خصوصیات منافقان در ساعت عسرت و خطر
اولاً: منافقان همواره در پی یافتن امثال خود هستند و از این رو دیگران را هم از مواجهه با دشمن میترسانند تا همه جامعه همانند آنها گردد و این امر، زشتی اعمالشان را بپوشاند و اینان روح هزیمت را در کالبد جامعه میدمانند.
ثانیا: از دیگر نشانههای منافقین عدم اقرار در کارها و ترس آنهاست. کمتر اتفاق میافتد که چون جنگی پیش آید آنان به شوق و نشاط آیند و صعوبات و مشکلات هستند که پرده از کار منافقان بر میگیرند. اینان که پیش از فرا رسیدن جنگ لاف دلیری میزدند اینک زمان عمل فرا رسیده است وا پس مینشینند و چشمانشان از ترس در چشم خانه میگردد چنان کسی که در سکرات مرگ است و چون خطر از بین برود بار دیگر زبان به لاف و گزاف میگشایند.
ثالثا: کوشش برای بدست آوردن غنایم و سودهای مادی، آن قدر که میخواهند همه بودجه جامعه اسلامی به آنها تعلق گیرد.
رابعاً: منافقان حتی از پایان جنگ به نفع مسلمانان و عقب نشینی احزاب، هنوز قلباً مطمئن به پیروزی نیستند و همچنان به حالت خوف به سر میبرند، ممکن است قلبی که از ایمان و یاد خدا خالی است اطمینان یابد؟ اینان آرزو میکنند که ای کاش از مسلمانان فاصله گرفته بودند و مانند ساکنان بادیه که همت آنان شنیدن اخبار جنگ است هیچ مسئولیتی بر عهده نمیگرفتند.
آنها زندگی خود را بیش از هر چیز دوست دارند و اگر نه این بود که همواره پای در فرار داشتند هرگز مهیای فداکاری و مردن در میدان جنگ نمیبودند.
به فرض اینکه اگر منافقان در میان مسلمانان بودند با آنان نمیجنگیدند، چون منافقان به دنبال جنگهایی هستند که در آنها دشمن کم و ضعیف باشد و مسلمانان پیروز شوند و منافقان به غنیمت دست یابند حتی در چنین مواردی نیز منافقان نقش اساسی ایفا نمیکنند و در قلب صحنهی پیکار وارد نمیشوند و اگر هم نتوانند فرار کنند بیشک نقشهای مهمی را در جنگ و نبرد ایفا نمیکنند بلکه به نقشهای حاشیهای بسنده میکنند با نقشهایی که هم کمترین فداکاری و جانبازی را نمیطلبند و هم شخصیت و موقعیت آنان را در جامعه اسلامی حفظ میکند. (تفسیر هدایت، ج۱۰، ص ۲۳۲-۲۳۰.)