مفهوم واژهی «دین» در قرآن کریم
۱- ﴿مَٰلِكِ يَوۡمِ ٱلدِّينِ ٤﴾[الفاتحة: ۴]. دین در این آیه به معنی جزا و خضوع است [۱۰].
۲- ﴿وَقَٰتِلُوهُمۡ حَتَّىٰ لَا تَكُونَ فِتۡنَةٞ وَيَكُونَ ٱلدِّينُ لِلَّهِ﴾[البقرة: ۱۹۳].
«و با آنان بجنگید تا فتنهای باقی نماند و دین متعلق به خدا گردد».
دین در این آیه به معنی اطاعت و شریعت است [۱۱].
۳- ﴿فَٱعۡبُدِ ٱللَّهَ مُخۡلِصٗا لَّهُ ٱلدِّينَ﴾[الزمر: ۲].
«خدا را پرستش کن در حالیکه دین خود را برای او خالص میگردانی».
در این آیه دین به معنی عبادت و اطاعت است [۱۲].
۴- ﴿لَآ إِكۡرَاهَ فِي ٱلدِّينِ﴾[البقرة: ۲۵۶]. «اجباری در دین نیست».
دین در این آیه به معنی عقیده و باور است [۱۳].
۵- ﴿إِنَّ ٱلدِّينَ عِندَ ٱللَّهِ ٱلۡإِسۡلَٰمُ﴾[آلعمران: ۱۹]. «بدرستی که دین نزد خداوند، اسلام است».
در این آیه دین یعنی اطاعت و آئین، بدین معنی که تنها آئین پذیرفته شده یا مفید یا مقرر نزد خدا، اسلام است و اسلام در این آیه به معنی ایمان واطاعت است [۱۴].
۶- ﴿قَٰتِلُواْ ٱلَّذِينَ لَا يُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَلَا بِٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ وَلَا يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥ وَلَا يَدِينُونَ دِينَ ٱلۡحَقِّ مِنَ ٱلَّذِينَ أُوتُواْ ٱلۡكِتَٰبَ حَتَّىٰ يُعۡطُواْ ٱلۡجِزۡيَةَ عَن يَدٖ وَهُمۡ صَٰغِرُونَ٢٩﴾[التوبة: ۲۹]. «با کسانی از اهل کتاب که به خدا و روز آخرت ایمان ندارند، و آنچه را که خدا و فرستادهاش تحریم کردهاند، حرام نمیدانند واز دین حق پیروی نمیکنند، پیکار کنید تا اینکه خاضعانه به اندازهای که میتوانند جزیه را میپردازند».
در این آیه: ﴿لَا يَدِينُونَ﴾یعنی اطاعت و فرمانبرداری نمیکنند و دین در اینجا به معنی شریعت است [۱۵].
۷- ﴿فَبَدَأَ بِأَوۡعِيَتِهِمۡ قَبۡلَ وِعَآءِ أَخِيهِ ثُمَّ ٱسۡتَخۡرَجَهَا مِن وِعَآءِ أَخِيهِۚ كَذَٰلِكَ كِدۡنَا لِيُوسُفَۖ مَا كَانَ لِيَأۡخُذَ أَخَاهُ فِي دِينِ ٱلۡمَلِكِ إِلَّآ أَن يَشَآءَ ٱللَّهُ﴾[یوسف: ۷۶].
«(یوسف) شروع کرد به (بازرسی) بارهای دیگران قبل از بار برادرش، سپس پیمانه را از بار برادرش بیرون آورد. ما این چنین برای یوسف چارهجوئی کردیم، یوسف طبق آئین پادشاه مصر نمیتوانست برادرش را بگیرد، مگر اینکه خدا میخواست».
در این آیه: ﴿دِينِ ٱلۡمَلِكِ﴾بنابر نظر ابن عباس به معنی قدرت پادشاه و بنابر عقیده قتاده به معنی قضاوت پادشاه است [۱۶].
۸- ﴿وَلَهُۥ مَا فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَلَهُ ٱلدِّينُ وَاصِبًاۚ أَفَغَيۡرَ ٱللَّهِ تَتَّقُونَ ٥٢﴾[النحل: ۵۲].
«آنچه در آسمانها و زمين است تنها متعلق به خداست. و همواره دین از آنِ اوست، آیا از غیر خدا میترسید».
دین در این آیه به معنی اطاعت و مالکیت است، و «واصباً» یعنی دائماً.
۹- ﴿إِنَّآ أَنزَلۡنَآ إِلَيۡكَ ٱلۡكِتَٰبَ بِٱلۡحَقِّ فَٱعۡبُدِ ٱللَّهَ مُخۡلِصٗا لَّهُ ٱلدِّينَ ٢﴾[الزمر: ۲].
«ما این کتاب را به حق بر تو فرو فرستادهایم، پس خدا را پرستش کن در حالیکه دین خود را برای او خالص میگردانی».
دین در این آیه هم اعتقادات را در بر میگیرد و هم اعمال ظاهری را [۱۷].
۱۰- ﴿أَنۡ أَقِيمُواْ ٱلدِّينَ وَلَا تَتَفَرَّقُواْ فِيهِ﴾[الشوری: ۱۳].
«دین را پابرجا دارید و در آن تفرقه نکنید».
منظور از «اقامهی دین» در این آیه توحید خدا و ترک ماسوای اوست [۱۸].
۱۱- ﴿أَمۡ لَهُمۡ شُرَكَٰٓؤُاْ شَرَعُواْ لَهُم مِّنَ ٱلدِّينِ مَا لَمۡ يَأۡذَنۢ بِهِ ٱللَّهُ﴾[الشوری: ۲۱].
«آیا آنان انبازها و معبودهائی دارند که بر ایشان دینی را پدید آوردهاند که خدا بدان اجازه نداده است».
دین در اینجا به معنی عادات و احکام و راه و روش است که اعتقادات را نیز شامل میشود، چون مشرکان در همهی این زمینهها احکامی را برای خود وضع میکردند که بر اساس آن حرکت کرده و به آن ملتزم بودند [۱۹].
۱۲- ﴿إِنَّمَا تُوعَدُونَ لَصَادِقٞ ٥ وَإِنَّ ٱلدِّينَ لَوَٰقِعٞ ٦﴾[الذاریات: ۵-۶].
«مسلماً آنچه بدان وعده داده میشوید، راست و قطعی است، و روز جزا حتماً تحقق پیدا میکند».
دین در اینجا به معنی جزا است، ولی مجاهد آن را به معنی حساب دانسته است [۲۰].
۱۳- ﴿إِنِّيٓ أَخَافُ أَن يُبَدِّلَ دِينَكُمۡ﴾[الغافر: ۲۶].
«(فرعون در مورد موسی گفت:) من میترسم که او دین شما را تغییر دهد».
در این آیه دین به معنی سلطه و قدرت است [۲۱].
۱۴- ﴿يَوۡمَئِذٖ يُوَفِّيهِمُ ٱللَّهُ دِينَهُمُ ٱلۡحَقَّ وَيَعۡلَمُونَ أَنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡحَقُّ ٱلۡمُبِينُ ٢٥﴾[النور: ۲۵].
«در آن روز خداوند جزای واقعی آنان را بدون کم و کاست بدیشان میدهد و خواهند دانست که خداوند حق آشکار است».
دین در اینجا به معنی جزا و پاداش و «حق» صفت آن است [۲۲].
[۱۰] تفسیر ابن عطیه: ج ۱، ص ۱۱۲، فتح البیان: ج ۱، ص ۴۶، تفسیر فی ظلال القرآن: ج ۱، ص ۲۴، تفسیر الـمنار: ج ۱، ص ۵۵. [۱۱] تفسیر ابن عطیه: ج ۱، ص ۱۴۲. [۱۲] تفسیر شوکانی: ج ۴، ص ۴۴۸. [۱۳] تفسیر ابن عطبه: ج ۲، ص ۳۸۸. [۱۴] تفسیر ابن عطیه: ج ۳، ص ۵۴. [۱۵] تفسیر ابن عطیه: ج ۶، ص ۴۵۶. [۱۶] تفسیر ابن عطیه: ج ۸، ص ۳۲ و تفسیر شوکانی: ج ۳، ص ۴۴. [۱۷] تفسیر ابن عطیه: ج ۱۲، ص ۴۴۹۸. [۱۸] تفسیر ابن عطیه: ج ۱۳، ص ۱۵۱. [۱۹] تفسیر ابن عطیه: ج ۱۳، ص ۱۵۹. [۲۰] تفسیر ابن عطیه: ج ۱۴، ص ۴. [۲۱] تفسیر ابن عطیه: ج ۱۳، ص ۳۰. [۲۲] تفسیر ابن عطیه: ج ۱۰، ص ۴۷۳.