منافقان در نهج البلاغه
علیسدر نهج البلاغه منافقان را چنین توصیف میکند: ای بندگان خدا! شما را به تقوا و پرهیزگاری سفارش میکنم و از اهل نفاق و دو رویی بر حذر میدارم، زیرا آنان گمراه و گمراه کنندهاند، لغزیدگانند و دیگران را میلغزانند، به رنگهای گوناگون در میآیند و به هر وسیله و با هر زبان در صدد فریفتن شمایند، و در هر فرصتی شما را هدف خود قرار داده، و در هر کمین گاهی در کمین شما نشستهاند.
دلهایشان بیمار و ظاهرشان از نشانههای آن پاک است، پنهانی به سوی مقاصد خویش گام بر میدارند و مانند حرکت بیماری در بدن، آرام، آرام به جنبش در میآیند، سخن پردازی آنها دواست و گفتارشان شفاست لیکن کردارشان دردی است درمانناپذیر، بر رفاه و آسایش دیگران حسد میبرند و بر سختی و گرفتاری مردم میافزایند، و امیدها را به نومیدی بدل میگردانند، آنها در هر راهی برای خود کشتهای، و به سوی هر دلی وسیلهای دارند، و در هر غم و اندوهی اشکها میریزند، مدح و ستایش را به یکدیگر وان میدهند و پاداش خود را در انتظار دارند، اگر درخواستی کنند اصرار میورزند، و اگر کسی را سرزنش کنند پرده از کار او بر میدارند و اگر حکمران شوند ستم را از حد میگذرانند، در برابر هر حقی باطلی، و برای هر راستی کجی و برای هر زندهای کشندهای و برای هر دری کلیدی و برای هر شبی چراغی، آماده کردهاند. اظهار نومیدی و بیطمعی را برای رسیدن به مطامع خود وسیلهای قرار میدهند تا بازار خود را رونق دهند، و متاع خدعه و تزویر خویش را به صورت کالایی ارزنده رواج بخشند، سخن میگویند و حق را به باطل میآمیزند، به توصیف میپردازند و باطل را به صورت حق جلوه میسازند، راه را برای فریب دادن مردم هموار گردانیده و طریق رهایی آنان را از تنگنای نیرنگهایشان پر پیچ و خم ساختهاند، آنان یاران و پیروان شیطان و زبانه آتش دوزخند: ﴿أُوْلَٰٓئِكَ حِزۡبُ ٱلشَّيۡطَٰنِۚ أَلَآ إِنَّ حِزۡبَ ٱلشَّيۡطَٰنِ هُمُ ٱلۡخَٰسِرُونَ﴾[المجادلة: ۱٩]. (شرح نهج البلاغه، ج۳، کمال الدین میثم بن علی بن میثم بحرانی، سید محمد صادق عارف (مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۳٧۰، ص ٧۸۴-٧۸۳).