عجیب ترین دروغ تاریخ

فهرست کتاب

آیا شیعیان اولیه به امام دوازدهم که فعلاً غایب است، ایمان داشتند؟

آیا شیعیان اولیه به امام دوازدهم که فعلاً غایب است، ایمان داشتند؟

کسی که کتابهای تاریخ را بررسی کند، در می‏یابد که قیامهای شیعی به اسم رضای، آل محمد بوده است بدون اینکه اسم شخص معینی را ببرند و معین نکرده‏اند که از اولاد حسین بن علی ؛ باشد، آنچه که مشهور بود این بود که او راضی و مقبول بوده و از آل محمد باشد. و از کسانی که در آن زمان خروج کردند و بسیاری از شیعیان پیرو او شدند افراد زيرند:

- ابو هاشم عبدالله بن محمد بن علی بن ابی طالب سال ۹۸هـ. [۱۸۹].

- زید بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب سال ۱۲۲هـ.

- عبدالله بن معاویه بن عبدالله بن جعفر بن ابی طالب سال ۱۲۸هـ. [۱۹۰].

- محمد بن عبدالله بن حسن بن حسن بن علی بن ابی طالب که به نفس زکیه معروف بود سال ۱۳۰هـ و این مشهورترین کسی بود که به مهدوی مشهور بود و جعفر صادق به موسی و عبدالله (پسرانش) اجازه داد که به شورش محمد بن عبدالله (نفس زکیه) بپیوندند، چون هم نام پیامبر صو پدرش هم نام پدر پیامبر صبود و از نوادگان حسن بود و او اقدام به شورش کرد و همگی معتقد بودند که او مهدی منتظر است، بنابراین جعفر صادق، موسی امام بعد از جعفر و عبدالله، هر دو با او بیعت کردند و کارها به وسیله او مستقر شد تا وقتی که کشته شد [۱۹۱].

- سپس بعد از او محمد بن ابراهیم بن اسماعیل بن ابراهیم بن حسن بن حسن بن علی بن ابی طالب مشهور به ابن طباطبا در سال ۱۹۹هـ خروج کرد [۱۹۲].

- محمد بن جعفر صادق که بخاطر زیبایی‏اش مشهور به دیباج بود در سال ۲۰۰هـ خروج کرد [۱۹۳].

و از جمله کسانی که گفته شده مهدی هستند و آنها ادعایی نداشته‏اند کسانی هستند که نوبختی در کتاب فرق الشیعه ذکر کرده است:

- علی بن ابی طالب س.

- محمد بن علی بن ابی طالب و پیروانش (کیسانیه).

- جعفر صادق س(ناووسیه).

- اسماعیل بن جعفر (و پیروانش) (اسماعیلیه).

- موسی بن جعفر (و پیروانش) (واقفیه).

- محمد بن علی هادی.

- حسن عسکری.

- مهدی قائم غیر معین [۱۹۴].

از تمام این فرقه‏ها و تمام این شیعیان نگفته‎اند که محمد بن حسن عسکری همان مهدی و امام دوازدهم است و امامت به او منتهی می‏شود، بلکه بر این امر دلالت می‏کنند که نظریه مهدویت قدیمی است ولی منحصر کردن آن در شخص معینی که محمد بن حسن باشد متأخر است، که بعد از وفات حسن عسکری بوده است.

بنابراین بسیاری از بزرگان شیعه از این مهدی غافل بودند از جمله: عمار ساباطی، جمیل بن دراج، ابان بن تغلب، هشا م بن حکم، عبدالله بن ابی یعفور، هشام بن سالم جوالیقی و محمد بن نعمان احول (مؤمن طاق). تمامی اینها با عبدالله افطح بن جعفر صادق بیعت کردند که از نسل مهدی نبود، پس منصوص بودن امامت آنها کجاست؟!

تا جایی که نوبختی می‏گوید: غالب بزرگان شیعه فطحیه هستند یعنی پیرو عبدالله افطح بن جعفر صادق هستند [۱۹۵].

بنابراین می‎بینیم که بعضی از راویان شیعه امام خود را نمی‏شناسند مانند زراره بن اعین که مطمئن‏ترین راوی شیعه بود، مُرد و امام زمان خودش را نشناخت [۱۹۶].

همچنین فرقه واقفيه که در موسی کاظم متوقف شدند و امامت فرزندش علی را قبول نکردند، از صادق ؛روایت کرده‏اند که گفت: اگر کسی به شما خبر داد که این پسرم مرده و کفن و دفن شده به او باور نکنید [۱۹۷].

از ابوجعفر نقل شده که در مورد مهدی گفت: او را شکافنده دریا نامیده‏اند [۱۹۸]، در حالی که شکافنده دریا موسی بود.

از علی بن حسین روایت کرده‏اند که گفت: اسم او اسم آهن‎بُرنده است؟ پس موسی همان مهدی است [۱۹۹]. و روایت کرده‏اند که: هرگاه امامی مُرد فقط یک امام او را غسل می‏دهد [۲۰۰]و کاظم در بغداد مُرد و رضا در مدینه [۲۰۱]. پس چگونه رضا بعد از کاظم امام شد؟! و چگونه کاظم امام شد؟! این دلالت می‎كند که این روایتها از جانب مردمان مختلفی که از لحاظ فکر و منطقه مختلف بوده‎اند، جعل شده است.

محمد باقر بهبودی تعلیقی بر یکی از روایتهای منصوص بودن ائمه دوازده‏گانه آورده است: مبنی بر اینکه در بحث احادیث نادر و شاذ در مبحث امامت دانستیم که احادیثی را که بر منصوص بودن ائمه روایت شده‎اند همگی از خبر لوح و... بوده است. که همه آنها در دروه غیبت و حیرت و اندکی قبل از آن ساخته شده‎اند. پس اگر این نصوص فراوان نزد شیعه وجود دارد، چرا این همه اختلاف آشکار در مورد شناخت ائمه وجود دارد و چرا این همه سرگردانی و حیرت در مورد پایه‎های مذهب و ارکان حدیث وجود دارد؟ و ديگر نیازی به تالیف کتاب‎های زیادی برای اثبات غیبت و زدودن سردرگمی و حیرت از قلب امت، نبود [۲۰۲].

[۱۸۹] فرق الشیعة، نوبختی، ص۳۰. [۱۹۰] فرق الشیعة، نوبختی، ص۳۲. [۱۹۱] نگا: مقاتل الطالبيین، ص۲۴۴. [۱۹۲] نگا: مقاتل الطالبيین، ص۳۳۸-۳۵۳. [۱۹۳] عمدة الطالب، ابن عنبه، ص۲۴۵. [۱۹۴] نگا: فرق الشیعة، نوبختی، ص۲۲، ۲۷، ۶۷، ۶۸، ۷۹، ۹۱، ۹۵، ۱۰۸. [۱۹۵] فرق الشیعة، نوبختی، ص۷۷؛ اگر کسی بگوید که: حق با کسی است که دلیل داشته باشد و آن روایتهایی است که از معصومین نقل شده است، به او می‎گوییم: همچنانکه دیدیم احادیثی که قبلاً به آن استدلال کردند، ضعیف است، که چیزی با آن ثابت نمی‎شود. [۱۹۶] اختیار معرفة الرجال، طوسی، ۱/۳۷۳. [۱۹۷] اختیار معرفة ارجال، طوسی، ۲/۷۷۳؛ الغیبة، طوسی، ص۵۵. [۱۹۸] الغیبة، طوسی، ص۴۶. [۱۹۹] الغیبة، طوسی، ص۴۷. [۲۰۰] الکافی، کلینی، ۱/۳۸۴؛ الخرائج و الجرائح، ۱/۲۶۴؛ بحارالانوار، ۲۷/۲۹۰. [۲۰۱] شرح اصول الکافی، مازندرانی، ۶/۳۷۷. عجیب این است که مازندرانی که این ایراد را رد کرده است، به اینکه اولیا مسافتهای طولانی را در مدت کمی طی می‎کردند مانند داستان اسراء پیامبرصو انتقال بلقیس وقتی که سلیمان به آوردن تخت او امر کرد، پس رضا به این کرامت اولی‎تر است، چون او از اولیای خداست. .نگا: شرح اصول الکافی، ۶/۳۷۷. جواب این ایراد: نخست: این قیاس است و قیاس نزد شیعه حرام است. [نگا: الکافی، کلینی، ۱/۵۷؛ الأمالی، صدوق، ص۵۵-۵۶] دوم: داستان اسراء و انتقال تخت بلقیس توسط وحی معصوم منتقل شد ولی غسل دادن امام کاظمی که در بغداد مُرد، و رضا در مدینه، چه کسی آن را برای ما نقل می‎کند. پس چگونه از غسل دادن کاظم توسط رضا باخبر شدیم؟! آیا همین که بگوییم که رضا ولی خدا بوده است، کافی خواهد بود که او در یک چشم به هم زدن به بغداد برود؟! (ع). [۲۰۲] معرفة الحدیث و تاریخ نشره و تدوینه و ثقافته عندالشیعة الامامیة، بهبودی، ص۱۷۲ به نقل از «ثم أبصرت الحقیقة= آنگاه كه حقيقت را يافتم» محمد خضر.