فقر اسلحه ماست
- زنجیرى که انسانها را به دام و تله فقر مىبندد، به مراتب محکمتر از زنجیر بردگى است. به بیان دیگر، از زیر یوغ بردگى مىتوان بخوبى آزاد شد ولى رهائى از زیر یوغ بینوائى و فقر بسیار دشوار است. ما در قانون اساسى خود، حق رفاه مادى تودهها را به صورتى خیالى اما نه به گونهاى واقعى گنجانیدهایم و هرگز هم به این حق جامه عمل نمىپوشانیم. اگر َقرار شود که هر فرد حق گفتن هر حرفى را داشته باشد، اگر قرار شود که هر روزنامه نویسى حق نوشتن هر مطلبى را اعم از خوب و بد پیدا کند، اگر هر کارگر زحمتکش و پرولترى، که دست تقدیر او را به کار وابسته کرده است، از لحاظ اقتصادى خود کفا باشد و نیز اگر بداند که قانون اساسى منافعش را تضمین نمىکند، فردا براى انتخاب نمایندگان بپاى صندوق رأى نمىرود و به نمایندگان که در واقع عوامل دست نشانده ما هستند، رأى نمىدهد. براى آنکه چنین وضعى پیش نیاید، بسیارى از اصولى که رفاه اقتصادى او را تضمین مىکنند از متن قانون حذف مىکنیم و در عوض فقط به او حق اعتصاب اعطاء مىکنیم تا از این طریق وابستگىاش به رفقاى هم مسلکش و نیز شرایطى که کارفرمایش بر او تحمیل مىکند، بیشتر شود.