چرا مهدی غائب است و چرا تا بحال خروج نکرده است؟
همچنانکه معلوم است، عمر مهدی الان ۱۱۷۲ سال است پس چرا تا بحال خروج نکرده است؟
شیعیان جوابهای زیادی به این سؤال دادهاند:
نخست:
او میترسد و این چیزی است که اکثر آنها بر آن هستند. بنابراین یکی از اسامی و القاب او ترسو است.
طوسی میگوید: علتی بجز ترس از قتل خودش مانع ظهور او نشده است، چون اگر غیر از این بود مخفی بودن جایز نبود [۱۷۱].
جواب این علت در مورد غیبت مهدی این است که:
نخست: اگر ترس از قتل مانع ظهور او شده پس باید هیچ وقت ظهور نکند چون دشمنی و کینه توزی جزو طبیعت بشر است. خداوند متعال در مورد یهودیان و مسیحیان میفرماید: ﴿وَأَلۡقَيۡنَا بَيۡنَهُمُ ٱلۡعَدَٰوَةَ وَٱلۡبَغۡضَآءَ إِلَىٰ يَوۡمِ ٱلۡقِيَٰمَةِۚ﴾[المائدة: ۶۴].
«و ما در ميان آنها تا روز قيامت عداوت و دشمنى افكنديم».
هرگاه امامی ظهور کرده، دشمنانی داشته است، بنابراین نباید هرگز ظهور کند.
دوم: چرا انبیاء و رسولان و امامان قبل، غایب و مخفی نشدهاند، چگونه این امر ممکن است در حالی که علمای شیعه تاکید میکنند که تمام امامهای آنها یا مسموم شدند یا کشته شدند [۱۷۲].
آیا دشمنان او غیر از دشمنان پدریاش بوده است که همه آنها مسموم یا مقتول شدهاند؟ پس چرا آنها نترسیدهاند؟ یا مخفی نشدهاند؟ و چرا او تنها کسی است که ترسیده و مخفی میشود؟!
سوم: نظریه ترس به طور قطعی از اخلاق اهل بیت ﻹبه دور است. در حالی که آنها دوست داشتند در راه خدا به شهادت برسند، مخصوصاً مهدی میدانست که تا نزول عیسی ؛زندگی میکند و کسی قادر به قتل او نیست تا زمین را پر از عدل کند، پس آیا دشمنان قدرتمند و دولتهای متزلزل چنین ترسی را دارند؟
بدون شک این سخن باطلی است و اساسی ندارد و مخفی شدن به طور کلی مخالف امامت است، امامتی که مبنای آن شجاعت است پس خروج کند و صبر پیشه کند تا پیروز شود؟!
چهارم: دولتهای شیعه زیادی مثل فاطمیه، آل بویه، قرامطه، صفویه، و اخیراً جمهوری شيعى ایران تشکیل شده پس چرا ظهور نکرد؟ که از صدق وعده او مطمئن شوند و از علمش استفاده کنند، پس وقتی که دولتشان سقوط کرد یا ضعیف شد بار دیگر غایب شود، ولی وقتی دولت قوی است چرا ظهور نمیکند؟ و در هنگام ضعف غایب شود؟!
پنجم: چرا میترسد؟ درحالی که در روایت آمده است که: امامان میدانند که چه وقت میمیرند و جز با اختیار خود نمیمیرند!! [۱۷۳].
ششم: چگونه میترسد؟ در حالی که از امام رضا روایت شده که گفت: قائم کسی است که وقتی خروج میکند هم سن پیران و در شکل جوانان است و دارای بدنی قوی است به طوری که اگر دستش را دراز کند و درخت بزرگی را بگیرد آن را از ریشه میکند. و اگر در میان کوهها فریاد بزند، سنگهای آن متلاشی میشوند که عصای موسی و انگشتر سلیمان را به همراه دارد [۱۷۴].
پس آیا چنین کسی باید بترسد؟؟
هفتم: علت قانع کنندهای که امام مهدی از ترس آن غایب شده وجود ندارد، معلوم نیست که آنها میخواهند او را بکشند یا نه.
هشتم: چرا یکی از این نایبان چهارگانه که ادعای ارتباط با امام مهدی را داشتهاند، کشته نشدند؟ چرا كسى كه مىخواست امام را بكشد در كمين ننشست تا وقتى اين نائبان كه نزد امام مىروند با آنها رفته و امام را بكشند؟
آیا این چهار نفر ادعا نمىکردند که مهدی امام مردم است و آنها نایبان او هستند...!!
نهم: چرا مهدی به هزاران بلکه میلیونها نفری که شبانه روز از او کمک میخواهند، رحم نمیکند.
دهم: خردمندان متفق هستند که کسی که چیزی را از دست بدهد به او داده نمیشود، پس چگونه به قومی نسبت میدهند که مهدی آنها عاجز از مواجه با دشمنانش است و از شدت و قدرت آنها میترسد؟ سپس به درمانده کمک میکند و بدیها را میزداید؟
یازدهم: ما در زمان خود میبینیم و در زمانهای قبل در کتابها خواندهایم که بسیاری از دروغگویان ادعای نبوت کردهاند و بعضی ادعای مهدویت کردهاند و کسی از آنها کشته نشده است مخصوصاً در زمان ما، اگر او خروج کند و بگوید من مهدی هستم، چه کسی او را میکشد؟ و چه کسی در مورد او تحقیق میکند؟!
دوازدهم: گفته میشود که آیا مخفی شدن برای او واجب است یا مستحب؟ اگر مخفی شدن واجب است پس چرا دیگران قبل از او مخفی نشدهاند؟ چرا امامان قبل مخفی نشدهاند؟ مخصوصاً کسانی که طبق ادعای شیعه با سم و یا با شمشیر کشته شدند.
ولی اگر مخفی شدن مستحب باشد، لازمه آن ترک واجب است واجبی که دعوت به سوی خداوند متعال است. چون مخفی شدن مستحب و ترک واجب همان دعوت به خدا و تشکیل دولت است.
اینکه علت غیبت ترس بوده است، شیعیان نیاز به پنج چیز دیگر برای اثبات آن دارند:
نخست: اثبات اینکه هویت مهدی باید از قبل معین باشد و ما گفتیم که احادیث وارده در مورد آن، همگی ضعیف هستند.
دوم: اثبات ختم امامت به او.
سوم: اثبات حرام بودن به کار گرفتن تقیه در مورد او. زیرا او مثل اجدادش نیست که در مورد او بتوان تقیه کرد.
چهارم: اثبات ترس مهدی، که این برخلاف عرف اخلاق اهل بیت ﻹاست.
پنجم: اثبات پافشاری حاکم وقت بر قتل مهدی.
اما شیعیان مخفی شدن مهدی را در قیاس با ظهور سایر ائمه توجیه میکنند. میگوید: چون وضعیت پدرانش برای حاکمان وقت معلوم بود و آنها شورش علیه حامان را صلاح نمیدیدند و معتقد به قیام شمشیر نبودند تا دولتها را نابود کنند، بلکه معلوم است که آنها منتظر مهدیشان میمانند [۱۷۵].
پس علت ترس او این است که حاکمان وقت علم الیقین داشتند که تمام ائمه هیچگاه بر آنها خروج نخواهند کرد بلکه تنها مهدی بر آنها خروج خواهد کرد، بنابراین بر کشتن او حریص بودند.
اما به چند دلیل این علتها بیمار هستند:
نخست: نظرشان در مورد خروج حسن چیست؟ جواب قانع کنندهای برای آن میخواهیم.
دوم: وضعیت سیاسی در زمان مخفی شدن مهدی آن را باطل میکند. خلیفه وقت آن زمان معتمد، احمد بن جعفر بود که خلافتش ۲۳ سال طول کشید (۲۷۹-۲۵۶هـ) در حالی که عسکری در سال ۲۶۰هـ فوت کرد. پس مهدی ۱۹ سال در زمان خلافت معتمد زندگی کرد و عجیب این است که در این زمان انقلابها و شورشهای زیادی صورت گرفت از جمله:
اول: شورش زنج در بصره.
دوم: استقلال اندلس تحت حکومت عبدالرحمن الداخل.
سوم: براندازی دولت آل اغلب توسط ابوعبدالله حسین بن احمد بن محمد بن زکریای شیعی در شمال آفریقا.
چهارم: شورش یعقوب بن لیث صفار در ایران و روم.
پنجم: شورش حسن بن زید علوی.
ششم: شورش قرامطه و دزدیدن حجر الاسود توسط آنها.
هفتم: شورش احمد بن حسن مادرانی در ری و تشكيل دولت شیعه در آن.
هشتم: شورش اسماعیلیان در یمن و برپایی دولت اسماعیلیه در همانجا.
نهم: شورش بویه و برپایی دولت آنها [۱۷۶].
پس ترس کجاست؟ دولت آشوب و پر هرج و مرج است تمامی اینها خروج کردند، چرا مهدی نیز مانند تمامی اینها خروج نکرد...؟!!
سوم: از جمله علل مخفی شدن او:
برای بررسی و امتحان آزمايش بود. از ابن ابی یعفور نقل شده که گفت از اباعبدالله ؛ شنیدم که گفت: وای بر شورشگران عرب که به این امر زیاد نزدیک شدند، گفت: فدایت شوم چند نفر از اعراب همراه قائم هستند؟ گفت: تعداد اندکی. گفت: قسم به خدا کسی که این امر را توصیف کرده، بسیاری از شیعیان را همراه وی ذکر کرده. گفت: باید مردم بررسی شوند و غربال شوند و از غربال بسیاری از آنها استخراج شوند [۱۷۷].
جواب: خداوند متعال میفرماید: ﴿وَلَنَبۡلُوَنَّكُم بِشَيۡءٖ مِّنَ ٱلۡخَوۡفِ وَٱلۡجُوعِ وَنَقۡصٖ مِّنَ ٱلۡأَمۡوَٰلِ وَٱلۡأَنفُسِ وَٱلثَّمَرَٰتِۗ وَبَشِّرِ ٱلصَّٰبِرِينَ ١٥٥﴾[البقرة: ۱۵۵]. «قطعا همه شما را با چيزى از ترس، گرسنگى، و كاهش در مالها و جانها و ميوهها، آزمايش مىكنيم; و بشارت ده به استقامتكنندگان».
بنابراین امتحان و آزمايش به غیبت یا ظهور کسی تعلق ندارد. و امتحان ممکن است قبل از ظهور امامان و هنگام ظهورشان و بعد از مرگشان باشد و این سنت خداوند در مورد بندگانش است. همچنانکه میفرماید: ﴿الٓمٓ ١ أَحَسِبَ ٱلنَّاسُ أَن يُتۡرَكُوٓاْ أَن يَقُولُوٓاْ ءَامَنَّا وَهُمۡ لَا يُفۡتَنُونَ ٢ وَلَقَدۡ فَتَنَّا ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِهِمۡۖ فَلَيَعۡلَمَنَّ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ صَدَقُواْ وَلَيَعۡلَمَنَّ ٱلۡكَٰذِبِينَ ٣﴾[العنکبوت: ۱-۳].
«الم. آيا مردم گمان كردند همين كه بگويند: «ايمان آورديم»، به حال خود رها مىشوند و آزمايش نخواهند شد؟ ما كسانى را كه پيش از آنان بودند آزموديم (و اينها را نيز امتحان مىكنيم); بايد علم خدا درباره كسانى كه راست مىگويند و كسانى كه دروغ مىگويند تحقق يابد».
سوم: از جمله علل مخفی شدن او:
تا زمانی که بیعت حاکمان بر گردن او است، نمیتواند خروج کند به علی بن موسی الرضا ؛نسبت دادهاند که در مورد سبب غیبت گفت: شیعیان هنگام نبودن من به فرزند سومم [۱۷۸]روی میآورند مانند حیواناتی که به دنبال چرا هستند، که او را نمییابند. گفتم: چرا این گونه است ای فرزند رسول خدا؟ گفت: چون امامشان از آنها غایب است، گفتم: چرا؟ گفت: تا زمانی که میخواهد قیام کند بیعت کسی بر گردن او نباشد [۱۷۹].
یعنی خروج برای او جایز است، چون بیعتی بر عهده او نیست. نعمت الله جزائری میگوید: چون هر یک از اجداد پاکش بیعت یکی از ظالمان زمان خودشان را بر گردن داشتند. تا جایی که از جمله علتی که علی نمیخواست خلیفه شود این بود که برای بیعت با آن سه نفر مجبور بود [۱۸۰].
جواب: چگونه این امر ممکن است در حالی که شیعیان از صادق ؛ روایت کردهاند که گفت: هر بیعتی قبل از ظهور کفر و نفاق و نیرنگ است. لعنت خدا بر بیعتکننده و بیعت گیرنده باد [۱۸۱].
چهارم: از جمله علل مخفی شدن او:
تا سنت غیبت انبیاء در مورد او نیز جاری شود. ابوعبدالله ؛میگوید: قائم ما غیبتی طولانی مدت دارد. گفتم: ای پسر رسول خدا چرا این طور است؟ گفت: خداوند خواسته که سنت انبیاء را در مورد آنها اجرا کند، و ای سُدیر به ناچار باید مدت غیبت آنها سپرى شود [۱۸۲].
جواب: انبیاء چقدر غایب بودند و مهدی چقدر غائب بود؟!
پنجم: از جمله علل مخفی شدن او:
حکمت غیبت او مجهول است، او فقط غایب است، چرا؟ کسی نمیداند...!! صدوق ذکر کرده که ایمان به عصمت امام مهدی مقتضی تسلیم شدن به وجود حکمت مجهولی در ورای غیبت است [۱۸۳].
این جواب زیرکانهای برای حل تمام اشکالها است...!!
علت غیبت او عدم شناخت سبب است! چه بسا در عاقل بودن فردی شک شود هنگامی که میگوید: آیا میخواهید علت غیبت او را بدانید؟ با اشتیاق گفته میشود: بله. سپس میگوید: علتش را نمیدانم چون مجهول است.
[بعد از بیان این اسباب چگونه ممکن است که میان غائب بودن او و حجت خداوند بودن او برای مردم، در آن واحد موافقت حاصل کرد؟ چون مهمترین شرط اینکه امام حجت خدا باشد این است که:
۱- باید ظاهری باشد.
۲- عادل باشد.
۳- زنده باشد.
۴- معروف باشد.
از ابوجعفر ؛نقل شده که گفت: قسم به خدا ای محمد (راوی) اگر روزی باشد که این امت امام عادل و ظاهری از جانب خدا نداشته باشند، آنها گمراه میشوند و اگر با این حال بمیرند بر کفر و نفاق مردهاند [۱۸۴].
از عبدالصالح ؛نقل شده که: حجت، فقط با امام معروف و شناخته شدهای از جانب خدا بر مردم میباشد [۱۸۵].
پس چگونه میتواند مخفی باشد در حالی که شروط حجت بودن او، ظهورش است؟ و چگونه ممکن است که امامت او حجت باشد تا عادل و زنده باشد در حالی که ۱۱۷۲ سال داشته باشد و تنها یک دلیل قاطع بر زنده بودن و عادل بودن او وجود نداشته باشد؟! و چگونه ممکن است که اختلافات زیادی در مورد سال ولادت او و کیفیت حمل و ولادت او و اسم مادر و مدت غیبتش و سبب غیبتش وجود داشته باشد و سپس از شروط غیبت این است که معروف باشد؟! [۱۸۶].
در اینجا یک سؤال مهم پیش میآید و آن این است که: مردم چگونه از مهدی استفاده میکنند در حالی که او غائب است؟!
روایتی که به ابوعبدالله جعفر صادق ؛ نسبت داده شده، این سؤال را جواب میدهد که میگوید: مانند اینکه چگونه از خورشید استفاده میکنند هنگامی که پشت ابر باشد [۱۸۷].
این جواب خیلی از حقیقت به دور است؛ چرا که مهدی از زمان تولدش- بر فرض تولدش- غایب بوده و معروف نبوده است و اختلافات زیادی در مورد او وجود دارد. اما خورشید معروف است و مردم آن را مشاهده میکنند و از آن نفع میبرند. در حاليكه مهدی تنها شیعیانش از او نفع میبرند، پس چطور میتواند مثل آفتاب زیر ابر باشد؟!
خداوند متعال بر بندگانش منت نهاده است که تا روز قیامت، شب را تاریک نگرداند. همچنانکه میفرماید: ﴿قُلۡ أَرَءَيۡتُمۡ إِن جَعَلَ ٱللَّهُ عَلَيۡكُمُ ٱلَّيۡلَ سَرۡمَدًا إِلَىٰ يَوۡمِ ٱلۡقِيَٰمَةِ مَنۡ إِلَٰهٌ غَيۡرُ ٱللَّهِ يَأۡتِيكُم بِضِيَآءٍۚ أَفَلَا تَسۡمَعُونَ ٧١﴾[القصص: ۷۱]. «بگو: به من خبر دهيد اگر خداوند شب را تا قيامت بر شما جاودان سازد، آيا معبودى جز خدا مىتواند روشنايى براى شما بياورد؟! آيا نمىشنويد؟».
در حالی که مهدی صدها سال از عمر او میگذرد و هنوز غائب است و کسی نور او را ندیده است!! آیا بعد از این میتوان گفت که: نفع بردن از مهدی مانند نفع بردن از آفتاب زیر ابر است؟!
این بر فرض قبول نفع بردن شیعیان از اوست وگرنه حقیقت این است که آنها از فتوای غیرمعصوم استفاده میکنند، و غیرمعصوم بر آنها حکم میکند و قرآن را برای آنها تفسیر میکند. پس چه نفعی از امام زمان میبرند؟!
ملاحظه کنید که چگونه یکی از علمای بارز معاصر آنها به نام آیت الله محمد آصف محسنی به حقیقت اعتراف کرده و میگوید: دوران غیبت که مدت آن از هزار و بلکه هزاران و میلیونها سال خواهد گذشت، ولی مؤمنان در اصول و فروع از امام غائب خود نفعی نبردند و نخواهند برد. و آنچه که برخلاف این گفته شود، تخیل و توهم و بازی با اندیشه است. پس معنای امامت او بر روی زمین است که اگر ظهور کند و امر و نهی کند، پیروی از او بر ما واجب است، و بر ما واجب است که در امر دین به او رجوع کنیم [۱۸۸].
بعد از شهادت یکی از علمای معاصر بزرگ آنها بر واقعیت علمی شیعه به عدم نفع از امام غائب، آیا درست است که مهدی را به آفتاب زیر ابر توصیف کرد یا به آفتابی که در هم پیچیده شده است؟!
کسی که بر این امر مُصر باشد باید هزار سال خورشید را از او پنهان کرد تا ببیند که زندگی چطور است!
[۱۷۱] الغیبة، طوسی، ص۳۲۹. [۱۷۲] بحار الانوار، ۴۳/۳۶۴؛ الحدائق الناظرة، بحرانی، ۱۸/۴۲۵، عیون اخبار الرضا، صدوق، ۱/۲۱۹-۲۲۰. [۱۷۳] الکافی، کلینی، ۱/۲۵۸؛ بصائر الدرجات، صفار، ص۵۰۰؛ بحارالانوار، ۲۷/۲۸۵. [۱۷۴] کمال الدین و تمام النعمة، صدوق، ص۳۶۷؛ بحارالانوار، ۵۲/۳۲۲؛ کشف الغمة، اربلی، ۳/۳۳۱. [۱۷۵] الغیبة، طوسی، ص۳۳۰. [۱۷۶] نگا: تاریخ الغیبة الصغری، محمد صدر، ص۳۴۵-۳۶۵. [۱۷۷] الکافی، کلینی، ۱/۳۷۰؛ الغیبة، نعمانی، ص۲۱۲؛ بحارالانوار، ۵۲/۱۱۴، العدد القویة، حلی، ص۷۴. [۱۷۸] محقق کتاب کمال الدین و تمام النعمة، ص۴۸۰میگوید: مراد از آن ابومحمد و در بعضی نسخهها (نفر چهارم) مراد حجت خدا (عجل الله فرجه شریف) است. (ع). [۱۷۹] کمال الدین و تمام النعمة، صدوق، ص۴۸۰، علل الشرائع ۱/۲۴۵، عیون اخبار الرضا، صدوق، ۲/۲۴۷؛ اعلام الوری، طبرسی، ۲/۲۲۹. [۱۸۰] الانوار النعمانیة، جزائری، ۲/۴۲. [۱۸۱] بحار الانوار، ۵۳/۸؛ الزام الناصب، ۲/۲۲۴. [۱۸۲] علل الشرائع، ۱/۲۴۵؛ کمال الدین و تمام النعمة، ص۴۸۱؛بحارالانوار، ۵۱/۱۴۲؛ ۵۲/۹۰. [۱۸۳] نگا: کمال الدین و تمام النعمة، صدوق، ص۵۸. [۱۸۴] الکافی، کلینی، ۱/۳۷۵ ؛ الحدائق الناظرة، ۱۳/۲۹۴. [۱۸۵] الکافی، کلینی، ۱/۱۷۷؛ بصائر الدرجات، ص۵۰۶؛ بحار الانوار، ۲۳/۵۱. [۱۸۶] نگا: کتاب اسراء مع الامام الثانی عشر، ناصح عبدالرحمن امین، ص۶۵-۷۳. [۱۸۷] نگا: الأمالی، صدوق، ص۲۵۳؛ بحارالانوار، مجلسی، ۲۳/۶، الغیبة، طوسی، ص۲۹۲؛ الاحتجاج، طبرسی، ۲/۲۸۴. [۱۸۸] مشرعة بحارالانوار، ۱/۴۰۸.