مقدمهی مترجم
﴿وَلَقَدۡ بَعَثۡنَا فِي كُلِّ أُمَّةٖ رَّسُولًا أَنِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ وَٱجۡتَنِبُواْ ٱلطَّٰغُوتَ﴾[النحل: ۳۶].
«درمیان هر امتی پیامبری را مبعوث کردیم (تا به مردم بگوید:) که خدا را بپرستید و از طاغوت دوری کنید!».
هنگامی که آدمجمرتکب خطا شد و از بهشت برین و نعمتهای جاودانش بیرون رانده شد و مجبور به هبوط بر زمین گردید، خداوند او و فرزندانش را به حال خود رها نکرد بلکه خواست که تا مدتی زمین را قرارگاه آنان سازد و آنان را در بوتهی ابتلا و آزمایش قرار دهد تا بتوانند از طریق تهذیب نفس و آباد کردن زمین یک زندگی پر از آرامش و بدور از خوف و حزن را برای خود در این دنیا فراهم نمایند و همچنین صلاحیت بازگشت به مأوای نخست خود و دیدار با پروردگار خویش پیدا کنند، چون انسان مؤمن دنیا را گذرگاهی بیش نمیبیند که باید با تبعیت از هدایت الهی زاد و توشهای برگیرد و به دیار اصلی خود عزم سفر کند. و به قول مولانا:
هر نفس آواز عشق میرسد از چپ و راست
ما به فلک میرویم عزم تماشا که راست
ما به فلک بودهایم، یار ملک بودهایم
باز همانجا رویم جمله که آن شهر ما است
خود زفلک برتریم وز ملک افزونتریم
زین دو چرا نگذریم منزل ما کبریا است
گوهر پاک از کجا عالم خاک از کجا
بر چه فرود آمدیت بار کنید این چه جا است
[۱]
و این بدین خاطر است که انسان همواره در فکر بازگشت به سرزمین و منزلگاه اصلی خود است و به قول ابوتمام شاعر عرب:
نقّل فؤادَك حیث شئتَ من الهوی
ما الحبُّ إلا للحبیبِ الأولِ
کم منزلٍ في الأرض یألفه الفتی
ج وحنینه أبداً لأول منزل
[۲]
«به هر که میخواهی دل ببند (ولی در نهایت) عشق و محبت انسان تنها برای محبوب اول است. و چه بسیارند سرزمینهایی که انسان به آنها انس میگیرد ولی شوق انسان همواره به نخستین منزلگاه اوست».
خداوند متعال برای اینکه آدمیان بتوانند از این آزمایش سربلند بیرون بیایند و این مرحلهی گذار را با موفقیت پشت سر بگذارند، در طول تاریخ حیات بشری پارههایی از رحمت و هدایت خود را به نام دین با ارسال رسولان به سوی آنان فرستاده و با این انعام و منت باب بهشت را بر روی این عالم گشوده و نوید حیاتی سعادتمند و پر از آرامش و به دور از خوف و حزن را به مؤمنان راه یافته و عاشقان دل باختهی راه انبیا داده و رهایی آنان را از گمراهی و بدبختی تضمین کرده است. خداوند متعال میفرماید:
﴿قُلۡنَا ٱهۡبِطُواْ مِنۡهَا جَمِيعٗاۖ فَإِمَّا يَأۡتِيَنَّكُم مِّنِّي هُدٗى فَمَن تَبِعَ هُدَايَ فَلَا خَوۡفٌ عَلَيۡهِمۡ وَلَا هُمۡ يَحۡزَنُونَ ٣٨﴾[البقرة: ۳۸].
«گفتیم: همگی از آنجا (به زمین) فرود آیید و چنانچه هدایتی از طرف من برای شما آمد (که حتما هم خواهد آمد) پس کسانی که از هدایت من پیروی کنند، نه ترسی بر آنان است و نه اندوهگین خواهند شد».
و در جای دیگر میفرماید:
﴿قَالَ ٱهۡبِطَا مِنۡهَا جَمِيعَۢاۖ بَعۡضُكُمۡ لِبَعۡضٍ عَدُوّٞۖ فَإِمَّا يَأۡتِيَنَّكُم مِّنِّي هُدٗى فَمَنِ ٱتَّبَعَ هُدَايَ فَلَا يَضِلُّ وَلَا يَشۡقَىٰ ١٢٣﴾[طه: ۱۲۳-۱۲۴].
«(خدا) گفت: همگی با هم از بهشت فرود آیید (و در زمین ساکن شوید که در آنجا) برخی از شما دشمن برخی دیگر خواهند شد، و هر گاه هدایت من برای شما آمد هر که از هدایت من پیروی کند نه گمراه میشود و نه بدبخت میگردد. و هر که از یاد من روی بگرداند، زندگی تنگ و سختی خواهد داشت و در روز قیامت او را نابینا حشر خواهیم کرد».
از این آیات چنین برمیآید که تنها راه نجات انسان از گمراهی و اضطراب درون و نگونبختی، و برخورداری از یک زندگی سرشار از آرامش و بدور از خوف و حزن، در پیش گرفتن راه انبیا و پیروی از هدایت خدا و ادیان الهی است، و دراین زمینه هیچ چیز نمیتواند جایگزین دین و هدایت الهی گردد. حتی علم و دانش با وجود اینکه تحولات عظیمی در عرصههای مختلف زندگی فردی و اجتماعی بشر را به دنبال داشته است، به گفتهی استارک (Stark) و بین بریج (Bainbridge) نمیتواند نیازها و آرزوهای اساسی بشر را برآورده سازد و همهی رنجها و بیعدالتیها را در این جهان از میان بردارد و برای نابودی فردی نمیتواند راه گریزی را ارائه کند و بالأخره قادر نیست که وجود بشر را معنیدار سازد [۳].
خداوند متعال پیامبران را به همراه ادیان آسمانی فرستاده است تا با تزکیه و تعلیم کتاب و حکمت، بندگان خدا را از تاریکی جهل و کفر و خرافهپرستی درآورند و به نور و روشنایی ایمان و عمل صالح رهنمون گردند، و تا آنان را از بندگی بندگان خدا و جور ادیان باطل و ساختگی و غرق شدن در گرداب زندگی مادی نجات دهند و آنان را از لبهی پرتگاه آتش و جهنم عداوت و کینه و حسدورزی برهانند و آنان را به بهشت انس و الفت و برادری دراندازند، تا تنها بندهی مخلص خدا و مطیع فرمان او گردند، چون کسی که تن به بندگی خدا میدهد، نه کس را بندگی میکند و نه کس را به بندگی میگیرد و به قول علامه اقبال لاهوری:
بندهی حق بینیاز از هر مقام
نی غلام او را نه او کس را غلام
بندهی حق مرد آزاد است و بس
ملک و آئینش خداداد است و بس
ج
رسم و راه و دین و آئینش ز حق
زشت و خوب و تلخ و نوشینش ز حق
[۴]
گوهر تمام ادیان آسمانی و اساس رسالت همهی پیامبران الهی و اصول دعوت همهی آنان یکی است، چراکه همهی آنان ظهور یک حقیقت و آفتاب یک فلکند و تقدم و تأخر زمانی و اختلاف صورت، وحدت و یگانگی آنان را از بین نمیبرد، چون در عقائد و روح عبادات و اصول اخلاقی تفاوتی با هم ندارند و تفاوتهایی که در معتقدات پیروان مکاتب آسمانی دیده میشود بخاطر تحریف ودست درازی اصحاب زر و زور و تزویر به سرچشمههای صاف و زلال این مکاتب بوده است تا از این طریق به اهداف شوم مادی خود برسند و اگر دست تحریف به سوی اصول مکاتب آسمانی دراز نمیشد، پیروان تمام این مکاتب به دعوت خاتم پیامبران و آخرین سفیر آسمانی حضرت محمد مصطفیجلبیک گفته و در راه شناخت حقیقت و بندگی خدا و سیر به سوی کمال گام برمیداشتند. از این روی خداوند متعال در سورهی «ق» بعد از ذکر اقوام نوح و اصحاب الرس و ثمود و عاد و فرعون و لوط و اصحاب الأیکه و قوم تبّع، تکذیب دعوت هر یک از پیامبران را به منزلهی تکذیب دعوت تمام پیامبران قلمداد کرده و فرموده است: [۵]
﴿كَذَّبَتۡ قَبۡلَهُمۡ قَوۡمُ نُوحٖ وَأَصۡحَٰبُ ٱلرَّسِّ وَثَمُودُ ١٢ وَعَادٞ وَفِرۡعَوۡنُ وَإِخۡوَٰنُ لُوطٖ ١٣ وَأَصۡحَٰبُ ٱلۡأَيۡكَةِ وَقَوۡمُ تُبَّعٖۚ كُلّٞ كَذَّبَ ٱلرُّسُلَ فَحَقَّ وَعِيدِ ١٤﴾[ق: ۱۲-۱۴].
«پیش از اینان قوم نوح و اصحاب الرس و قوم ثمود و قوم عاد و فرعون و قوم لوط و أصحابایکه و قوم تبّع هر یک از آنان فرستادگان الهی را تکذیب کردند و وعدهی عذاب من در مورد آنان تحقق پیدا کرد».
اختلاف ادیان آسمانی در شریعت و بعضی از احکام حلال و حرام و روشهای عبادت، به آداب و رسوم و سطح فکری و فرهنگی و اخلاقی و اجتماعی و محیط زندگی جوامع مختلف برمیگردد و خداوند حکیم برای اصلاح و تربیت هر یک از این جوامع با توجه به ظروف و شرایط آنها احکام و روشهای عبادتی خاصی را تشریع کرده است، چون برای تکلیف و امتحان بندگان خدا و پرستش خدا روشهای گوناگونی قابل تصور است ولی در هر حال وظیفهی مکلّف و بندهی خدا این است که از چارچوبی که خدا برای او تعیین کرده است خارج نشود و با نیروی عقل و اراده و قدرت عمل خود در دایرهی اوامر و نواهی او حرکت کند.
خداوند متعال در ارسال رسل و تشریع احکام، وضعیت و میزان تحول فکری تمام امتهای روی زمین از امتهای بدوی ساکن در روستاهای دور دست گرفته تا امتهای متمدن و پیشرفتهی ساکن در شهرها را در نظر گرفته است، از این روی برای هر یک از این امتها احکامی را تشریع کرده که در شکل و صورت متفاوت ولی در روح و معنی یکی هستند، چون اصلاح و تربیت هر یک از این امتها نیازمند قوانین و احکامی است که متناسب با وضعیتشان باشد. به همین خاطر وقتی که روابط اجتماعی و اقتصادی و سیاسی و فرهنگی جوامع گسترش پیدا کرد و مردم توانستند در یک یا چند قاره با هم ارتباط برقرار نمایند، وظیفهی پیامبران و مسئولیت آنان هم بزرگتر شد. در چنین شرایطی بود که خداوند در قارهی آسیا و آفریقا حضرت موسیجرا با معجزات عدیده مبعوث و کتاب تورات را بر او نازل کرد که حاوی احکام و قوانینی است که بسیاری از روابط مردم را بیان کرده است. بعد از حضرت موسیجخداوند متعال پیامبران زیادی از بنیاسرائیل را مبعوث کرد که مبلّغ و مجری شریعت او بودند، تا اینکه در دورانی که بشریت تا حدی توان پذیرش یک دعوت انسانی و جهانی که شرق و غرب را در برگیرد پیدا کردند، خداوند حضرت عیسیجرا مبعوث کرد تا دعوت خود را به گوش جهانیان برساند [۶].
بعد از دورهی فترت و گذشت چند قرن از رسالت حضرت عیسیجکه رشد فکری بشر به حدی رسید که بتواند یک دین کامل جهانی را بپذیرد و روابط مختلف اقتصادی و فرهنگی میان جوامع گسترش یافت و دایرهی معانی و مفاهیم و گنجینهی لغات در بعد حقیقی و مجازی رو به گسترش نهاد به طوری که انسان میتوانست هر یک از مفاهیم دقیق انسانی را با الفاظ و عباراتی واضح و اسلوبی روشن بیان کند، در چنین شرایطی بود که خداوند حضرت محمد مصطفیجاز سلالهی حضرت ابراهیمجرا با رسالتی جهانی و به عنوان خاتم پیامبران مبعوث کرد و قرآن کریم را به عنوان آخرین پیام آسمانی و بهترین برنامهی زندگی که مصالح و سعادت بشری را به بهترین وجه تأمین میکند، بر او نازل کرد و خود عهدهدار حفظ و نگهداری آن از هر گونه تبدیل و تحریفی گردید و آن را رسالتی برای عامهی مردم نامید و فرمود:
﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَٰكَ إِلَّا كَآفَّةٗ لِّلنَّاسِ بَشِيرٗا وَنَذِيرٗا وَلَٰكِنَّ أَكۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا يَعۡلَمُونَ ٢٨﴾[سبأ: ۲۸].
«ما تو را نفرستادهایم مگر برای جملگی مردمان تا مژدهرسان و بیم دهنده باشی ولی بیشتر مردم نمیدانند».
در واقع با آمدن اسلام و نازل شدن قرآن کریم، دین و شریعت کامل شد و ادیان پیشین نسخ گردیدند و نیاز به آمدن دینی جدید هم منتفی گردید، چرا که بقای قرآن کریم که با احکام و قوانین خود اساس مطالب تشریعی بشر را در بردارد و محفوظ ماندن سیرهی پاک و سنت مطهر پیامبرجبه عنوان مبیّن و مفسر قرآن کریم به منزلهی استمرار وجود پیامبرجدر میان ما است و بدیهی است که با وجود آنحضرت نیازی به آمدن ادیان جدید نخواهد بود. برای تعلیم اسلام و دعوت مردم به آن هم نیازی به ارسال رسل نیست، چراکه این امر رسالت و وظیفهی علما و مجتهدان مسلمان است و بر آنها لازم است که احکام جدید ومورد نیاز جامعهی اسلامی را با توجه به اصول ثابت شریعت و با استفاده از قیاس و دیگر ادلهی احکام، استخراج کنند و در اختیار جامعهی اسلامی قرار دهند [۷].
کتابی که پیش روی خوانندگان عزیز قرار دارد، ترجمهی کتاب «موجز الأدیان فی القرآن» نوشتهی دکتر عبدالکریم زیدان استاد سابق حقوق دانشگاه بغداد است که در آن نخست به بررسی تعریف دین و نیاز بشر به ادیان آسمانی و فطری بودن گرایش به دینداری در انسان پرداخته و سپس ادیان و نحلههایی همچون یهودیت، مسیحیت و مجوسیت و نیز باورهای صابئیان، دهریان و مشرکان که در قرآن کریم به آنها اشاره شده مورد بررسی قرار داده است و در پایان به تحقیق در مورد آیین اسلام و حقانیت آن و موضعگیری اسلام در برابر دیگر ادیان و گفتگوی مسلمانان با غیر مسلمانان و برخی از اصول و قواعد کلی اسلام پرداخته است. روش نویسنده در این کتاب بدین ترتیب است که نخست آیات مربوط به موضوعات مورد بحث خود را ذکر کرده و سپس با نقل آرای مفسران مختلف به تجزیه و تحلیل آنها پرداخته است. البته در بیشتر موارد به نقل نظریات مفسرین اکتفا کرده و از نقد و بررسی آنها سرباز زده است .
در واقع میتوان گفت: این کتاب تفسیری موضوعی است از قرآن کریم که آیات مربوط به ادیان را مورد بررسی قرار داده است و چون جای چنین کتابی به زبان فارسی خالی بود، تصمیم گرفتم که آن را به زبان فارسی ترجمه و آن را به فارسی زبانان و فارسی خوانان تقدیم کنم به امید اینکه خداوند متعال آن را به عنوان زاد و توشهای از ما بپذیرد و مورد استفادهی خوانندگان عزیز قرار گیرد.
در ترجمهی کتاب، بعضی از عناوین که به نوعی با هم ارتباط دارند، درهم ادغام شده و تحت یک عنوان ذکر شدهاند و در مواردی که لازم بوده است برای فهم بهتر مطالب عباراتی در داخل پرانتز به متن اصلی کتاب افزوده شده و در ترجمهی آیات با اندک تغییراتی از تفسیر نور نوشتهی دکتر مصطفی خرم دل استفاده شده است.
در پایان بر خود لازم میدانم که از همهی دوستانی که به نوعی در به ثمررساندن این کار مرا یاری کردهاند، تشکر و قدردانی کنم و از همهی خوانندگان محترم تقاضا دارم که ضمن دعای خیر نواقص احتمالی ترجمه را با دیدهی اغماض نگریسته و ضمن تصحیح آنها در صورت امکان بنده را نیز از آنها مطلع فرمایند.
و ما توفیقی إلا باالله علیه توکّلت و إلیه أنیب
حسن سرباز
تهران فروردین ۱۳۸۴
[۱] مولانا جلال الدین محمد بلخی، کلیات شمس تبریزی، چاپ سوم، ۱۳۸۱، تهران، نشر ثالث، ج ۱، ص ۱۷۹. [۲] ابوتمام، دیوان ابوتمام، چاپ اول، بیروت، دارالکتب العلمية، ۱۹۸۷م، ص۴۶۳. [۳] ملکلم همیلتون، جامعه شناسی دین، ترجمهی محسن ثلاثی، چاپ دوم ۱۳۸۱ ش، تهران، مؤسسه فرهنگی انتشاراتی تبیان، ص ۳۰۶. [۴] اقبال لاهوری، کلیات اشعار فارسی، چاپ ششم، ۱۳۷۳، تهران، انتشارات سنایی، ص ۳۱۰. [۵] سید قطب، في ظلال القرآن، چاپ پانزدهم، ۱۹۸۸ م، بیروت، دارالشروق، ج ۶، ص ۳۳۶۱. [۶] عبدالرحمن حسن حبنکه المیدانی، العقیدة الإسلامیة، چاپ دوم، ۱۹۷۹ م، بیروت، دارالقلم، ص ۵۲۴. [۷] عبدالرحمن حسن حبنکه المیدانی، العقیدة الإسلامیة، ص ۵۲۶.