٧- موضع پیامبر صلی الله علیه وسلم در برابر جوانی که اجازهی زنا کردن خواست
ابوامامه روایت میکند که: جوانی نزد پیامبر ج آمد و گفت: ای رسول خدا، به من اجازهی زنا بده! کسانی که حضور داشتند شگفتزده به او نگاه کرده و او را سرزنش کردند و گفتند: این چه عمل زشتی است، ساکت شو؛ اما رسول خدا ج به وی فرمود: «ادْنُهْ»: «نزدیک شو؛».
چون نزدیک شد، رسول خدا ج فرمود: «أَتُحِبُّهُ لِأُمِّكَ؟»: «آیا این عمل را برای مادرت میپسندی؟» گفت: خداوند مرا فدایت کند، به خدا سوگند نه. رسول خدا ج فرمود: «وَلَا النَّاسُ يُحِبُّونَهُ لِأُمَّهَاتِهِمْ»: «مردم هم این عمل زشت را برای مادرانشان نمیپسندند».
باز فرمود: «أَفَتُحِبُّهُ لِابْنَتِكَ»: «آیا این عمل را برای دخترت میپسندی؟» گفت: خداوند مرا فدایت کند به خدا سوگند نه. فرمود: «وَلَا النَّاسُ يُحِبُّونَهُ لِبَنَاتِهِمْ»: «و مردم هم آن را برای دخترانشان نمیپسندند.»
سپس فرمود: «أَفَتُحِبُّهُ لِأُخْتِكَ؟»: «آیا آن را برای خواهرت میپسندی؟» گفت: خداوند مرا فدایت کند، به خدا سوگند نه؛ فرمود: «وَلَا النَّاسُ يُحِبُّونَهُ لِأَخَوَاتِهِمْ»: «و مردم هم آن را برای خواهرانشان نمیپسندند.»
سپس فرمودند: «أَفَتُحِبُّهُ لِعَمَّتِكَ»: «آیا آنرا برای عمهات میپسندی؟» گفت: خداوند مرا فدایت کند به خدا سوگند نه. فرمود: «وَلَا النَّاسُ يُحِبُّونَهُ لِعَمَّاتِهِمْ»: «مردم نیز آنرا برای عمههایشان نمیپسندند.»
(پس از این) فرمود: «أَفَتُحِبُّهُ لِخَالَتِكَ»: «آن عمل را برای خالهات میپسندی؟» گفت: خداوند مرا فدایت کند به خدا سوگند نه؛ رسول خدا ج فرمود: «وَلَا النَّاسُ يُحِبُّونَهُ لِخَالَاتِهِمْ»: «و مردم نیز آنرا برای خالههایشان نمیپسندند».
ابوامامه میگوید: آنگاه رسول الله ج دست (مبارکش) را بر سینه وی گذاشت و فرمود: «اللهُمَّ اغْفِرْ ذَنْبَهُ وَطَهِّرْ قَلْبَهُ، وَحَصِّنْ فَرْجَهُ»: «پرودرگارا، گناهانش را ببخش و قلبش را پاک گردان و شرمگاهش را (از ارتکاب معاصی) مصون بدار» و پس از آن دیگر ابوامامه کمترین توجهی به این امور نداشت[١٣٢].
آری، این موضع حکیمانه بیانگر آن است که داعیان الی الله باید توجه ویژهای به نرمی، دلسوزی و نیکی کردن به مردم داشته باشند، خصوصا زمانیکه با محبت و مهربانی امید آن میرود که مخاطب مسلمان شود یا موجب افزایش ایمان و استقامت وی در اسلام میگردد.
اما چنانکه این نرمی و دلسوزی در عمل و رفتار پیامبر همواره مدنظر بوده است نیز ما را به نرمی و مهربانی در همهی امور دستور داده است. امالمومنین عایشه روایت میکند: گروهی از یهودیان (سه تا ده نفر) نزد رسولخدا ج آمده و گفتند: «السام عليکم»: (مرگ بر شما) عایشه میگوید: دانستم که مقصودشان از اینکه سلام را چنین تلفظ کردند (السام) چیست و در پاسخ به آنها گفتم: «و عليکم السام و اللعنة» و بر شما باد مرگ و لعنت؛
عایشه میگوید: پس رسول خدا ج فرمود: «مَهْلًا يَا عَائِشَةُ، إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الرِّفْقَ فِي الأَمْرِ كُلِّهِ»: «آرام باش ای عایشه، براستی خداوند متعال رفق و نرمی را در تمام امور دوست دارد.»
گفتم: ای رسول خدا آیا نشنیدی چه گفتند؟ رسول خدا ج فرمود: «قَدْ قُلْتُ: وَعَلَيْكُمْ»: «(و من در پاسخ) گفتم: و بر شما باد».[١٣٣]
و رسول خدا ج فرمودند: «يَا عَائِشَةُ، إِنَّ اللهَ رَفِيقٌ يُحِبُّ الرِّفْقَ، وَيُعْطِي عَلَى الرِّفْقِ مَا لَا يُعْطِي عَلَى الْعُنْفِ، وَمَا لَا يُعْطِي عَلَى مَا سِوَاهُ»:[١٣٤] «خداوند متعال مهربان است و مهربانی و نرمی را دوست دارد؛ و با نرمخویی چیزی را عطا میکند که با تندخویی عطا نمیکند و آنچه در برابر نرمی میدهد در عوض هیچ چیز نمیدهد».
و فرمودند: «إِنَّ الرِّفْقَ لَا يَكُونُ فِي شَيْءٍ إِلَّا زَانَهُ، وَلَا يُنْزَعُ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا شَانَهُ»:[١٣٥] «ملایمت و نرمی در هر چیز وجود داشته باشد آنرا زینت میبخشد و از هرچه گرفته شود، آنرا بی ارزش میکند».
و رسول خدا ج بیان نمودند هرکس از رفق و نرمخویی محروم شود، درحقیقت از همهی خوبیها محروم شده است؛ و میفرماید: «مَنْ يُحْرَمِ الرِّفْقَ، يُحْرَمِ الْخَيْرَ»:[١٣٦] «هرکس از نرمخویی محروم شود، از خیر محروم شده است».
و ابودردا روایت میکند که رسول الله ج فرمودند: «مَنْ أُعْطِيَ حَظَّهُ مِنَ الرِّفْقِ فَقَدْ أُعْطِيَ حَظَّهُ مِنَ الخَيْرِ، وَمَنْ حُرِمَ حَظَّهُ مِنَ الرِّفْقِ فَقَدْ حُرِمَ حَظَّهُ مِنَ الخَيْرِ»:[١٣٧] «به هرکس بهرهای از نرمی داده شود، درحقیقت بهره وی از خیر و خوبی داده شده است؛ و هرکس از رفق و نرمی محروم باشد، درحقیقت از خیر و خوبی محروم شده است».
و ابودردا روایت میکند که: «هرکس بهرهای از رفق و نرمی به وی داده شده، بهرهی وی از خیر و خوبیها به او داده شده است و در میزان حسنات چیزی سنگینتر از اخلاق نیکو نیست».[١٣٨]
و ام المومنین عایشه روایت میکند که رسول الله ج به او فرمودند: «إِنَّهُ مَنْ أُعْطِيَ حَظَّهُ مِنَ الرِّفْقِ، فَقَدْ أُعْطِيَ حَظَّهُ مِنْ خَيْرِ الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ، وَصِلَةُ الرَّحِمِ وَحُسْنُ الْخُلُقِ وَحُسْنُ الْجِوَارِ يَعْمُرَانِ الدِّيَارَ، وَيَزِيدَانِ فِي الْأَعْمَارِ»:[١٣٩] «به هرکس بهرهای از نرمی داده شده، درحقیقت بهره وی از خیر و خوبیهای دنیا و آخرت به او داده شده است؛ و صله رحم و اخلاق نیکو و همسایگی نیکو، سرزمینها را آباد میکنند و بر عمرها میافزایند».
آری، پیامبر ج به جایگاه ارزشمند نرمخویی در تمام امور اشاره کردند و آنرا با عملکرد و رفتار و قول و فعل خویش، به تمام و کمال بیان نمودند تا امتش و به ویژه داعیان الی الله در همهی امور بر مبنای رفق و نرمی عمل کنند؛ و دعوتگران سزاوارترین مردم به رفق و نرمی در امر دعوت و بلکه در تمامی تصرفات و احوالشان میباشند.
در احادیث فوق، فضیلت نرمخویی بیان شده و به آن و دیگر اخلاق نیکو تشویق میکند و در مقابل بداخلاقی و درشتخویی و کسانی که چنین اخلاقی داشته باشند، سرزنش شدهاند.
بنابراین نرمی سبب انواع خیر و خوبی میشود و با چنین رفتاری به راحتی میتوان به اهداف و خواستهها دست یافت. اهدافی که با روشهای دیگر و به ویژه با رفتاری متضاد با این هرگز به دست نمیآیند.[١٤٠]
و از طرفی پیامبر ج در مورد درشتخویی و سختگیری به امت هشدار دادند. ام المومنین عایشه روایت میکند: شنیدم که رسول خدا ج در خانهام میگفت: «اللهُمَّ، مَنْ وَلِيَ مِنْ أَمْرِ أُمَّتِي شَيْئًا فَشَقَّ عَلَيْهِمْ، فَاشْقُقْ عَلَيْهِ، وَمَنْ وَلِيَ مِنْ أَمْرِ أُمَّتِي شَيْئًا فَرَفَقَ بِهِمْ، فَارْفُقْ بِهِ»:[١٤١] «پروردگارا، هرکس مسئولیتی در امتم برعهده گرفت و بر آنها سختگیری نمود، بر او سخت بگیر؛ و هرکس مسئولیتی در امتم عهدهدار شد و با آنها به نرمی رفتار نمود، تو نیز با او به نرمی رفتار کن».
و چون رسول خدا ج یکی از صحابه را به ماموریتی میفرستاد، او را به تساهل امر میکرد و از اینکه موجب نفرت مردم گردد، نهی مینمود. ابوموسی روایت میکند: چون رسول خدا ج یکی از یارانش را برای کاری میفرستاد به او میفرمود: «بَشِّرُوا وَلَا تُنَفِّرُوا، وَيَسِّرُوا وَلَا تُعَسِّرُوا»:[١٤٢] «بشارت دهید و متنفر نسازید و آسان بگیرید و سخت نگیرید».
و زمانیکه رسول خدا ج ابوموسی اشعری و معاذ را به یمن فرستاد به آنها فرمود: «يَسِّرَا وَلاَ تُعَسِّرَا، وَبَشِّرَا وَلاَ تُنَفِّرَا، وَتَطَاوَعَا وَلاَ تَخْتَلِفَا»:[١٤٣] «آسان بگیرید و سخت نگیرید و بشارت دهید و متنفر نسازید و با هم سازگاری داشته باشید و اختلاف نکنید».
و انس بن مالک روایت میکند که رسول خدا ج فرمودند: «يَسِّرُوا وَلاَ تُعَسِّرُوا، وَبَشِّرُوا، وَلاَ تُنَفِّرُوا»:[١٤٤] «آسان بگیرید و سخت نگیرید و بشارت دهید و متنفر نسازید».
در این احادیث رسول خدا ج به آسانگیری امر میکند و از متنفر ساختن مردم باز میدارد و در کلماتی که در این احادیث به کار میبرد میان یک لفظ و ضد آن جمع نموده و هر دو را کنار هم ذکر میکند زیرا انسان گاهی آسانگیری میکند و گاهی سختگیری میکند و گاهی بشارت میدهد و گاهی موجب نفرت میشود. و اگر پیامبر ج تنها به آسانگیری اکتفا میکرد و فقط بدان امر میکرد، کسی که تنها یک یا دوبار آسانگیری میکرد و در بیشتر مواقع به سختگیری میپرداخت، با همان یک یا دو بار آسانگیری، مصداق حدیث قرار میگرفت، اما چون در کنار «يسرا» (آسانگیری) «لا تعسرا» (سخت نگرفتن) را نیز بیان داشت، درحقیقت سخت گرفتن را در همه حال و به هر شکلی رد میکند و هدف همین است. و نیز در حدیث «يَسِّرَا وَلاَ تُعَسِّرَا، وَبَشِّرَا وَلاَ تُنَفِّرَا، وَتَطَاوَعَا وَلاَ تَخْتَلِفَا» با این اسلوب سخن گفتند، زیرا آنها (ابوموسی و معاذ) گاهی با هم موافق و سازگار بودند و گاهی با هم اختلاف میکنند و در چیزی با یکدیگر موافق بوده و در امری با هم اختلاف میکنند.
در واقع پیامبر ج در این احادیث و احادیث دیگری که در این زمینه ثابت است، با بشارت به فضیلت و پاداش بزرگ، به بخشش فراوان و بی حد و حصر و رحمت وسیع الهی تشویق کردند و از متنفر ساختن مردم با ذکر انواع وعید و ترساندن آنها بدون بشارت نهی کردند.
و نیز بیانگر ابراز محبت و عدم سختگیری با کسی است که اسلام آوردن وی نزدیک است. و نیز با کودکی که دوران بلوغ وی نزدیک است و یا بالغ شده است و نیز در مورد کسی که از گناهان توبه کرده، باید چنین رفتار شود. در تمام این موارد شایسته است به صورت تدریجی رفتار شود و نوع تعامل با آنها در انجام انواع عبادات، اندک اندک و با مهربانی و ملاطفت همراه باشد. زیرا امور اسلام در باب تکلیف به صورت تدریجی است. و اگر بر کسی که در میدان طاعت وارد شده یا میخواهد به تازگی در این میدان گام نهد، آسان گرفته شود و به نرمی با وی برخورد شود، غالبا در چنین حالتی اندک اندک بر طاعتش افزوده میشود و به تدریج بهتر هم خواهد شد، اما اگر از همان ابتدا سخت گرفته شود، احتمال آن میرود که وارد میدان طاعت نشود و اگر هم وارد شود احتمال دارد دوامی نداشته باشد[١٤٥].
آموزش و فراگیری علم و دانش نیز تدریجی میباشد و بر این مبنا بود که رسول خدا ج برای هدایت و ارشاد یارانش هر چند روز یک بار را در نظر میگرفت. تا درس و نصیحت، موجب خستگی و دلسردی نشود و از نصیحت روزانه اجتناب میورزید[١٤٦].
پس درود و سلام خداوند بر او باد که امتش را به تمام انواع خیر و خوبی راهنمایی نمود و از هر شری آنان را برحذر داشت و بر علیه کسی که بر امتش سخت گیرد، دعا نمود و برای آنکه با مهربانی و آسانگیری با امت رفتار کند، دعای خیر نمود؛ همانطورکه پیشتر در حدیث عایشه ذکر کردیم.
و این از رساترین سرزنشها در مورد سختگیری بر مردم و از بزرگترین تشویقها در مهربانی و نرمی با مردم میباشد[١٤٧].
[١٣٢]- أحمد در مسند (٥/٢٥٦، ٢٥٧)؛ و و هیثمی در مجمع الزوائد آنرا ذکر نموده و طبرانی نسبت داده میگوید: رجال آن رجال صحیح میباشد. (١/١٢٩)؛ سلسلة الأحادیث الصحیحة للألبانی (٣٧٠)، ج١.
[١٣٣]- بخاری و شرح آن الفتح، کتاب الأدب، باب الرفق فی الأمر کله (١٠/٤٤٩)، (ش: ٦٠٢٤).
[١٣٤]- به روایت مسلم، کتاب البر والصلة والآداب، باب فضل الرفق، عن عائشة (٤/٢٠٠٤)، (ش: ٢٥٩٣).
[١٣٥]- همان (٤/٢٠٠٤)، (ش: ٢٥٩٤).
[١٣٦]- همان، از جریر بن عبد الله (٤/٢٠٠٣)، (ش: ٢٥٩٢).
[١٣٧]- ترمذی، کتاب البر والصلة، باب ما جاء فی الرفق (٤/٣٦٧)، (ش: ٢٠١٣)؛ وقال حدیث حسن صحیح، صحیح الترمذی (٢/١٩٥).
[١٣٨]- مسندأحمد (٦/٤٥١)؛ الأحادیث الصحیحة للألبانی(٨٧٦) که شواهد بسیاری برای آن ذکر نموده است.
[١٣٩]- مسند أحمد (٦/١٥٩)؛ و سند آن صحیح است. الأحادیث الصحیحة، ألبانی (٥١٩).
[١٤٠]- شرح نووی بر مسلم (١٦/١٤٥)؛ و فتح الباری شرح صحیح البخاری (١٠/٤٤٩)؛ و تحفة الأحوذی شرح سنن الترمذی (٦/١٥٤).
[١٤١]- مسلم، کتاب الجهاد، باب فضیلة الإمام العادل، وعقوبة الجائر والحث على الرفق بالرعیة والنهی عن إدخال المشقة علیهم (٣/١٤٥٨)، (ش: ١٨٢٨).
[١٤٢]- مسلم، کتاب الجهاد والسیر، باب الأمر بالتیسیر وترک التنفیر (٣/١٣٥٨)، (ش: ١٧٣٢).
[١٤٣]- بخاری و شرح آن الفتح، کتاب المغازی، باب بعث أبی موسى ومعاذ إلى الیمن قبل حجة الوداع، (٨/٦٢)، (ش: ٤٣٤٤، ٤٣٤٥)؛ و مسلم، کتاب الجهاد والسیر باب الأمر بالتیسیر وترک التنفیر (٣/١٣٥٩)؛ و متن از مسلم است. (ش: ١٧٣٣).
[١٤٤]- بخاری و شرح آن الفتح، کتاب العلم، باب ما کان النبی ج یتخولهم بالموعظة والعلم کی لا ینفروا (١/١٦٣)، (ش: ٦٩)؛ و مسلم فی کتاب الجهاد والسیر، باب الأمر بالتیسیر وترک التنفیر (٣/١٣٥٩)، (ش: ١٧٣٢).
[١٤٥]- شرح نووی بر مسلم (١٢/٤١) با اندکی تصرف؛ و فتح الباری (١/١٦٣).
[١٤٦]- فتح الباری (١/١٦٢، ١٦٣).
[١٤٧]- شرح نووی بر مسلم (١٢/٢١٣).