برخی از ویژگیهای اخلاقی قوم یهود
۱- نقض عهد و پیمان
یکی از ویژگیهای قوم یهود همانطور که قبلاً گفته شد، پیمان شکنی با خدا است. این افراد که جرأت پیمان شکنی با خدا را به خود میدهند با مردم جسارت بیشتری به خرج میدهند.
قرآن کریم در مورد پیمانشکنی یهودیان با خداوند میفرماید:
﴿وَإِذۡ أَخَذۡنَا مِيثَٰقَكُمۡ وَرَفَعۡنَا فَوۡقَكُمُ ٱلطُّورَ خُذُواْ مَآ ءَاتَيۡنَٰكُم بِقُوَّةٖ وَٱذۡكُرُواْ مَا فِيهِ لَعَلَّكُمۡ تَتَّقُونَ ٦٣ ثُمَّ تَوَلَّيۡتُم مِّنۢ بَعۡدِ ذَٰلِكَۖ فَلَوۡلَا فَضۡلُ ٱللَّهِ عَلَيۡكُمۡ وَرَحۡمَتُهُۥ لَكُنتُم مِّنَ ٱلۡخَٰسِرِينَ ٦٤﴾[البقرة: ۶۳-۶۴].
«و(به یاد آورید) زمانی را که از شما پیمان گرفتیم (که به تورات عمل کنید) و کوه طور را بر فرازتان نگاه داشتیم (تا اینکه پذیرفتید و عهد و پیمان بستید و به شما گفتیم:) آنچه را که (از تورات) به شما دادهایم با جدیت بگیرید (و بر عمل به آن و اجرای دستورات آن عزمتان را جزم کنید) و حفظ کنید آنچه را که در کتاب تورات است (و آن را فراموش نکنید و از آن غفلت نورزید)، شاید که پرهیزکار شوید. سپس بعد از آن (از وفای به عهد و پیمانتان) رویگردان شدید و اگر لطف و رحمت خدا بر شما نبود، جزو زیانباران میبودید»[۷۱].
۲- پیروی از هوا و هوس
یکی دیگر از ویژگیهای اخلاقی یهودیان این است که ایمان نمیآورند مگر به آنچه که مطابق هوا و هوس آنان باشد. از این روی از پیامبران خود نافرمانی کردند، در مقابل بعضی از آنان دست به طغیان و سرکشی زدند و بعضی دیگر را به قتل رساندند.
خداوند متعال میفرماید:
﴿وَلَقَدۡ ءَاتَيۡنَا مُوسَى ٱلۡكِتَٰبَ وَقَفَّيۡنَا مِنۢ بَعۡدِهِۦ بِٱلرُّسُلِۖ وَءَاتَيۡنَا عِيسَى ٱبۡنَ مَرۡيَمَ ٱلۡبَيِّنَٰتِ وَأَيَّدۡنَٰهُ بِرُوحِ ٱلۡقُدُسِۗ أَفَكُلَّمَا جَآءَكُمۡ رَسُولُۢ بِمَا لَا تَهۡوَىٰٓ أَنفُسُكُمُ ٱسۡتَكۡبَرۡتُمۡ فَفَرِيقٗا كَذَّبۡتُمۡ وَفَرِيقٗا تَقۡتُلُونَ ٨٧ وَقَالُواْ قُلُوبُنَا غُلۡفُۢۚ بَل لَّعَنَهُمُ ٱللَّهُ بِكُفۡرِهِمۡ فَقَلِيلٗا مَّا يُؤۡمِنُونَ٨٨﴾[البقرة: ۸۷-۸۸].
«ما به موسی کتاب (تورات) دادیم و در پی او پیامبرانی فرستادیم و به عیسی پسر مریم نشانههای روشنی بخشیدیم و او را به وسیلهی روح القدس تأیید کردیم. آیا (غیر از این است که) هر گاه پیامبری برخلاف هوای نفس شما چیزی را آورد، کبر ورزیدید وعدهای را تکذیب نمودید و برخی را کشتید. و گفتند: دلهای ما (بطور فطری) پوشیده است (و دعوت نوین محمدجبه آن راه نمییابد. چنین نیست) بلکه خداوند آنان را به سبب کفرشان نفرین نموده (و رسوایشان کرده) است. (پس آنان خود با دوری از فطرت و کفر ورزیدنشان دلهای خود را پوشیدهاند) و کمتر ایمان میآورند».
«هوی» به معنی عشق ورزیدن به چیزی است، خواه آن چیز حق باشد یا غیر حق. ولی اگر فعل «هَوَی» به «نفس» نسبت داده شود غالباً به معنی عشق ورزیدن به ناحق بکار میرود از جمله در این آیه. و بدین خاطر تعبیر «هوی» برای محبت بکار رفته است تا دلالت کند بر اینکه تنها معیار رد یا پذیرش پیامبران از جانب یهودیان مخالفت یا موافقت برنامههایشان با آرزوهای نفسانی آنان بوده است نه چیزی دیگر [۷۲].
خداوند متعال بعد از حضرت موسی و تا زمان حضرت عیسیج، پیامبرانی را به نام پیامبران بنیاسرائیل از امت حضرت موسی مبعوث ساخته است که همه تابع شریعت حضرت موسی بوده و خداوند از آنان پیمان محکم گرفته است که ویژگیهای محمدجو امتش را به بنیاسرائیل به شناسانند. این پیامبران همچنان پیرو شریعت حضرت موسی بودند تا اینکه خداوند حضرت عیسیجرا فرستاد و شریعت جدیدی را با خود آورد و بعضی از احکام تورات را تغییر داد. در پایان آیات فوق خداوند ایمان بنیاسرائیل را به قلت توصیف کرده است، چون قبل از این آیات به تفصیل در مورد عناد و لجاجت بنیاسرائیل و عدم اجابت دعوت پیامبران توسط آنان از جمله اینکه یهودیان به بعضی از احکام کتاب تورات ایمان میآورند و به برخی دیگر کفر میورزند سخن به میان آمده است. معمر گفته است: معنی قلّت ایمان آنان این است که به مقدار کمی از احکامی که در اختیار دارند ایمان میآورند و به بیشتر آن کفر میورزند [۷۳].
۳- انکار حق اگر متعلق به دشمنانشان باشد
از ویژگیهای یهودیان و مسیحیان این است که هر کدام از این دو گروه حق و درستی گروه دیگر را انکار میکنند، و این اخلاق زشتی است که گاهی مسلمانان نیز بدان گرفتار میشوند. ولی مسلمانان باید از این کار زشت بپرهیزند، چون این اخلاق همانطور که برای یهودیان و مسیحیان زشت است، برای مسلمانان نیز ناپسند است. خداوند در مورد این اخلاق ناپسند میفرماید:
﴿وَقَالَتِ ٱلۡيَهُودُ لَيۡسَتِ ٱلنَّصَٰرَىٰ عَلَىٰ شَيۡءٖ وَقَالَتِ ٱلنَّصَٰرَىٰ لَيۡسَتِ ٱلۡيَهُودُ عَلَىٰ شَيۡءٖ وَهُمۡ يَتۡلُونَ ٱلۡكِتَٰبَۗ كَذَٰلِكَ قَالَ ٱلَّذِينَ لَا يَعۡلَمُونَ مِثۡلَ قَوۡلِهِمۡ﴾[البقرة: ۱۱۳].
«و یهودیان میگویند: مسیحیان بر چیزی (از حق و حقیقت) نیستند و مسیحیان میگویند: یهودیان بر چیزی (از حق و حقیقت) نیستند در حالیکه هر دو گروه کتاب را میخوانند. افرادی که نمیدانند نیز سخنی همانند سخن آنان میگویند».
یعنی یهودیان و مسیحیان هر گونه حقی را برای یکدیگر انکار میکنند و این اخلاق ناپسندی است.
۴- حسادت یهودیان نسبت به مسلمانان
خداوند متعال میفرماید:
﴿مَّا يَوَدُّ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ مِنۡ أَهۡلِ ٱلۡكِتَٰبِ وَلَا ٱلۡمُشۡرِكِينَ أَن يُنَزَّلَ عَلَيۡكُم مِّنۡ خَيۡرٖ مِّن رَّبِّكُمۡۚ وَٱللَّهُ يَخۡتَصُّ بِرَحۡمَتِهِۦ مَن يَشَآءُۚ وَٱللَّهُ ذُو ٱلۡفَضۡلِ ٱلۡعَظِيمِ ١٠٥﴾[البقرة: ۱۰۵].
«کافران اهل کتاب و همچنین مشرکان (خود را بیشتر شایستهی وحی میدانند و در نتیجه به شما حسد میورزند و) دوست نمیدارند که هیچ خیری از جانب پروردگارتان بر شما نازل گردد. در حالی که خداوند به هر کس که بخواهد رحمت خود را اختصاص میدهد، و خدا دارای فضل و بخشش بزرگ است».
در این آیه زمخشری، خیر را به معنی وحی، و رحمت را به معنی نبوت گرفته است [۷۴].
در تفسیر «فتح البیان» هم آمده است: این آیه شدت دشمنی کافران نسبت به مسلمانان را بیان میکند، چرا که دوست ندارند هیچ گونه خیری از جانب خداوند بر آنان نازل شود. عدهای ﴿خَيۡرٖ﴾را در این آیه به معنی وحی وعدهای به معانی دیگری گرفتهاند، ولی آنچه از ظاهر آیه و از واقع شدن واژهی ﴿خَيۡرٖ﴾بصورت نکره در سیاق نفی و تأکید عموم آن با دخول ﴿مِّن﴾زائده بر آن فهمیده میشود، این است که ﴿خَيۡرٖ﴾عام است و به نوع خاصی اختصاص ندارند. یعنی کافران دوست ندارند که هیچگونه خیری بر مسلمانان نازل شود. و اینکه برخی از انواع خیر از برخی دیگر با اهمیتتر هستند موجب تخصیص خیر در این آیه به نوع خاصی نمیگردد. واژهی «رحمه» را هم در این آیه عدهای به معنی قرآن و اسلام و عدهای به معنی نبوت و عدهای هم به معنی عام کلمه در نظر گرفتهاند که اضافه شدن «رحمه» به ضمیر «الله» خود مؤیّد معنی اخیر است [۷۵].
۵- یهودیان و آرزوی برگشتن مسلمانان از اسلام
خداوند متعال میفرماید:
﴿وَدَّ كَثِيرٞ مِّنۡ أَهۡلِ ٱلۡكِتَٰبِ لَوۡ يَرُدُّونَكُم مِّنۢ بَعۡدِ إِيمَٰنِكُمۡ كُفَّارًا حَسَدٗا مِّنۡ عِندِ أَنفُسِهِم مِّنۢ بَعۡدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ ٱلۡحَقُّ﴾[البقرة: ۱۰۹].
«بسیاری از اهل کتاب از روی حسدی که در درونشان نهفته است، آرزو دارند که شما را بعد از ایمان آوردنتان به کفر بازگردانند (و این کار را میکنند) بعد از آنکه حق برایشان روشن شده است».
خداوند در آیه قبل (۱۰۵ بقره) حسدورزی یهودیان، مسیحیان و مشرکان را نسبت به مسلمانان بیان کرده است که آنان دوست نداشتند هیچ خیری بر مسلمانان نازل شود و نه تنها نسبت به نعمت نبوت و ایمان مسلمانان رشک میبردند و به پیامبرجکفر میورزیدند، بلکه همانطور که در این آیه (۱۰۹ بقره) آمده است تلاش مینمودند که مسلمانان را از ایمانشان نیز بازگردانند. خداوند در این آیه حسادت درونی اهل کتاب را نسبت به نعمت اسلام بیان کرده و مقرر فرموده است که آنان اگرچه به حقانیت اسلام آگاهی داشتند و آن را مایه سعادت و خوشبختی انسان در دنیا و آخرت میدانستند، ولی بر ایشان سخت بود که از آن پیروی کنند. از این روی آرزو میکردند که مسلمانان نیز از آن دست بردارند و کافر شوند و در این راستا دست به نیرنگهایی هم میزدند. مثلاً به یکدیگر میگفتند: صبح ایمان بیاورید و شب کافر شوید، تا مسلمانانی که ایمان ضعیفی دارند، به شک بیفتند و کافر شوند. البته این حسدورزی کافران نسبت به مسلمانان به خاطر شک و شبهه در اسلام و غیرت دینی نبوده بلکه ناشی از نفس پلید آنان بوده است. از این روی خداوند در ادامه فرموده است: ﴿مِّنۢ بَعۡدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ ٱلۡحَقُّ﴾یعنی بعد از آنکه حق بر ایشان روشن شد و دریافتند که آنچه پیامبرجآورده است مطابق آن چیزی است که در کتابهای آنها وجود دارد [۷۶].
در «تفسیر فتح البیان» هم راجع به این آیه آمده است: بسیاری از یهودیان از روی حسادت درونی آرزو میکردند که شما را بعد از ایمان آوردنتان به کفر برگردانند. و این آیه به مسلمانان نشان میدهد که یهودیان تا چه حد نسبت به ایجاد فتنه درمیان مسلمانان و بازداشتن آنان از ایمان آوردن و ایجاد شک و شبهه در دینشان حرص میورزیدند! و یهودیان با وجوداینکه قبلاً در تورات بر ایشان روشن شده بود که محمدجفرستادهی خدا و سخن او راست و دین او حق است و شکی در آن نداشتند، ولی از روی ستم و حسدورزی به اوکفر ورزیدند [۷۷].
۶- یهودیان و راههای به شک انداختن مسلمانان نسبت به اسلام
خداوند متعال میفرماید:
﴿وَقَالَت طَّآئِفَةٞ مِّنۡ أَهۡلِ ٱلۡكِتَٰبِ ءَامِنُواْ بِٱلَّذِيٓ أُنزِلَ عَلَى ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَجۡهَ ٱلنَّهَارِ وَٱكۡفُرُوٓاْ ءَاخِرَهُۥ لَعَلَّهُمۡ يَرۡجِعُونَ ٧٢ وَلَا تُؤۡمِنُوٓاْ إِلَّا لِمَن تَبِعَ دِينَكُمۡ﴾[آلعمران: ۷۲-۷۳].
«جمعی از اهل کتاب (به همکیشان خود) گفتند: به آنچه بر مسلمانان نازل شده است، در آغاز روز (به ظاهر) ایمان بیاورید، و در پایان روز بدان کافر شوید، تا شاید آنان نیز (نسبت به دین خود به شک بیفتند و از قرآن) برگردند (و بگویند: اینان که اهل کتاب و اهل دانش هستند بدون دلیل از قرآن برنگشتهاند) و (این چنین) ایمان خود را اظهار نکنید مگر برای کسی که از آئین شما پیروی کرده باشد».
گفته شده که دوازده نفر از پیشوایان دینی یهودیان خیبر با هم به توافق رسیدند و به یکدیگر گفتند که در اولِ روز به کیش محمد درآیید بدون اینکه به آن اعتقاد پیدا کنید و آخر روز به آن کفر بورزید و بگویید: ما کتابهای خود را مطالعه کرده و با علمای خود به مشورت پرداخته و به این نتیجه رسیدهایم که محمد، پیامبری نیست که در تورات توصیف شده است، پس او دروغ میگوید و دین او باطل است، و بدین ترتیب مسلمانان هم در دین خود به شک میافتند.
البته این یهودیان به همدیگر سفارش میکردند که تنها پیروان آئین خود را در جریان این طرفند قرار دهند و تنها به آنان بگویند که مسلمانان نیز کتابی مانند کتاب آنان دریافت کردهاند، چون اگر این مسأله را با مسلمانان در جریان بگذارند، موجب تقویت ایمان آنان میشود و اگر مشرکان هم از آن اطلاع پیدا بکنند، به دین اسلام دعوت میشوند [۷۸].
۷- اصرار یهودیان بر انکار نبوت حضرت محمدج
یکی دیگر از ویژگیهای قوم یهود و (نشانههای) عناد و سرکشی آنان این است که بر انکار نبوت حضرت محمدجاصرار میورزند، اگرچه اوصاف او در تورات و انجیل آمده است. خداوند متعال فرموده است:
﴿وَٱكۡتُبۡ لَنَا فِي هَٰذِهِ ٱلدُّنۡيَا حَسَنَةٗ وَفِي ٱلۡأٓخِرَةِ إِنَّا هُدۡنَآ إِلَيۡكَۚ قَالَ عَذَابِيٓ أُصِيبُ بِهِۦ مَنۡ أَشَآءُۖ وَرَحۡمَتِي وَسِعَتۡ كُلَّ شَيۡءٖۚ فَسَأَكۡتُبُهَا لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ وَيُؤۡتُونَ ٱلزَّكَوٰةَ وَٱلَّذِينَ هُم بَِٔايَٰتِنَا يُؤۡمِنُونَ ١٥٦ ٱلَّذِينَ يَتَّبِعُونَ ٱلرَّسُولَ ٱلنَّبِيَّ ٱلۡأُمِّيَّ ٱلَّذِي يَجِدُونَهُۥ مَكۡتُوبًا عِندَهُمۡ فِي ٱلتَّوۡرَىٰةِ وَٱلۡإِنجِيلِ يَأۡمُرُهُم بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَيَنۡهَىٰهُمۡ عَنِ ٱلۡمُنكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ ٱلطَّيِّبَٰتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيۡهِمُ ٱلۡخَبَٰٓئِثَ وَيَضَعُ عَنۡهُمۡ إِصۡرَهُمۡ وَٱلۡأَغۡلَٰلَ ٱلَّتِي كَانَتۡ عَلَيۡهِمۡۚ فَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ بِهِۦ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَٱتَّبَعُواْ ٱلنُّورَ ٱلَّذِيٓ أُنزِلَ مَعَهُۥٓ أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ ١٥٧﴾[الأعراف: ۱۵۶-۱۵۷].
«و رحمت من همه چیز را در برگرفته است، و آن را مقرر خواهم کرد برای کسانی که (از گناه) پرهیز میکنند و زکات میدهند و آنان كه به آیات ما ایمان میآورند. (سپس خداوند مشمولان رحمت خود را بیشتر توضیح داده و فرموده است:) کسانی که از فرستادهی (خدا)، پیامبر امّی و درس ناخوانده پیروی میکنند، پیامبری که (یهودیان و مسیحیان اوصاف) او را در تورات و انجیل نگاشته مییابند. (پیامبری) که آنان را به کار نیک دستور میدهد و از کار زشت باز میدارد، و پاکیزهها را برایشان حلال و ناپاکیها را بر آنان حرام میسازد و احکام طاقت فرسای دینی (همچون قطع مکان نجاست به منظور طهارت، و خودکشی به عنوان توبه) و بند و زنجیرهایی که بر (گردن) آنان بوده، از آنان فرو میاندازد. پس کسانی که به او ایمان آوردند و از او حمایت کردند و او را یاری نمودند و از نوری که به همراه او نازل شده است پیروی کردند، بیگمان آنان رستگارند».
بعضی از مفسران گفتهاند: منظور از ﴿ٱلَّذِينَ يَتَّبِعُونَ﴾بنیاسرائیل و یهودیانی هستند (که به حضرت محمدجایمان آوردهاند) ولی جمهور مفسران بر این باورند که منظور از آنان تمام امت پیامبر اسلامجاست خواه در اصل یهودی بوده باشند یا غیر یهودی.
خداوند این سخن را زمانی با حضرت موسی مطرح کرده است که هنوز انجیل نازل نشده بود و این از باب خبردادن از آینده است. (فخر) رازی میگوید: این سخن دلالت میکند بر اینکه اوصاف پیامبر گرامی اسلامجو صحت نبوت او در تورات و انجیل مکتوب بوده است، چراکه اگر چنین نباشد این سخن، یهودیان و مسیحیان را از پذیرش سخنان خدا دور میسازد. در حالیکه هیچ خردمندی در راستای تنقیص خویش و دورساختن مردم از پذیرش سخنان خود تلاش نمیکند. پس چون خداوند این سخن را گفته است، میتوان نتیجه گرفت که اوصاف پیامبرجبه طور قطع در تورات و انجیل ذکر شدهاست و این خود بزرگترین دلیل بر صحت نبوّت اوست [۷۹].
[۷۱] تفسیر زمخشری: ج ۱، ص ۱۴۷. [۷۲] تفسیر آلوسی: ج ۱، ص ۳۲۰. [۷۳] تفسیر زمخشری: ج ۱، ص ۱۶۲. فتح البیان: ج ۱، ص ۲۱۹-۲۱۸، تفسیر ابن کثیر: ج ۱، ص ۱۲۳-۱۲۲. [۷۴] تفسیر زمخشری: ج ۱، ص ۱۷۵. [۷۵] تفسیر فتح البیان: ج ۱، ص ۲۴۲. [۷۶] تفسیر الـمنار: ج ۱، ص ۴۲۰. [۷۷] فتح البیان: ج ۱، ص ۲۵۲. [۷۸] تفسیر زمخشری: ج ۱، ص ۳۷۳. تفسیر ابن کثیر: ج ۱، ص ۳۷۳. [۷۹] تفسیر فتح البیان: ج ۵، ص ۳۲-۳۴.