رابطهی اسلام با ادیان آسمانی
ادیان آسمانی که آخرین آنها اسلام است، ادیانی هستند که خداوند آنها را بر پیامبران خود نازل کرده است تا آنها را به مردم ابلاغ کنند و مردم به آنها عمل نمایند. و در واقع خداوند پیامبران خود را مبعوث کرده است تا دین وی را به مردم برسانند. خداوند متعال میفرماید:
﴿وَإِن مِّنۡ أُمَّةٍ إِلَّا خَلَا فِيهَا نَذِيرٞ﴾[فاطر: ۲۴].
«هیچ ملتی نبوده است که بیمدهندهای به میانشان نیامده باشد».
ادیان آسمانی همه از یک منبع سرچشمه گرفته و از طرف خداوند آمدهاند و همه مبتنی بر تسلیم در برابر پروردگار جهانیان هستند. مظهر این تسلیم، اطاعت و فرمانبرداری از شریعتی است که خداوند به پیامبران خود وحی کرده است تا آن را به مردم ابلاغ کنند. بنابراین دین تمام پیامبران یکی است همانطور که پیامبرجفرموده است: «إنا معاشر الأنبیاء دیننا واحد» یعنی: «دین ما پیامبران یکی است».
در بیان همین معنا همانطور که قبلاً بیان کردیم خداوند فرموده است: ﴿إِنَّ ٱلدِّينَ عِندَ ٱللَّهِ ٱلۡإِسۡلَٰمُ﴾[آلعمران: ۱۹].
علاوه بر این ادیان آسمانی در اصول دین و مسایل اعتقادی از قبیل ایمان به خدا، تنها بندگی کردن او، اخلاص برای او، ایمان به روز قیامت و آماده شدن برای آن بوسیله اعمال نیک و مشروع و دوری از انواع شرک و صورتهای مختلف آن نیز با هم اتفاق و اشتراک دارند. در این مورد آیات مختلفی از قرآن کریم وارد شدهاند از جمله:
﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَا مِن قَبۡلِكَ مِن رَّسُولٍ إِلَّا نُوحِيٓ إِلَيۡهِ أَنَّهُۥ لَآ إِلَٰهَ إِلَّآ أَنَا۠ فَٱعۡبُدُونِ ٢٥﴾[الأنبیاء: ۲۵] [۲۲۱]. ﴿وَلَقَدۡ بَعَثۡنَا فِي كُلِّ أُمَّةٖ رَّسُولًا أَنِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ وَٱجۡتَنِبُواْ ٱلطَّٰغُوتَ﴾[النحل: ۳۶] [۲۲۲]. ﴿شَرَعَ لَكُم مِّنَ ٱلدِّينِ مَا وَصَّىٰ بِهِۦ نُوحٗا وَٱلَّذِيٓ أَوۡحَيۡنَآ إِلَيۡكَ وَمَا وَصَّيۡنَا بِهِۦٓ إِبۡرَٰهِيمَ وَمُوسَىٰ وَعِيسَىٰٓۖ أَنۡ أَقِيمُواْ ٱلدِّينَ وَلَا تَتَفَرَّقُواْ فِيهِ﴾[الشوری: ۱۳].
«خداوند آیینی را برای شما بیان داشته است که آن را به نوح توصیه کرده است، آیینی که ما به تو وحی کرده و به ابراهیم و موسی و عیسی سفارش نمودهایم که دین را بپا دارید و در آن تفرقه نکنید و اختلاف نورزید».
یعنی خداوند دین نوح و محمد و ابراهیم و موسی و عیسی را برای شما (مؤمنان) بیان کرده است. سپس خداوند این دین مشترک میان تمام پیامبران را به اقامهی دین و خودداری از تفرقه و اختلاف در آن تفسیر کرده است. منظور از اقامهی دین، اقامهی دین اسلام یعنی توحید و اطاعت از خدا و ایمان به پیامبران و کتابهای آسمانی و روز قیامت و دیگر چیزهایی است که انسان بوسیلهی ایمان آوردن به آنها مسلمان میشود. منظور از دین مشترک در اینجا شریعت و قوانین و مقرراتی نیست که برحسب اوضاع و احوال جوامع مختلف متفاوت است، همانطور که خداوند متعال فرموده است [۲۲۳]: ﴿جَعَلۡنَا مِنكُمۡ شِرۡعَةٗ وَمِنۡهَاجٗا﴾[المائدة: ۴۸] [۲۲۴].
بنابراین ادیان آسمانی در منشأ، اصول اعتقادی ایمان و مقاصد عمومی تشریع یکی هستند ولی در احکام عملی و تفصیلات جزئی که تنظیمکننده روابط افراد با آفریدگارشان و نیز با یکدیگر است، با هم اختلاف دارند. از این روی خداوند متعال فرموده است: ﴿لِكُلّٖ جَعَلۡنَا مِنكُمۡ شِرۡعَةٗ وَمِنۡهَاجٗا﴾و نیز فرموده است: ﴿ثُمَّ جَعَلۡنَٰكَ عَلَىٰ شَرِيعَةٖ مِّنَ ٱلۡأَمۡرِ فَٱتَّبِعۡهَا وَلَا تَتَّبِعۡ أَهۡوَآءَ ٱلَّذِينَ لَا يَعۡلَمُونَ ١٨﴾[الجاثیة: ۱۸].
«سپس ما تو را بر شریعت و راه روشنی از دین قرار دادیم، پس از این شریعت پیروی کن و از هوا و هوسهای کسانی که نمیدانند پیروی مکن».
شریعت همانطور که ابن جریر طبری از قتاده روایت کرده عبارت است از واجبات، حدود، امر و نهی و بطورکلی احکام عملی تنظیم کننده اعمال افراد [۲۲۵].
در واقع چنین احکامی هستند که گاهی بوسیله شریعتهای بعد از خود نسخ میشوند و گاهی هم حکم آنها باقی میماند و در شریعتهای بعدی هم مشروع میگردد. مانند حکم قصاص که در شریعت تورات وجود داشته و سپس در قرآن کریم هم برای امت حضرت محمدجمشروع شده است.
بطورکلی در مورد رابطهی اسلام با ادیان آسمانی میتوان موارد زیر را در نظر گرفت:
۱- وحدت منبع و منشأ: منشأ تمام ادیان آسمانی و از جمله اسلام یکی است، چرا که همهی آنها از جانب خدا آمده و تنها خدا احکام آنها را وضع کرده است و وظیفهی پیامبران در این میان این بوده است که این ادیان را به مردم برسانند.
۲- وحدت اصول و مقاصد عمومی: تمام ادیان آسمانی در دعوت به اصول اعتقادی همچون ایمان به خدا و روز آخرت و دوری از شرک و اختصاص دادن عبادت و بندگی به خدا مشابه یکدیگرند همانطوری که در مقاصد عمومی تشریع از قبیل تزکیه نفس از راه اعمال صالح و حرص بر هدایت مردم به راه راست و فراهم کردن خیر و نیکی برایشان در دنیا و سعادت و خوشبختی در آخرت، با همدیگر شباهت دارند [۲۲۶].
۳- اسلام ناسخ دیگر ادیان است: یعنی احکام شرعی تنظیمکننده روابط افراد با یکدیگر و با آفریدگارشان که بر حضرت محمدجنازل شدهاند، احکام شرعی ادیان پیشین را نسخ کرده است بطوری که بعد از آمدن اسلام تنها باید از احکام شرعی و اصول اعتقادی و ایمانی وارد شده در اسلام پیروی کرد، اگرچه همین اصول اعتقادی در ادیان پیشین هم وارد شده باشند. خداوند متعال میفرماید:
﴿وَأَنزَلۡنَآ إِلَيۡكَ ٱلۡكِتَٰبَ بِٱلۡحَقِّ مُصَدِّقٗا لِّمَا بَيۡنَ يَدَيۡهِ مِنَ ٱلۡكِتَٰبِ وَمُهَيۡمِنًا عَلَيۡهِۖ فَٱحۡكُم بَيۡنَهُم بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُۖ وَلَا تَتَّبِعۡ أَهۡوَآءَهُمۡ عَمَّا جَآءَكَ مِنَ ٱلۡحَقِّۚ لِكُلّٖ جَعَلۡنَا مِنكُمۡ شِرۡعَةٗ وَمِنۡهَاجٗا﴾[المائدة: ۴۸].
«کتاب (قرآن) را به حق بر تو نازل کردیم که تصدیقکنندهی کتابهای پیشین و شاهد و حافظ آنها است، پس میان آنان طبق آنچه خدا نازل کرده است داوری کن و از امیال و آرزوهای آنان پیروی مکن که در این صورت از حقی که برای تو آمده است منحرف میشوی. برای هر ملتی شریعت و برنامهای قرار دادهایم».
یعنی با نازل کردن قرآن بر تو دین را کامل کردهایم پس میان پیروان دیگر ادیان همانند مسلمانان با احکامی که بر تو نازل شده است حکم کن نه با احکامی که برای امتهای پیشین نازل شده است، چرا که شریعت اسلامی ناسخ تمامی شریعتهای پیشین است [۲۲۷].
۴- احکام شرعی اسلام که بر حضرت محمدجنازل شدهاند همه مبتنی بر وحی الهی هستند و از ادیان و شریعتهای پیشین گرفته نشدهاند، چرا که پیامبرجتنها از چیزی پیروی میکند که از جانب پروردگارش به وی وحی شده است و مسلمانان هم تنها از آنچه که به پیامبرجوحی شده است پیروی مینمایند. خداوند متعال میفرماید:
﴿قُلۡ إِنَّمَآ أَتَّبِعُ مَا يُوحَىٰٓ إِلَيَّ مِن رَّبِّي﴾[الأعراف: ۲۰۳].
«بگو: من تنها از آنچه که از طرف پروردگارم به من وحی شده پیروی میکنم».
﴿إِنۡ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَىٰٓ إِلَيَّ﴾[الأنعام: ۵۰].
«تنها از آنچه که به من وحی شده پیروی میکنم».
﴿ٱتَّبِعُواْ مَآ أُنزِلَ إِلَيۡكُم مِّن رَّبِّكُمۡ وَلَا تَتَّبِعُواْ مِن دُونِهِۦٓ أَوۡلِيَآءَ﴾[الأعراف: ۳].
«از آنچه از جانب پروردگارتان برای شما نازل شده پیروی کنید و جز خدا از اولیاء و سرپرستان دیگری پیروی نکنید».
زمخشری گفته است: منظور از ﴿مَآ أُنزِلَ إِلَيۡكُم﴾قرآن و سنت است [۲۲۸].
بنابراین اگر تشابهی بین بعضی از احکام شریعت اسلامی و احکام شریعتهای پیشین وجود داشته باشد، وجوب اطاعت ما از چنین احکامی در شریعت اسلامی بدین خاطر است که در قرآن کریم و در شریعت اسلامی آمده است نه تنها بخاطر اینکه در شریعتهای پیشین وجود داشته است. مثلاً خداوند متعال در مورد فریضهی روزه میفرماید:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ كُتِبَ عَلَيۡكُمُ ٱلصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِكُمۡ لَعَلَّكُمۡ تَتَّقُونَ ١٨٣﴾[البقرة: ۱۸۳].
«ای کسانی که ایمان آوردهاید! روزه بر شما واجب شده است، همانگونه که بر کسانی که قبل از شما بودهاند واجب بوده است، باشد که پرهیزگار شوید».
بنابراین وجوب روزه بر ما بدین خاطر است که در قرآن کریم بدان امر شده است نه بخاطر اینکه بر امتهای قبل از ما واجب بوده است [۲۲۹].
۵- احکام شریعتهای پیشین که قرآن کریم بدون انکار و اقرار به آنها اشاره کرده است و دلیلی بر نسخ آنها در حق ما وجود ندارد، تبعیت از آنها بر ما واجب نیست و جزئی از شریعت اسلامی به حساب نمیآیند. این موضوع در اصول فقه مورد بررسی قرار گرفته است.
[۲۲۱] ترجمهی آن گذشت. [۲۲۲] ترجمهی آن گذشت. [۲۲۳] تفسیر زمخشری، ج ۲، ص ۲۳۵. [۲۲۴] ترجمهی آن گذشت. [۲۲۵] تفسیر الـمنار: ج ۶، ص ۴۱۴. [۲۲۶] تفسیر الـمنار: ج ۵، ص ۳۶ و ۱۴۴ و ج ۶، ص ۴۱۷. [۲۲۷] تفسیر الـمنار: ج ۶، ص ۴۱۲. [۲۲۸] تفسیر زمخشری: ج ۲، ص ۸۶. [۲۲۹] تفسیر الـمنار: ج ۶، ص ۴۱۶-۴۱۷.