منافقان در صدد عیب جویی از پیامبر و مسلمانان بودند.
بدان سبب که منافقان با امر نبوت که در وجود رسول اللهصشکل گرفته بود مخالفت میورزیدند مردم به آنها خوشبین نبودند از این رو منافقان میخواستند وضع خود را توجیه کنند.
اولاً: ادعا میکردند که رسول خود از عیب منزه است ولی جمعی دور او را احاطه کردهاند و علیه ما به او اخباری میرسانند پس اگر ما گاهی با او مخالفت میکنیم بیشتر به این سبب است قرآن این ادعا را باطل میسازد که رسول اللهصفقط به اخباری گوش میدهد که مصالح مومنان را در بر داشته باشد.
ثانیاُ: به خدا سوگند میخورند تا اینکه نفاق خود را توجیه کنند و ادعا میکردند که مخالفت با ایشان به معنی مخالفت با جامعه مسلمانان نیست. قرآن به آنان پاسخ میدهد که سزاوارتر این است که به صدق نیت و اخلاص عمل خدا را از خود خشنود گردانید و به اطاعت و تسلیم رسول اللهص.
قرآن بیان میدارد که هر که از حدود خدا و رسول تجاوز کند و با اوامر الهی مخالفت روا دارد کیفر او جهنم است. بسیار دیده میشود که مستکبران که با رهبری دینی سر مخالفت و عناد دارند جرات نمیکنند که شخصیت رهبر را مستقیماً مورد حمله قرار دهند زیرا اگر چنین کنند کسی گوش به حرفشان نخواهد داد، پس به عیبجویی از اطرافیان او میپردازند و میگویند: بلی خود او مردی ساده دل است یا انسانی است نیک نفس و این دستیاران و نزدیکان او هستند که از آن سادگی و خوش قلبی او بر ضد مردم سوء استفاده میکنند منافقان نیز چنین ادعاهایی داشتند البته مردم بصیر و بینا میدانند که منظور اینان از این گونه القائات انتقاد از خود رهبر است و در واقع اعلان جنگ به او دادند و از راه نشر و اشاعه این گونه دروغها او را میآزارند.
و آیا این ادعای منافقین مبنی بر اینکه پیامبر به سخن هر کس بدون آنکه سخن راست را از دروغ تشخیص دهد گوش میدهد درست است؟ مسلماً خیر چرا که یک رهبر دینی اطرافیان خود را از میان پاکترین مردم بر میگزیند فرضاً که چنین چیزی مقدور نباشد چنان رهبری تسلیم هر سخن باطل نمیشود و اگر کسی هم چیزی از روی هوی گوید کلام او را در رسول تاثیری نیست.
دیگر آن که هدف دین و رهبر دینی تحقق مصلحت امت است بنابراین اخباری را که به شخصیت این یا آن زیان برساند به گوش نمیرساند و میداند که فلان سخن از کجا آب میخورد.
دیگر اینکه رسولص و هر رهبر مذهبی هدفش اشاعه رحمت و برکت است برای همه افراد جامعه.( تفسیر هدایت، ج۴، ص ۱٧٩-۱٧۸.)