ما اعتقاد به خدا را متزلزل مىکنیم
- اگر آزادى بر خداپرستى مبتنى باشد، با برآورى، انسان دوستى و برابرى پیوندى داشته، براى جامعه بىزیان باشد، به رفاه عمومى لطمهاى وارد نسازد و در اقتصاد هم جائى براى خود پیدا کند، بر ما لازم است که هم احترام به آزادى و هم اعتقاد به خدا را در میان مردم غیریهودى از بین ببریم. و نیازهاى مادى را جایگزین این گونه اعتقادات سازیم. اما اگر اعتقاد به خدا موجب شود که ما بر مردم حکومت کنیم، در اینصورت باید به تبلیغ دین بپردازیم و با راهنمائى مردان روحانى، مردم را به تسلیم واداریم.
- براى آنکه بتوانیم قدرت اندیشیدن را از مردم غیر صهیونیست سلب کنیم، باید فکر آنها را متوجه صنعت و تجارت کنیم. سرگرم شدن آنها به داد و ستد و اندیشیدن به منفعت، باعث مىشود که دشمن مشترکشان را فراموش کنند. از سوى دیگر، به صنعت جنبه احتکارى مىدهیم. بدین معنى که به بهاى صنعنتى شدن بسیارى از زمینها نادیده گرفته مىشوند که سرانجام به دست ما مىافتند و ما آنها را احتکار مىکنیم.
- افزایش روز افزون رقابت بمنظور پیش افتادن در زندگى از سوئى، و نابسامانیهاى اقتصادى از سوى دیگر، مردم را سرخورده و افسرده مىکند، نفرت آنها نسبت به مقامهاى عالى رتبه ادارى، مذهبى و سیاسى اوج مىگیرد، طلا به عنوان وسیلهاى براى ارضاء نیازهاى مادى مردم مورد توجه واقع مىشود، ظرفیت مردم به مرز انفجار مىرسد و براى قیام آماده مىشوند. قیام مردم براى کسب ثروت است نه اشاعه خوبیها. زیرا این قیام از نفرت منبعث مىشود. به بیان دیگر، نفرت طبقه محروم از طبقه ممتاز جامعه موجب قیام مىگردد. قشرهاى پائین جوامع غیریهودى در پى رهنمودهاى ما علیه طبقه ممتاز به پامىخیزند و سرانجام با حریفانمان یعنى علماى غیر یهودى بر سر قدرت به نبرد مىپردازند.