عبدالرحمن بن عوف چه کسی است؟
عبدالرحمن بن عوف یکی از ده نفر مژده داده شده به بهشت است ویکی از اعضای شورای شش نفره ای بود که عمر بن خطابسبرای خلافت بعد از خود انتخاب نموده است، ویکی از هشت نفری است که قبل از دیگران اسلام را پذیرفتند [۶۳]. در دوران جاهلیت اسمش عبد عمرو یا عبدالکعبه بود وپیامبر جاو را عبدالرحمن نامید.
عبدالرحمن بن عوف ده سال بعد از عام الفیل در قبیله زهره بن کلاب به دنیا آمد، مادرش شفاء بنت عوف بود که نسبش به زهره بن کلاب میرسد. پدر ومادرش زهری هستند، مادرش به اسلام مشرف شد وهجرت کرد. عبدالرحمن بر ادب وخوبی اخلاق تربیت شد او عربی اصیل ودارای اخلاق اصیل عربی بود، در کودکی از پرستش بتها دوری میکرد به مجالس لهو وموسیقی مکه شرکت نمیکرد، کتابهای سیرت او را اینگونه تعریف کرده اند: او دارای چهرهای زیبا، قدبلند نازک پوست، سفید رنگ مایل به سرخی بود، موهای سر وریشش را رنگ نمیزد قدمهایش کلفت وانگشتانش نیز چنین بودند در جنگ مجروح شد وبر اثر آن میلنگید [۶۴].
عبدالرحمن بن عوف بدست ابوبکرسمسلمان شد قبل از آنکه پیامبر جبه خانه ارقم بن ابی ارقم بیاید [۶۵].
بعد از اینکه پیامبر جبه مسلمین اجازه هجرت به مدینه را داد، عبدالرحمن نیز از مکه هجرت کرد او پیشاپیش مهاجرینی که برای خدا مکه را ترک وبه سوی مدینه هجرت میکردند، قرار داشت. در مدینه، پیامبر جمیان او وسعد بن ربیع انصاری عقد برادری برقرار کرد، سعد بن ربیع به عبدالرحمن بن عوف گفت: ای عبدالرحمن بن عوف، من از همه اهالی مدینه بیشتر مال دارم، من دوتا باغ ودوتا زن دارم، نگاه کن کدام باغ را بیشتر میپسندی تا آن را به تو بدهم وکدام زنم را بیشتر میپسندی تا آن را طلاق بدهم و تو با او ازدواج کنی. عبدالرحمن به برادر انصاری خود گفت: خداوند به خانواده ومالت برکت بدهد مرا به بازار راهنمایی کن تا کسب وکار کنم، سعد بن ربیع او را به بازار راهنمایی کرد وعبدالرحمن تجارت را شروع کرد واز تجارت سود میبرد وقسمتی از سودش را پس انداز مینمود. چند روزی نگذشت تا اینکه پول ازدواج خود را پس انداز کرد وازدواج نمود، سپس خود را پیشاپیش پیامبر جرساند در حالی که بوی خوشبویی وعطر از او به مشام میرسید. پیامبر جبه او گفت: چه شده عبدالرحمن! عبدالرحمن گفت: ازدواج کردهام. پیامبر جفرمود: به همسرت چه مهریه دادهای؟
عبدالرحمن گفت: به اندازه وزن یک هسته خرما به او طلا دادهام. پیامبر جفرمود: ولیمه کن گرچه یک گوسفند باشد، خداوند در مالت برایت برکت بدهد.
عبدالرحمن میگوید: به برکت دعای پیامبر جدنیا به من روی آورد طوری که اگر سنگی را از زمین بلند میکردم انتظار داشتم که زیرش طلا یا نقره ای باشد.
[۶۳] سیراعلام النبلاء ج ۱ ص ۶٩-۶۸ ترجمه ۴. [۶۴] الاصابة ج ۲ ص ۳۱۳. [۶۵] الریاض النضرة ص ۳۰۲.