پروتکلهای یهودیان و صهیونیسم

فهرست کتاب

پروتکل شماره ۲۴

پروتکل شماره ۲۴

- تعلیم دادن آیین‏مان به آخرین ذریه حضرت داود بر روى زمین، مطلبى است که من اکنون آن را به شما عرضه مى‏کنم.

- «کانسروتیسم(۲) که حکماى اندیشمند ما آن را عامل هدایت و پرورش فکر تمام بشریت مى‏دانند، قبل از هر چیز باید جزء برنامه آموزش باشد.

- گروه معینى از نسل داود، شاه و وارثین او را نه براساس قرابت، بلکه براساس استعداد و توانایى پیاده کردن مسایل اسرارآمیز سیاسى در زمینه مملکت دارى، آماده و انتخاب مى‏کنند. به شرط آنکه هیچکس جز فرمان‌روا ازاسرار سیاسى سردرنیاورد. هدف این روش آن است که نمى‏توان حکومت را به کسانى که از مسایل سرى آگاه نیستند، محول کرد.

- به این گونه افراد (فرمان‌روایان) یاد داده مى‏شود که براساس مقایسه تجربیات گذشته، مشاهده تحولات سیاسى - اقتصادى و نیز به کمک علوم اجتماعى، برنامه‌‏هایى را که قبلا ذکر کردیم، پیاده کنند. خلاصه آنکه روح قوانین لایتغیرى که طبیعت، خودش وضع کرده است تا افراد طبق آن‌ها با هم رابطه برقرار کنند، به رهبران آموخته مى‏شود.

- اگر این افراد هنگام آموزش، ضعف، نرمش و سایر خصوصیاتى که موجب تزلزل قدرت مى‏شوند، ازخود نشان دهند، آنگاه عامل وراثت نادیده گرفته مى‏شود. و این عامل شرط لازم براى جلوس برتخت شاهى به حساب نخواهد آمد. زیرا فردى که داراى صفات بالا باشد از عهده اداره مملکت برنخواهد آمد و پادشاهیش خطرناک خواهد بود.

- کسانى که با قاطعیت عمل کنند، حتى اگر بى‏رحم هم باشند حکماى اندیشمند ما زمام فرمان‌روایى را به آنان مى‏سپارند.

- در مواردى که شاهان ضعف اراده و یا هر نوع بى‏کفایتى دیگرى از خود نشان بدهند، باید طبق قانون، زمام فرمان‌روایى را به دست‌هاى تواناى دیگر بسپارند.

- برنامه کار شاه اززمان حاضر تا آینده موعود، براى همه پوشیده و مکتوم خواهد ماند. حتى براى کسانى که خود را نزدیکترین مشاور او مى‏خوانند. تنها خود شاه و سه تن کفیل وى مى‏دانند که در آینده چه وضعى پیش خواهد آمد.

- شخص شاه، اراده خلل ناپذیرش مسلط بر خود و ملت است و همانگونه که سرنوشتش از دیگران متمایز است، کسى نمى‏داند با منش و خلق و خویى که دارد، آرزوى رسیدن به چه هدف‌هایى را درسرمى‏پروراند و لذا کسى که راهى را نمى‏شناسد، جرأت سد کردن آن راه را پیدا نخواهد کرد.

- استنباط ما این است که توانایى و ظرفیت ذهن شاه باید با برنامه‌‏هاى دولت متناسب باشد. به همین دلیل تا امتحاناتى را که به وسیله حکماى اندیشمندمان ازوى به عمل مى‏آید، نگذراند، نمى‏تواند بر تخت شاهى جلوس کند.

- براى آنکه مردم شاهشان را بشناسند و دوست داشته باشند، وى باید در میادین و محل‌هایى که افراد براى مبادله افکار گردهم مى‏آیند، حضور پیدا کرده و با مردم به گفتگو بپردازد. این کار باعث وصلت دو نیرویى (شاه و مردم) مى‏شود که ما اکنون آن‌ها را از طریق ایجاد رعب و وحشت از هم جدا کرده‏ایم.

- ادامه این گونه رعب ووحشت تا زمانى که هر دو نیرو به طور جداگانه به زیر سلطه ما درآیند، امرى اجتناب ‏ناپذیر وضرورى است.

- پادشاه یهودیان نباید پیرو عواطف و امیالش باشد و نیز باید به غرایز و عواطف تند و تیز خویش اجازه ندهد که برعقلش غلبه کند. زیرا پیروى از عواطف، بدتر از هر چیزى نظم ذهن را از بین مى‏برد، آدمى را بى‏دقت بار مى‏آورد و فکر را به بى‏رحمانه‌‏ترین فعالیت‌ها وامى‏دارد.

- شاه عظیم ‏الشأن، حامى و پشتیبان انسان و ذریه مقدس حضرت داود، باید تمام خواست‌ها و تمایلاتش را فداى مردم کند. او باید نمونه و سمبل بى‏گناهى باشد.