فرمانده مجاهد
عبدالرحمن بن عوف بسیار زیبا سعدبن ابی وقاص را توصیف نموده است او میگوید: «دستان سعد چون چنگال شیراند». آری، سعد شیری بود در برابر دشمنان خدا. در جنگ بدر، سعد بن ابی وقاص و برادرش عمیر از خود شهامت جاودانی به یادگار گذاشتند، سعد در آن روز نوجوانی کوچک بود کمی از سن بلوغش گذشته بود هنگامی که پیامبر جاز لشکر مسلمین بازدید به عمل آورد عمیر خودش را مخفی میکرد از ترس اینکه پیامبر جبه سبب کم سنی به او اجازه شرکت در جنگ ندهد، اما پیامبر جاو را دید و او را رد کرد، عمیر به شدت گریه کرد طوری که دل پیامبر جبه حالش سوخت و به عمیر اجازه شرکت در جهاد وکسب افتخار مبارزه در راه خدا را داد، در این هنگام سعد نگاهی مسرت آمیز به عمیر انداخت. هر دو با هم برای جهاد در راه خدا حرکت کردند، هنوز جنگ به پایان نرسیده بود که سعد متوجه شد برادرش عمیر بن ابی وقاص شهید شده است، سعد از خداوند اجر وپاداش عمیر را طلب کرد وصبر پیشه کرد.
در جنگ احد مردم شکست خورده به عقب برگشتند. تقریبا ده نفر در کنار پیامبر جباقی مانده بودند، از میان این افراد یکی سعد بن ابی وقاص بود که مقاومت کرد واز پیامبر جبا تیرکمانش محافظت مینمود او هر تیری که میزد یکی از مشرکین را از پای در میآورد. وقتی پیامبر جدید که او چنین دقیق تیراندازی مینماید او را به تیراندازی بیشتر تشویق نمود وفرمود: «تیر بزن سعد... تیراندازی کن پدر ومادرم فدایت باد». سعد در طول زندگی همواره به این جمله پیامبر جافتخار میکرد و میگفت: پیامبرجبرای هیچ کس پدر و مادرش را فدا نکرده اما به من این جمله را گفت: «پدر و مادرم فدایت باد».
درجنگ قادسیه سعد قهرمانی دلیر و شجاع بود وبا مهارت شگفت انگیزی جنگ را اداره مینمود وسپس از آن جا به سوی مدائن حرکت کرد.