نگرشی بر منزلت صحابه رضی الله عنهم از دیدگاه مفسران شیعه

فهرست کتاب

منافقان جنگ اقتصادی را علیه پیامبر به راه انداخته بودند

منافقان جنگ اقتصادی را علیه پیامبر به راه انداخته بودند

از بارزترین مصداقهای انحراف و گردنکشی منافقان و نافرمانی آن‌ها همان جنگ اقتصادی است که علیه رسالت و پیامبر به راه انداختند، چنان که تنها به خودداری از انفاق اکتفا نکردند بلکه دیگران را نیز به عدم انفاق بر انگیختند تا جریان مسیر مکتبی را از طریق پراکنده کردن مردن از پیرامون رهبری تصنیف کنند و طرح‌های آن را به علت فقدان عامل اقتصادی که جزیی از قوانین اجتماعی است به تعطیل کشانند. ﴿هُمُ ٱلَّذِينَ يَقُولُونَ لَا تُنفِقُواْ عَلَىٰ مَنۡ عِندَ رَسُولِ ٱللَّهِ حَتَّىٰ يَنفَضُّواْۗ وَلِلَّهِ خَزَآئِنُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَلَٰكِنَّ ٱلۡمُنَٰفِقِينَ لَا يَفۡقَهُونَ ٧[المنافقون: ٧]. «اینان همانهایند که می‌گویند به آن‌ها که پیرامون پیامبر خدایند چیزی ندهید تا از پیرامونش پراکنده شوند».

این سیاست دشمنان اسلام در طول تاریخ است اما آنچه آن‌ها می‌خواستند، به عللی واقعی تحقق نیافت که از آن جمله می‌توان به این نکته اشاره کرد که انگیزه کسانی از مومنان راستین که پیرامون رهبری مکتبی بودند از پیوستن و فرمانبرداری از آن رهبری هدف اقتصادی نبود، چنان که منافقان شکست خورده در برابر ماده و مال تصور می‌کنند، بلکه آنان راه حق را به بینش دل می‌دیدند و بی‌گمان آماده پایداری و ایستادگی در کنار آن و حتی شهید شدن با شمشیر یا مرگ از گرسنگی بودند. عبدالله بن حذافه یکی از این‌ها است. رومیان او را به اسیری گرفتند و به دو پیشنهاد کردند نصرانی شود اما او امتناع ورزید، پس او را به روغن جوشان افکندند تا استخوان‌هایش آشکار شد، آنگاه کیش نصرانی را بدو پیشنهاد کردند و او همچنان خودداری کرد، دستور دادند که او را بار دیگر در روغن جوشان انداختند او به گریه در آمد، گفتند بی‌تاب شد که می‌گرید! بزرگ آن‌ها گفت: باز گردانیدش، آنگاه وی گفت مرا از آن رو گریان نمی‌بینی که از آنچه با من می‌کنید به ستوه آمده و بی‌تاب شده‌ام، بلکه از آن رو می‌گریم که جز یک جان ندارم که در راه خدا با آن چنین کنند، دوست داشتم که به اندازه هر موی خود جان می‌داشتم تا بر من دست می‌یافتند و با من چنین می‌کردند. (همان، ص ۴۵٩، به نقل از سفینه البحار، ج۲، ص ۱۲۸.)