٤- تربیت حکیمانه
پیامبر ج با تعهد و احساس مسئولیت به آموزش، تربیت، اصلاح و تزکیه جامعه نوپا با ارزشهای اخلاقی پرداخت و آنان را به آداب دوستی، برادری، بزرگواری، شرافت، عبادت و اطاعت آراسته میکرد[٥٥] و میفرمود: «يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَفْشُوا السَّلَامَ، وَأَطْعِمُوا الطَّعَامَ وَصَلُّوا بِاللَّيْلِ وَالنَّاسُ نِيَامٌ، تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ بِسَلَامٍ»:[٥٦] «ای مردم! سلام کردن به یکدیگر را ترویج دهید و به گرسنگان غذا بدهید و شب هنگام درحالیکه مردم به خواب میروند، نماز بخوانید و اگر چنین کنید به سلامتی وارد بهشت خواهید شد».
و فرمودند: «لَا يَدْخُلُ الْجَنَّةَ مَنْ لَا يَأْمَنُ جَارُهُ بَوَائِقَهُ»:[٥٧] «کسی که همسایهاش از شرش در امان نباشد، داخل بهشت نخواهد شد».
و میفرمود: «المُسْلِمُ مَنْ سَلِمَ المُسْلِمُونَ مِنْ لِسَانِهِ وَيَدِهِ»:[٥٨] «مسلمان کسی است که مسلمانان از دست و زبانش آسوده باشند».
و میفرمود: «لاَ يُؤْمِنُ أَحَدُكُمْ، حَتَّى يُحِبَّ لِأَخِيهِ مَا يُحِبُّ لِنَفْسِهِ»:[٥٩] «کسی از شما ایمان [کاملی] ندارد تا برای برادر خود همان را بپسندد که برای خود میپسندد».
و میفرمود: «المُؤْمِنَ لِلْمُؤْمِنِ كَالْبُنْيَانِ يَشُدُّ بَعْضُهُ بَعْضًا»:[٦٠] «مؤمن برای مؤمن، همانند اجزای ساختمان است که برخی، برخی دیگر را محکم میسازد». و انگشتان خویش را در یکدیگر فرو میبردند.
و میفرمود: «لَا تَحَاسَدُوا، وَلَا تَنَاجَشُوا، وَلَا تَبَاغَضُوا، وَلَا تَدَابَرُوا، وَلَا يَبِعْ بَعْضُكُمْ عَلَى بَيْعِ بَعْضٍ، وَكُونُوا عِبَادَ اللهِ إِخْوَانًا الْمُسْلِمُ أَخُو الْمُسْلِمِ، لَا يَظْلِمُهُ وَلَا يَخْذُلُهُ، وَلَا يَحْقِرُهُ التَّقْوَى هَاهُنَا» وَيُشِيرُ إِلَى صَدْرِهِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ «بِحَسْبِ امْرِئٍ مِنَ الشَّرِّ أَنْ يَحْقِرَ أَخَاهُ الْمُسْلِمَ، كُلُّ الْمُسْلِمِ عَلَى الْمُسْلِمِ حَرَامٌ، دَمُهُ، وَمَالُهُ، وَعِرْضُهُ»:[٦١] «نسبت به یکدیگر حسادت نکنید و به قصد فریب مشتری قیمت کالا را بیشتر نکنید؛ با یکدیگر دشمنی نکنید و به یکدیگر پشت ننمایید. برخی از شما بر معامله برخی دیگر معامله نکند، بندگان خدا و برادروار باشید. مسلمان برادر مسلمان است، بر او ظلم و ستم روا نمیدارد و او را (بییاور و ذلیل و) خوار رها نمیکند، او را تحقیر نمیکند، تقوا اینجاست». و سه بار به سینهاش اشاره کرد و فرمود: «برای گنه کار شدن شخص همین بس که برادر مسلمانش را تحقیر کند؛ همه چیزِ مسلمان بر مسلمان حرام است. خونش، مالش و آبرویش».
و میفرمود: «لَا يَحلُ لمُسلم أَنْ يَهجُر أخاهُ فَوق ثَلاث لَيالٍ يَلْتَقِيَانِ فَيُعْرِضُ هَذَا وَيُعْرِضُ هَذَا، وَخَيْرُهُمَا الَّذِي يَبْدَأُ بِالسَّلَامِ»:[٦٢] «برای هیچکس جایز نیست که بیشتر از سه شب با برادر مسلمانش قهر باشد، چنانکه هنگام ملاقات از یکدیگر رویگردانند؛ و بهترین آنان کسی است که ابتدا سلام کند».
و میفرمود: «تُفْتَحُ أَبْوَابُ الْجَنَّةِ يَوْمَ الْإِثْنَيْنِ، وَيَوْمَ الْخَمِيسِ، فَيُغْفَرُ لِكُلِّ عَبْدٍ لَا يُشْرِكُ بِاللهِ شَيْئًا، إِلَّا رَجُلًا كَانَتْ بَيْنَهُ وَبَيْنَ أَخِيهِ شَحْنَاءُ، فَيُقَالُ: أَنْظِرُوا هَذَيْنِ حَتَّى يَصْطَلِحَا، أَنْظِرُوا هَذَيْنِ حَتَّى يَصْطَلِحَا، أَنْظِرُوا هَذَيْنِ حَتَّى يَصْطَلِحَا»:[٦٣] «روز دوشنبه و پنجشنبه درهای بهشت باز میشوند، پس هر بندهای که چیزی را با الله متعال شریک نکرده، بخشیده میشود، مگر شخصی که بین او و برادرش کینه و دشمنی باشد؛ پس گفته میشود: در مورد این دو نفر صبر کنید و دست نگه دارید تا اینکه آشتی کنند».
و میفرمود: «تُعْرَضُ الْأَعْمَالُ فِي كُلِّ يَوْمِ خَمِيسٍ وَاثْنَيْنِ، فَيَغْفِرُ اللهُ عَزَّ وَجَلَّ فِي ذَلِكَ الْيَوْمِ، لِكُلِّ امْرِئٍ لَا يُشْرِكُ بِاللهِ شَيْئًا، إِلَّا امْرَأً كَانَتْ بَيْنَهُ وَبَيْنَ أَخِيهِ شَحْنَاءُ، فَيُقَالُ: ارْكُوا هَذَيْنِ حَتَّى يَصْطَلِحَا، ارْكُوا هَذَيْنِ حَتَّى يَصْطَلِحَا»:[٦٤] «هر پنجشنبه و دوشنبه اعمال عرضه میشوند، خداوند متعال در این روزها هرکس را که چیزی با او شریک نساخته، میبخشد مگر شخصی که میان او و برادرش کینه و دشمنی باشد؛ پس در مورد آنها گفته میشود: (مغفرت) این دو را به تاخیر اندازید تا اینکه آشتی کنند، (مغفرت) این دو را به تاخیر اندازید تا اینکه آشتی کنند».
و میفرمود: «انْصُرْ أَخَاكَ ظَالِمًا أَوْ مَظْلُومًا»: «برادرت را چه ظالم یا مظلوم یاری کن». گفته شد: ای رسول خدا، یاری دادن مظلوم روشن است، اما چگونه وی را یاری دهیم درحالیکه ظالم است؟ فرمودند: «تَحْجُزُهُ، أَوْ تَمْنَعُهُ، مِنَ الظُّلْمِ فَذَلِكَ نَصْرُهُ»: «او را از ظلم کردن منع کنید، این یاری دادن اوست»[٦٥].
و فرمود: «حَقُّ الْمُسْلِمِ عَلَى الْمُسْلِمِ سِتٌّ»: «حق مسلمان بر مسلمان شش چیز است». گفته شد: ای رسول خدا، آن حقوق کدامند؟ فرمودند: «إِذَا لَقِيتَهُ فَسَلِّمْ عَلَيْهِ، وَإِذَا دَعَاكَ فَأَجِبْهُ، وَإِذَا اسْتَنْصَحَكَ فَانْصَحْ لَهُ، وَإِذَا عَطَسَ فَحَمِدَ اللهَ فَشمِّتْهُ، وَإِذَا مَرِضَ فَعُدْهُ وَإِذَا مَاتَ فَاتَّبِعْهُ»: «چون او را ملاقات کردی، بر وی سلام کن؛ چون تو را دعوت نمود، اجابت کن؛ اگر از تو نصیحت خواست، او را نصیحت کن و چون عطسه زده و الحمدلله گفت: پاسخ عطسهاش (را با گفتن یرحمک الله) بده و چون بیمار شد، به عیادتش برو و اگر مرد، در تشییع جنازهاش شرکت کن»[٦٦].
و از براء بن عازب روایت است که میگوید: پیامبر خدا ج ما را به هفت چیز امر نمود و از هفت چیز نهی کرد: «أَمَرَنَا بِعِيَادَةِ المَرِيضِ، وَاتِّبَاعِ الجِنَازَةِ، وَتَشْمِيتِ العَاطِسِ، وَإِجَابَةِ الدَّاعِي، وَإِفْشَاءِ السَّلاَمِ، وَنَصْرِ المَظْلُومِ، وَإِبْرَارِ المُقْسِمِ، وَنَهَانَا عَنْ خَوَاتِيمِ الذَّهَبِ، وَعَنِ الشُّرْبِ فِي الفِضَّةِ، أَوْ قَالَ: آنِيَةِ الفِضَّةِ، وَعَنِ المَيَاثِرِ وَالقَسِّيِّ، وَعَنْ لُبْسِ الحَرِيرِ وَالدِّيبَاجِ وَالإِسْتَبْرَقِ»:[٦٧] «ما را امر نمود که از مریض عیادت کنیم و جنازهها را همراهی کنیم و پاسخ عطسه کننده را (با جمله دعایی یرحمک الله) بگوییم و دعوت را اجابت و سلام را منتشر و مظلوم را یاری کنیم و کسی را که سوگند خورده در به جای آوردن سوگندش یاری کنیم. و ما را از انگشترهای طلا و نوشیدن در ظرف نقره و میاثر (آنچه روی زین حیوان میاندازند، رو زینی ابریشمی) و قسی (نوعی پارچه ابریشمی) و پوشیدن حریر و دیبا و استبرق (پارچههای ابریشمی) منع کرد».
و میفرمود: «لَا تَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ حَتَّى تُؤْمِنُوا، وَلَا تُؤْمِنُوا حَتَّى تَحَابُّوا، أَوَلَا أَدُلُّكُمْ عَلَى شَيْءٍ إِذَا فَعَلْتُمُوهُ تَحَابَبْتُمْ؟ أَفْشُوا السَّلَامَ بَيْنَكُمْ»:[٦٨] «وارد بهشت نمیشوید تا اینکه ایمان آورید و ایمان نمیآورید مگر اینکه همدیگر را دوست بدارید، آیا شما را به امری راهنمایی نکنم که چون آنرا انجام دهید یکدیگر را دوست میدارید؟ سلام را میان خود منتشر سازید».
و از رسول الله ج سوال شد که کدامین اسلام بهتر است؟ فرمودند: «تُطْعِمُ الطَّعَامَ، وَتَقْرَأُ السَّلاَمَ عَلَى مَنْ عَرَفْتَ وَمَنْ لَمْ تَعْرِفْ»:[٦٩] «اینکه گرسنگان را غذا بدهی و به همه چه بشناسی و چه نشناسی، سلام کنی».
و میفرمود: «مَثَلُ الْمُؤْمِنِينَ فِي تَوَادِّهِمْ، وَتَرَاحُمِهِمْ، وَتَعَاطُفِهِمْ کمَثَلُ الْجَسَدِ إِذَا اشْتَكَى مِنْهُ عُضْوٌ تَدَاعَى لَهُ سَائِرُ الْجَسَدِ بِالسَّهَرِ وَالْحُمَّى»:[٧٠] «صفت مومنان در دوستی و مهربانی و عطف توجه و پائیدن یکدیگر همچون صفت بدن است. هرگاه اندامی از بدن به ناله و فغان درآید، همه اندامهای تن با آن همدرد میشوند و با شب زندهداری و تب و لرز با آن هم آوا میگردد».
و فرمودند: «مَنْ لاَ يَرْحَمُ لاَ يُرْحَمُ»:[٧١] «کسی که رحم نمیکند، مورد رحم قرار نمیگیرد».
و فرمودند: «مَنْ لَا يَرْحَمِ النَّاسَ، لَا يَرْحَمْهُ اللهُ ﻷ»:[٧٢] «هرکس به مردم رحم نکند، الله ﻷ به او رحم نمیکند».
و فرمودند: «سِبَابُ المُسْلِمِ فُسُوقٌ، وَقِتَالُهُ كُفْرٌ»:[٧٣] «دشنام دادن مسلمان فسق و کشتن وی کفر است».
باید توجه داشت برای انصار فرقی نداشت این نصوص را به طور مستقیم از پیامبر ج میشنیدند یا از مهاجرانی میشنیدند که پیش از هجرت از پیامبر ج شنیده بودند.
به هر حال همهی این امور بیانگر روش تربیتی پیامبر ج در مورد همهی اصحاب و حتی تمام کسانی بود که این نصوص و دیگر نصوص تربیتی پیامبر ج را تا قیام قیامت دریافت میکنند.
نصوصی که با بیان آنها اصحاب خود را به انفاق تشویق کرد و فضایل آنرا چنان بیان میکرد که قلب و روان را به شوق میآورد؛ یارانش را از گدایی کردن باز میداشت و همواره خوبیهای قناعت و شکیبایی را یادآور میشد؛ یارانش را به عبادتهایی که سراسر فضایل و ثواب بودند، تشویق مینمود و آنان را چنان با پیامهای وحی از آسمان عجین کرده بود که رابطهی میان آنان و وحی را مستحکم و استوار میکرد. و هرگاه آیه یا آیاتی از وحی نازل میشد بر آنها قرائت میکرد و آنان نیز آنرا میخواندند. و اینگونه با آموزش و تربیت، آنها را متوجه مسئولیتی مینمود که در برابر دعوت داشتند و درواقع روشن و واضح وظایف ایشان در برابر دعوت را شرح میداد و این علاوه بر یادآور شدن ضرورت فهم و تدبر در آیات الهی و برنامههای دعوت بود.
آری، بدین ترتیب بود که پیامبر ج سطح معنویات آنها را بالا میبرد و به آنان بهترین توشه و ارزش معنوی را بخشید تا جایی که نمونههایی بیمانند از بهترین انسانها که از کمال انسانی برخوردار بودند، تربیت کرد.
چنین بود که رسول خدا ج توانست جامعهی مسلمانان را سازمان دهد که به بهترین و برترین جوامع در طول تاریخ تبدیل شد. در میان افراد و جامعهای که غرق در تاریکیهای جهل و خرافات زندگی میکردند، راهکارهایی ارائه نمود که با تاثر و تاسی از آن به جامعهای تبدیل شد که در تمام کمالات انسانی ضرب المثل شد و این ثمره فضل خداوند متعال و پس از آن تلاشها و روش تربیتی پیامبر حکیم میباشد؛ از اینرو شایسته و سزاوار است که دعوتگران الی الله، هدایت و روش پیامبر ج را در پیش گیرند و مردم را مطابق با روش و رهنمود ایشان دعوت داده و موافق با خطمشی او گام بردارند[٧٤].
[٥٥]- الرحیق المختوم، ص١٧٩، ١٨١، ٢٠٨؛ والتاریخ الإسلامی، محمود شاکر (٢/١٦٥).
[٥٦]- ترمذی، کتاب صفة القیامة، باب حدثنا محمد بن بشار (٤/٦٥٢)، (ش: ٢٤٨٥)؛ وقال: هذا حدیث صحیح، وابن ماجه، کتاب الأطعمة، باب إطعام الطعام (٢/١٠٨٣)، (ش: ٣٢٥١)؛ والدارمی (١/١٥٦)؛ و مسندأحمد (١/١٦٥)، (٢/٣٩١)؛ صحیح الترمذی (٢/٣٠٣).
[٥٧]- مسلم، فی کتاب الإیمان، باب تحریم إیذاء الجار (١/٦٨)، (ش: ٤٦).
[٥٨]- البخاری مع الفتح، فی کتاب الإیمان، باب أی الإسلام أفضل (١/٥٤)، (ش: ١١)؛ ومسلم کتاب الإیمان، باب بیان تفاضل الإسلام وأی الأمور أفضل (١/٦٥)، (ش: ٤١)؛ متن از مسلم میباشد.
[٥٩]- البخاری مع الفتح، کتاب الإیمان، باب من الإیمان أن یحب لأخیه ما یحب لنفسه (١/٥٦)، (ش: ١٣)؛ ومسلم، کتاب الإیمان، باب الدلیل على أن من خصال الإیمان أن یحب لأخیه ما یحب لنفسه (١/٦٧)، (ش: ٤٥).
[٦٠]- البخاری مع الفتح، کتاب الصلاة باب تشبیک الأصابع فی المسجد (١/٥٦٥)، (ش: ٤٨١)؛ ومسلم، کتاب البر والصلة، باب تراحم المؤمنین وتعاطفهم وتعاضدهم (٤/١٩٩٩)، (ش: ٢٥٨٥).
[٦١]- مسلم، کتاب البر والصلة، باب تحریم ظلم المسلم وخذله واحتقاره وتحریم دمه وعرضه وماله (٤/١٩٨٦)، (ش: ٢٥٦٤).
[٦٢]- البخاری مع الفتح، کتاب الأدب، باب الهجر، وقول الرسول ج: لا یحل لرجل أن یهجر أخاه فوق ثلاث بلا عذر شرعی (٤/١٩٨٦)، (ش: ٢٥٦٠).
[٦٣]- مسلم، کتاب البر والصلة، باب النهي عن الشحناء والتهاجر (٤/١٩٨٧)، (ش: ٢٥٦٥).
[٦٤]- مسلم فی کتاب البر والصلة والآداب، باب النهي عن الشحناء والتهاجر (٤/١٩٨٨)، (ش: ٢٥٦٥/٣٦).
[٦٥]- مسلم في کتاب البر، باب انصر أخاك ظالماً أو مظلوماً (٤/١٩٩٨)، (ش: ٢٥٨٤)؛ به همین معنا؛ و أحمد (٣/٩٩)؛ والبخاری مع الفتح فی کتاب المظالم، باب أعن أخاك ظالماً أو مظلوماً (٥/٩٨)، (ش: ٢٤٤٣، ٢٤٤٤)؛ وکتاب الإکراه، باب یمین الرجل لصاحبه (١٢/٢٢٣)، (ش: ٦٩٥٢).
[٦٦]- البخاری مع الفتح بنحوه فی کتاب الجنائز، باب الأمر باتباع الجنائز (٣/١١٢)، (ش: ١٢٤٠)؛ ومسلم فی کتاب السلام، باب من حق المسلم على المسلم رد السلام (٤/١٧٠٥).
[٦٧]- البخاری مع الفتح، کتاب الجنائز، باب الأمر باتباع الجنائز (٣/١١٢)، (ش: ١٢٣٩)، (٥/٩٩)، (٩/٢٤٠)، (١٠/٩٦)؛ مواضع الحدیث فی البخاری مع فتح الباری (٣/١١٢).
[٦٨]- مسلم، کتاب الإیمان، باب بیان أنه لا یدخل الجنة إلا المؤمنون (١/٧٤)، (ش: ٥٤).
[٦٩]- البخاری مع الفتح فی کتاب الإیمان، باب إطعام الطعام من الإسلام (١/٥٥)، (ش: ١٢)؛ ومسلم فی الإیمان باب بیان تفاضل الإسلام (١/٦٥)، (ش: ٣٩).
[٧٠]- البخاری مع الفتح، کتاب الأدب، باب رحمة الناس والبهائم (١٠/٤٣٨)، (ش: ٦٠١١)؛ ومسلم فی کتاب البر والصلة، باب تراحم المؤمنین وتعاطفهم (٤/٢٠٠٠)، (ش: ٢٥٨٦).
[٧١]- البخاری مع الفتح، کتاب الأدب، باب رحمة الناس والبهائم (١٠/٤٣٨)، (ش: ٦٠١٣)؛ مسلم، کتاب الفضائل، باب رحمته ج الصبیان والعیال وتواضعه وفضل ذلك (٤/١٨٠٩)، (ش: ٢٣١٩).
[٧٢]- مسلم، کتاب الفضائل، الباب السابق (٤/١٨٠٩).
[٧٣]- البخاری مع الفتح، کتاب الإیمان، باب خوف المؤمن من أن یحبط عمله وهو لا یشعر (١/١١٠)، (ش: ٤٨)؛ مسلم، کتاب الإیمان، باب بیان قول النبي ج: «سباب المسلم فسوق وقتاله کفر)، (ش: ٦٤).
[٧٤]- نگا: الرحیق المختوم، ص١٨٣.