سمّ آزادى
- در تمام کشورهاى جهان واژههایى مانند وزارت، نمایندگى، سنا، شوراى دولتى، شوراى قانونگزارى و هیأت اجرایى، علیرغم تنوع و تعددشان همگى مفهوم دولت را مىرسانند و ضرورتى ندارد که من درباره رابطه این موسسات با یکدیگر صحبت کنم. زیرا همه شما به این امر واقفید. تنها توجه شما را به اهمیت کارکرد این موسسات جلب مىکنم. این موسسات وظایف دولت را (قانونگزارى، قضایى، اجرایى) بین خود تقسیم کردهاند و مانند اعضاى مختلف بدن انسان با هم عمل مىکنند. حال اگر قسمتى از ماشین دولت صدمه ببیند، تمام دستگاه دولت مثل بدن انسان بیمار مىشود و سرانجام مىمیرد.
- با توجه به مقدمات بالا مىخواهم نتیجه بگیرم که اگر سم آزادى را به درون یکى از بافتهاى دولت تزریق کنیم، سم به دیگر بافتها نفوذ کرده و سرانجام موجب نابودى دولت مىشود. گفتار زیر این مطالب را به خوبى روشن مىکند.
- از زمانى که سیاست آزادى طلبى به امر مملکتدارى راه یافت، سیستم حکومت مطلقه جاى خود را به حکومت مشروطه داد و بدینسان مردم غیریهودى با دست خود حکومتهاى مطلقه را که از ثباتى نسبى برخوردار بودند، متزلزل ساختند. زیرا حکومت مشروطه جز بىنظمى، سوءتفاهم، کشمکش، عدم توافق و برخورد میان احزاب چیزى دیگر ببار نمىآورد. به عبارت دیگر، مشروطه مکتبى است که جز نابودى دولت هدفى دیگرندارد. باید افزود که تریبون سخنرانان از جمله عواملى بوده است که در واژگون و متزلزل کردن حکومتهاى مشروطه نقش بسیار مهمى بازى کرده است. پس از آنکه حکومتهاى مشروطه یکى پس از دیگرى بر اثر حمله و انتقادهاى شدید واژگون شدند، مردم به فکر حکومت جمهورى افتادند. آنگاه به وساطت قوم ما رؤساى جمهورى ازمیان توده مردم انتخاب شدند. یعنى غیریهودیان بىآنکه خود بدانند، دست نشاندگان ما را به رهبرى خود پذیرفتند. همه تحولات بالا که در امر مملکتدارى صورت گرفته است، به مثابه نقبى است که به دست ما زیرپاى مردم غیریهودى حفر شده است.
- در گفتار بالا نشان دادیم که به وساطت ما حکومت از مطلقه به مشروطه و از مشروطه به جمهورى تحول پیدا کرد. اینک مىخواهیم اندکى درباره ویژگیهاى حکومت جمهورى بحث کنیم:
- رییس جمهور حکومتهاى غیریهودى تحت نفوذمان را ما از میان موثقترین عوامل و دست نشاندگانمان نامزد مىکنیم و سپس او را براساس رأىگیرى انتخاب مىنماییم.
- از آنجا که قوانین را ما از قبل تدوین کردهایم، حق تغییر و تعویض قانون را از رییس جمهور سلب مىکنیم. در عوض او را به ریاست کل قوا منصوب مىنماییم تا بتواند درموقع لزوم، ازقانون اساسى دفاع کند. رییس جمهور، عملاً فرد فاقد اختیارى است که هدف و مسئولیتش تنها حفظ قوانین است که ما از پیش تدوین کردهایم.
- بسیار روشن است که کلید معما، در دست ما مىباشد و کسى جز ما نمىتواند در قوانین دخل و تصرفى به عمل آورد.
- در قانون اساسى دولتهاى غیریهودى، حق استیضاح کردن دولت را از رییس مجلس سلب مىکنیم و تعداد نمایندگان را به حداقل ممکن مىرسانیم تا بدین وسیله بتوانیم شور و شوق سیاسى را در دل مردمى که مشتاق مسایل سیاسى هستند، بکشیم. اگر چنین رویهاى دشواریهایى به بار آورد، آنگاه وضعى پیش مىآوریم که گروه بسیارى از مردم به فعالیتهاى سیاسى تمایل پیدا کنند.
حق انتصاب معاون رییس جمهور، رییس و معاون مجلس سنا را به رییس جمهور تفویض مىکنیم و تعداد جلسات مجلس را کاهش مىدهیم به طورى که مجلس در هر ماه بیش از چند جلسه نداشته باشد. وانگهى به رییس جمهور که رییس قوه مجریه هم هست، اختیاراتى در مورد مجلس، تفویض مىکنم. مثلاً اختیار خواهد داشت که اعضاى مجلس را براى توضیح فراخواند و یا مجلس را منحل کند. اما براى آنکه عواقب و نتایج چنین اعمالى که همگى غیرقانونى هستند،گریبانگیر برنامههاى ما نشود، باید چاره اندیشى کنیم.
همانطورى که یادآور شدیم، به رییس جمهور طبق قانون اختیاراتى داده شده است. ولى براى آنکه با استفاده از اختیاراتش به سوى حکومت مطلقه میل نکند، وزیران و مقامات عالىرتبه را وامىداریم تا با اقدامات خود از اعمال نفوذ او جلوگیرى کنند. البته بهتر است که این کار به وسیله شوراى وزیران، سنا و شوراى دولتى انجام بگیرد تا به وسیله افراد.
- رییس جمهور، بنا به تشخیص ما قوانین را تعبیر و تفسیرمىکند و هر زمان که ما به او دیکته کردیم، مىتواند قوانین را تغییر دهد. به علاوه به بهانه رفاه و سعادت مردم، او این حق را خواهد داشت که قوانین جدیدى پیشنهاد کند.