و تحت فشار قرار گیرند و مجبور شدند به پیامبر  ج نامه بنویسند که: تو به صله رحم امر می‌کنی درحالی‌که روابط ما را به هم زده‌ای و پدران ما را با شمشیر و فرزندان‌مان را با گرسنگی کشتی؛ آنجا بود که رسول خدا  ج طی نامه‌ای به ثمامه نوشت اهل یمامه را از بردن محصولات به مکه باز ندارد[١٠٨].

ابن حجر می‌نویسد: ابن‌منده با اسنادش از ابن عباس داستان اسلام آوردن ثمامه و بازگشت وی به یمامه و منع انتقال آذوقه‌ی ذخیره به مکه را با نزول آیه‌ی ذیل مرتبط می‌داند که می‌فرماید: ﴿وَلَقَدۡ أَخَذۡنَٰهُم بِٱلۡعَذَابِ فَمَا ٱسۡتَكَانُواْ لِرَبِّهِمۡ وَمَا يَتَضَرَّعُونَ٧٦[المؤمنون: ٧٦] «آنها را به عذاب گرفتار ساختیم، پس برای پروردگارشان فروتنی نکردند و (به درگاهش تضرع و) زاری نکردند»[١٠٩].

آری، زمانی‌که اهل یمامه مرتد شدند، همین ثمامه بر اسلام خویش ثابت قدم و استوار باقی ماند و با کسانی‌که از او اطاعت می‌کردند راه سفر در پیش گرفت و به علاء بن حضرمی پیوست و همراه وی با مرتدین اهل بحرین جنگید[١١٠].

الله اکبر، چقدر پیامبر  ج خردمند بود و با حکمت رفتار می‌کرد و چه موضع‌گیرهای والایی در این ماجرا از خود نشان داد. براستی پیامبر  ج قلب‌ها را جذب نمود و با کسانی که امید اسلام آوردن‌شان می‌رفت و از بزرگانی بودند که پیروان زیادی داشتند و با اسلام آوردن آنها افراد زیادی مسلمان می‌شدند، بسیار مهربان بود و با دلسوزی تمام برخورد می‌کرد. شایسته است هر دعوتگری گذشت و بخشش گنه‌کار و خطاکار را مدنظر داشته و در دستور کار خود قرار دهد، زیرا ثمامه سوگند یاد کرد که تنها در لحظه‌ای نفرت و دشمنی وی به محبت تبدیل شد و این به خاطر رفتار نیکوی پیامبر  ج در عفو و گذشت نسبت به وی بدون چشم‌داشت به کمترین عوضی اتفاق افتاد؛ و این عفو و بخشش بود که تاثیر بسیار زیادی در زندگی ثمامه و استواری وی در اسلام و دعوت به آن داشت[١١١].

[١٠٧]- بخاری و شرح آن الفتح، کتاب المغازی، باب وفد بنی حنیفة وحدیث ثمامة بن أثال (٨/٨٧)، (ش: ٤٣٧٢)؛ ومسلم في کتاب الجهاد والسیر، باب ربط الأسیر وحبسه وجواز المنّ علیه (٣/١٣٨٦)، (ش: ١٧٦٤).

[١٠٨]- سیرة ابن هشام (٤/٣١٧) با اندکی تصرف، وفتح الباری شرح صحیح بخاری (٨/٨٨).

[١٠٩]- ابن حجر در مورد این اثر می‌گوید: سند آن حسن است. الإصابة في تمییز الصحابة (١/٢٠٣).

[١١٠]- الإصابة في تمییز الصحابة (١/٢٠٣)؛ و در این‌باره اشعاری سرود که نشان از متاثر شدن وی از عفو و گذشت رسول خدا می‌باشد.

[١١١]- نگا: شرح نووی بر مسلم (١٢/٨٩)؛ و فتح الباری شرح صحیح بخاری (٨/٨٨).