مثالهایی از شرک اکبر پنهان (خَفی)
الف) یکی از موارد شرک اکبر خفی که بر بسیاری از مردم پوشیده است، صدازدن مردگان وکمک خواستن از آنان است.
درخواست از مردگانی که قبر آنان دارای گُنبد و بارگاه است و نزد مردم والا مقامند، که مردم نزد این قبرها رفته و از آنان کمک خواسته و در خواست رفع نیازها، شفای مریضان، گشایش مشکلات، نجات از اضطراب و نگرانی و پیروزی بر دشمن مینمایند. در حالیکه برآوردکنندهی حقیقی این نیازها فقط خداوند یکتا است.
در واقع طبق بیان امام ابنقیم /اصل و اساس شرک در جهان این است که مردم معتقد باشند، مردگان توانایی نفع و ضرر رساندن را دارند.
پنهانبودم این نوع از شرک اکبر به این دلیل است که:
۱- مردم چنین دعاها، یاریخواستنها و فریادهای ذلیلانه را از مردگان، عبادت نمیدانند. در حالی که همانگونه که در حدیث «الدُّعَاءُ هُوَ العِبَادَةُ»ذکر کردیم، روح عبادت همان دُعاست.
۲- مردم میگویند: ما که از مردگان کمک میخواهیم به این معنی نیست که آنان را خدا وپروردگار بدانیم، بلکه معتقدیم که آنان نیز همانند ما مخلوق هستند. امّاآنان را واسطه ومیانجی بین خود و خدا میدانیم. [زیراآنان را انسانهای صالح و نیکوکار و نزدیک به خدا میدانیم].
چنین باوری نشان از جهل آنان دارد، زیرا خدا را مانند پادشاهان جبّار و حاکمان ستمگری فرض کردهاند که جز به وسیلهی [دژبان و منشی و آشنا و پارتی و ...] و واسطه و شفیع نمیتوان نزد آنان رفت.
این نوع نگرش دقیقاً همان است که مشرکان گذشته به آن استدلال میکردند و در دفاع از خدایان و بتهایشان چنین میگفتند:
﴿مَا نَعۡبُدُهُمۡ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَآ إِلَى ٱللَّهِ زُلۡفَىٰٓ﴾[الزمر: ۳].
«ما آنان را فقط به این خاطر میپرستیم که به خدا نزدیکمان کنند».
﴿وَيَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَا لَا يَضُرُّهُمۡ وَلَا يَنفَعُهُمۡ وَيَقُولُونَ هَٰٓؤُلَآءِ شُفَعَٰٓؤُنَا عِندَ ٱللَّهِ﴾[یونس: ۱۸].
«مشرکان، غیر از خدا، چیزهایی را میپرستیدند که نه به ایشان زیان میتوانند برسانند و نه سودی عایدشان میسازند و میگویند اینها میانجیهای ما نزد خداوند هستند».
آن مشرکان نیز هرگز معتقد نبودهاند که خدایان و بتهای آنان خلق میکنند، روزی میرسانند، و زنده میکنند و میمیراننـد بلکه خداوند اینگونه از آنان خبر میدهد که:
﴿وَلَئِن سَأَلۡتَهُم مَّنۡ خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ لَيَقُولُنَّ خَلَقَهُنَّ ٱلۡعَزِيزُ ٱلۡعَلِيمُ٩﴾[الزخرف: ٩].
«اگر از مشرکان بپرسی که چه کسی آسمانها و زمین را آفریده است، قطعاً خواهند گفت: خداوند با عزّت و بسیار آگاه».
﴿قُلۡ مَن يَرۡزُقُكُم مِّنَ ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِ أَمَّن يَمۡلِكُ ٱلسَّمۡعَ وَٱلۡأَبۡصَٰرَ وَمَن يُخۡرِجُ ٱلۡحَيَّ مِنَ ٱلۡمَيِّتِ وَيُخۡرِجُ ٱلۡمَيِّتَ مِنَ ٱلۡحَيِّ وَمَن يُدَبِّرُ ٱلۡأَمۡرَۚ فَسَيَقُولُونَ ٱللَّهُۚ فَقُلۡ أَفَلَا تَتَّقُونَ٣١﴾[یونس: ۳۱].
«بگو: چه کسی از آسمان و از زمین به شما روزی میرساند؟ یا چه کسی بر گوش و چشمها تواناست (و آنها را میآفریند و نیروی شنوایی و بینایی میدهد؟) یا چه کسی زنده را از مرده و مرده را از زنده بیرون میآورد؟ یا چه کسی امور (جهانیان) را میگرداند؟ خواهند گفت: آنکس خداست. پس بگو: آیا نمیترسید و پرهیزگار نمیشوید؟».
امّا میبینیم با وجود این که آنان معتقد بودند که الله خالقآسمانها و زمین است، روزیرسان و مدبّر است و حیات و مرگ به دست اوست و نیز بتها را فقط واسطه و شفیع بین خود و خدا میدانستند، با این وجود باز هم خداوند آنان را در قرآن مبتلا به شرک دانسته و مشرک میخواند و به مؤمنان دستور میدهد که تا زمانی که به «لا إله إلاّ الله» اعتراف میکنند با آنان بجنگند و اگر کسی به آن اعتراف کرد، خون و مال آنها به حق اسلام محفوظ خواهد بود.
پس باید دانستکه خداوند متعال به واسطه و شفیع نیاز ندارد و از رگگردن به بندگانش نزدیکتر است و خود فرموده است:
﴿وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ﴾ [البقرة: ۱۸۶].
«و هنگامی که بندگانم از تو دربارهی من بپرسند (که من نزدیکم یا دور بگو:) من نزدیکم».
﴿وَقَالَ رَبُّكُمُ ٱدۡعُونِيٓ أَسۡتَجِبۡ لَكُمۡ﴾[غافر: ۶۰].
«پروردگار شما میگوید: مرا به فریاد خوانید تا بپذیرم».
درگاه رحمت و استجابت خداوند برای هر که بخواهد از آن استفاده کند، باز است و هیچ دربان و نگهبانی ندارد.
ب) از دیگر موارد شرک اکبر خفی، این است که غیرخدا قانونگذار قرار داده شود. نمونهای دیگر از شرک اکبر پنهان که بر بسیاری از مردم پوشیده مانده است، این استکه کسانی غیر از خدا قانونگذار و حاکم مردم قرار داده شوند و به عبارت دیگر از طرف مردم به فرد یا گروهی از انسانها حق قانونگذاری کامل داده شود تا هرگونه که خود بخواهند برای مردم اموری را حلال و اموری را حرام نمایند و نظام و قوانین زندگی را برای آنها تعیین کنند یا پایهگذار برنامهها و افکار آنان باشند و برای همهی اینها حکم و اجازهای از خداوند نداشتهباشند. یا برنامههایی وضع نمایندکه با شریعتخدا متضاد باشد و دیگران نیز آنرا همانند شریعت خدایی یا حکمآسمانی بدانند که باید اطاعت گردد و بر خلاف آن رفتار نشود.
از این رو باید دانستکه تنهاکسیکه حق قانونگذاری برای بندگانش را دارد، فقط خداوند است. زیرا اوست که آنها را خلق کرده، روزی داده و نعمتهای ظاهری و باطنیاش را بر آنها گسیل داشته است. پس تنها حق خداوند است که برای بندگان وظایف تعیین نموده، آنها را به انجام کاری امر و از انجام کاری دیگر نهیکند و فقط حق اوست که برای مردم اموری را حلال و اموری را حرام گرداند. زیرا اوست که پروردگار مردم، صاحبآنها و خدای آنها است و کسی جز او شایستگی پروردگاری، فرمانروایی و خدایی را نداشته و نمیتواند همانند او باشد تا قدرت حاکمیت و قانونگذاری را از آنِ خود کند.
تمام جهان مُلک خداست و مردم در این مملکت بنده و رعیت او هستند و فقط اوستکه سید و آقا وحاکم اینمملکت است و لازم است که فقط او حکم براند، قانون تعیین کند، حلال و یا حرام کند و مردم نیز باید بشنوند و اطاعت کنند.
پس اگر یکی از افراد این مملکت ادّعا کند که کسی غیر از خدا شایستگی امر و نهی و حلال و حرامکردن و حاکمیت و قانونگذاری را بدون اجازه سرپرست و حاکم مملکت دارد، در واقع شخصی را که خود بردهی حاکم را در امور مملکت، شریک او و در قدرت و حاکمیت و قانونگذاری و فرمانروایی رقیب او قرار داده است.
همین امر باعث شده که خداوند در قرآن کریم اهل کتاب را مبتلا به شرک دانسته و آنان را مشرک بنامد، زیرا آنان نیز به دانشمندان دینی و راهبان خود حق قانونگذاری داده و در حلال و حرام از آنان پیروی میکردند. پس قرآن این کار آنان را همانندعبادتکردن برای مسیحپسر مریم، شرک نامیده است و فرموده:
﴿ٱتَّخَذُوٓاْ أَحۡبَارَهُمۡ وَرُهۡبَٰنَهُمۡ أَرۡبَابٗا مِّن دُونِ ٱللَّهِ وَٱلۡمَسِيحَ ٱبۡنَ مَرۡيَمَ وَمَآ أُمِرُوٓاْ إِلَّا لِيَعۡبُدُوٓاْ إِلَٰهٗا وَٰحِدٗاۖ لَّآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۚ سُبۡحَٰنَهُۥ عَمَّا يُشۡرِكُونَ٣١﴾[التوبة: ۳۱].
«یهودیان و ترسایان علاوه از خدا، علمای دینی و پارسایان خود را هم به خدائی پذیرفتهاند (چرا که علماء و پارسایان حرامِ خدا را حلال میکنند، و خودسرانه قانونگذاری مینمایند، و دیگران هم از ایشان فرمان میبرند و سخنان آنان را دین میدانند و کورکورانه به دنبالشان روان میگردند. ترسایان افزون بر آن) مسیح پسر مریم را نیز خدا میشمارند. (در صورتی که در همهی کتابهای آسمانی و از سوی همهی پیغمبران الهی) بدیشان جز این دستور داده شده است که: تنها خدای یگانه را بپرستند و بس. جز خدا معبودی نیست و او پاک و منزّه از شرک ورزی و چیزهایی استکه ایشان آنها را شریکقرار میدهند».
تفسیر این آیه را پیامبر اکرم جبرای عدی بن حاتم طائی که در زمان جاهلیت، مسیحی بود، بیان فرمود. پس از این که عدی مسلمان شد و از رسول خدا شنید که این آیه را تلاوت میکند، به پیامبر جعرض کرد: «ای پیامبر خدا! [من که خود مسیحی بودهام، میدانم] که آنان، دانشمندان و راهبان را عبادت نکردهاند» پیامبر جفرمود: «آنان امور حلال را برایشان حرام و امور حرام را برایشان حلال میکردند و مردم نیز از آنان پیروی میکردند و این عبادت آنان است»۱.
پس طبق آیهی مذکور و تفسیر پیامبر جاگرکسی شخص دیگری را در کارهای گناه و اموری که مخالف نظر خداست، اطاعتو پیرویکند، در واقع او را خدا و معبود خود و شریک خدا گردانیده است و مخالف توحیدکه دین خدا و معنی کلمه «لا إله إلاّ الله» است، رفتار نموده است. زیرا «اله» یعنی شخص معبود و خداوند اطاعت و پیروی از مسیحیان را از دانشمندان دینی و راهبان، عبادت نامیده و آنان را خدایان و شریکان خدا دانسته استکه این شرک اکبر است. پس هر کس مخلوقی را بر خلاف شریعت خدا و رسول او اطاعت و پیرویکند، آن مخلوق را خدا و معبود خود قرار داده است، هر چندکه او را خدا ننامد. آیهی زیر بر این مسئله تأکید میکند:
﴿وَإِنۡ أَطَعۡتُمُوهُمۡ إِنَّكُمۡ لَمُشۡرِكُونَ﴾[الأنعام: ۱۲۱].
«اگر شما از (اهریمنان و شیطانصفتان) اطاعت کنید بیگمان شما نیز مشرک خواهید بود».
آیهی زیر نیز همین مفهوم را میرساند:
﴿أَمۡ لَهُمۡ شُرَكَٰٓؤُاْ شَرَعُواْ لَهُم مِّنَ ٱلدِّينِ مَا لَمۡ يَأۡذَنۢ بِهِ ٱللَّهُ﴾[الشورى: ۲۱].
«شاید آنان انبازها و معبودهایی دارند که برای ایشان دینی را پدید آوردهاند که خدا بدان اجازه نداده است».
اگر حکم قرآن و سنّت در مورد کسی که قانونگذاری غیر خدا را پذیرفته و در مواردیکه خداوند اجازه نداده، او را اطاعت کند، چنین است پس وای به حالکسیکه نفس خود را شریک خدا قرار میدهد واختیار قانونگذاری و حکم و تحلیل و تحریم راکه فقطمخصوصخدا هستند، برای خود قائل شود؟!.