فصل اول: در بارۀ علاقه و محبت به محمد ج
رسول محبوب، روشنایی و نور چشم و سرور ما مسلمانان، پیامبر بزرگوار و گرانقدر و بسیار مهربان و دلسوزی است که خداوند به واسطه ایشان ما را از تاریکی به روشنایی و از گمراهی به راه راست هدایت کرد، و از نادانی به دانش و از ناتوانی به قدرت و توانایی رسانید، و از پستی و فرومایگی به سرافرازی و از تفرقه و پراکندگی به یکدلی و از ستیز و دشمنی به دوستی و همداستانی راه نمود. و این مدارج عالی انسانی را نصیب ما گردانید تا اینکه با ارشاد و راهنمائیش بهترین مردمانی باشیم که پدید آمدهاند.
او پیامبر بزرگوار و بخشندهای است که خداوند، دین او، پیروی از او، و محبتش را نعمتی گردانید که دلهای ما را بهم نزدیک و الفت و همآهنگی و یگانگی را میان ما ایجاد کرد و ما را به هدایتش از آتش دوزخ رهانید. و خداوند در این باره میفرماید:
﴿وَٱذۡكُرُواْ نِعۡمَتَ ٱللَّهِ عَلَيۡكُمۡ إِذۡ كُنتُمۡ أَعۡدَآءٗ فَأَلَّفَ بَيۡنَ قُلُوبِكُمۡ فَأَصۡبَحۡتُم بِنِعۡمَتِهِۦٓ إِخۡوَٰنٗا وَكُنتُمۡ عَلَىٰ شَفَا حُفۡرَةٖ مِّنَ ٱلنَّارِ فَأَنقَذَكُم مِّنۡهَاۗ﴾[آل عمران: ۱۰۳].
«و نعمت خدا را بر خود یاد کنید: آنگاه که دشمنان [یکدیگر] بودید، پس میان دلهای شما الفت انداختند تا به لطف او برادران هم شدید، و بر کنار پرتگاه آتش بودید که شما را از آن رهانید».
خدای بزرگ و پاک بندگان مؤمنش را به یادآوری این نعمت بزرگ درگذر زمان فرمان داده است، تا به شکرگذاری آن برخیزند و اقدام نمایند و شکر این نعمت جز دوستداری و پیروی از رسول خدا نیست.
بعد از خدای تعالی هیچکس مانند پیامبر ما جبر ما نیکی نکرده است، و به راستی محبت و دوستداری پیامبر جقسمتی از محبت خدای عزوجل میباشد، لذا میان محبت خدا و رسول تفاوتی ممکن نیست، پس آن دو لازم و وابسته به یکدیگرند. بنابراین، هرکس خدا را دوست بدارد، لازم است رسول خدا را هم دوست بدارد، و هرکس پیامبر را دوست داشته باشد، مسلماً خداوند را هم دوست میدارد. و این آیات کریمه به وابستگی و پیوند میان محبت خدا و محبت رسولش و همچنین وابستگی و پیوند بین اطاعت از خدا و اطاعت از رسولش اشارت دارد.
﴿قُلۡ إِن كُنتُمۡ تُحِبُّونَ ٱللَّهَ فَٱتَّبِعُونِي يُحۡبِبۡكُمُ ٱللَّهُ﴾[آل عمران: ۳۱].
﴿قُلۡ إِن كَانَ ءَابَآؤُكُمۡ وَأَبۡنَآؤُكُمۡ وَإِخۡوَٰنُكُمۡ وَأَزۡوَٰجُكُمۡ وَعَشِيرَتُكُمۡ وَأَمۡوَٰلٌ ٱقۡتَرَفۡتُمُوهَا وَتِجَٰرَةٞ تَخۡشَوۡنَ كَسَادَهَا وَمَسَٰكِنpُ تَرۡضَوۡنَهَآ أَحَبَّ إِلَيۡكُم مِّنَ ٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ وَجِهَادٖ فِي سَبِيلِهِۦ فَتَرَبَّصُواْ حَتَّىٰ يَأۡتِيَ ٱللَّهُ بِأَمۡرِهِۦۗ﴾[التوبة: ۲۴].
﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَا مِن رَّسُولٍ إِلَّا لِيُطَاعَ بِإِذۡنِ ٱللَّهِۚ وَلَوۡ أَنَّهُمۡ إِذ ظَّلَمُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ جَآءُوكَ فَٱسۡتَغۡفَرُواْ ٱللَّهَ وَٱسۡتَغۡفَرَ لَهُمُ ٱلرَّسُولُ لَوَجَدُواْ ٱللَّهَ تَوَّابٗا رَّحِيمٗا ٦٤﴾[النساء: ۶۴].
«بگو: اگر خدای را دوست دارید، از من پیروی کنید تا خدا دوستتان بدارد».
«بگو اگر پدران و پسران و برادران و زنان و خاندان شما و اموالی که گرد آورده اید و تجارتی که از کسادش بیمناکید و سراهایی را که خوش میدارید نزد شما از خدا و پیامبرش و جهاد در راه وی دوست داشتنیتر است، پس منتظر باشید تا خدا فرمانش به اجرا درآورد».
«و ما هیچ پیامبری را نفرستادیم، مگر آنکه به توفیق الهی از او اطاعت کنند، و اگر آنان وقتی به خود ستم کرده بودند پیش تو میآمدند و از خدا آمرزش میخواستند، و پیامبر نیز برای آنان طلب آمرزش میکرد قطعاً خدا را توبهپذیر، مهربان مییافتند».
ابوهریرهساز حضرت رسول روایت میکند که فرمود: «مَنْ أَطَاعَنِى فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ وَمَنْ يَعْصِنِى فَقَدْ عَصَى اللَّهَ وَمَنْ يُطِعِ الأَمِيرَ فَقَدْ أَطَاعَنِى وَمَنْ يَعْصِ الأَمِيرَ فَقَدْ عَصَانِى» [۲].
«هرکس مرا اطاعت و پیروی کند به راستی فرمان و دستور خداوند را گردن نهاده است، و هرکس مرا نافرمانی کند بیگمان از خداوند نافرمانی و سرپیچی کرده است، و هرکس از فرمانروای مسلمانان اطاعت کند از من اطاعت کرده است، و هرکس از فرمانروای مسلمانان سرپیچی کند از من سرپیچی کرده است».
و این آیۀ کریمه به طور کامل و روشن آن را بیان میدارد: ﴿مَّن يُطِعِ ٱلرَّسُولَ فَقَدۡ أَطَاعَ ٱللَّهَۖ وَمَن تَوَلَّىٰ فَمَآ أَرۡسَلۡنَٰكَ عَلَيۡهِمۡ حَفِيظٗا ٨٠﴾[النساء: ۸۰]. «هرکس از پیامبر فرمان برد در حقیقت خدا را فرمان برده، و هرکس رویگردان شود ما تو را برایشان نگهبان نفرستادهایم».
باز پیامبر فرموده است: «أَحِبُّوا اللَّهَ لِمَا يَغْذُوكُمْ مِنْ نِعَمِهِ وَأَحِبُّونِى بِحُبِّ اللَّهِ وَأَحِبُّوا أَهْلَ بَيْتِى لِحُبِّى» [۳]. «خداوند را دوست بدارید به خاطر آنچه از نعمتهایش که بر شما ارزانی داشته است، و مرا نیز دوست بدارید به خاطر محبتی که به خدا دارید، و خاندان مرا دوست بدارید به خاطر محبتی که به من دارید» و طبیعی است که محبت و دوستداری رسول در وجوب و تأکید به آن تالی و پیرو محبت خدا است، زیرا پیامبر جگرامیترین مردمان نزد خداست که خُویی پسندیده و والا دارد و ارجمند و خوشاندام است.
بنابراین، انسان مؤمن واقعی به شمار نمیآید، مگر اینکه رسول خدا را دوست بدارد، تا جائی که احترام و محبت رسول از هرچیز نزد او بیشتر باشد.
و بیشتر از این ذکر کردیم که فرمایش خدای تعالی به صراحت برآن دلالت دارد.
﴿قُلۡ إِن كَانَ ءَابَآؤُكُمۡ وَأَبۡنَآؤُكُمۡ وَإِخۡوَٰنُكُمۡ وَأَزۡوَٰجُكُمۡ وَعَشِيرَتُكُمۡ وَأَمۡوَٰلٌ ٱقۡتَرَفۡتُمُوهَا وَتِجَٰرَةٞ تَخۡشَوۡنَ كَسَادَهَا وَمَسَٰكِنُ تَرۡضَوۡنَهَآ أَحَبَّ إِلَيۡكُم مِّنَ ٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ﴾ [۴][التوبة: ۲۴].
از انس بن مالکسروایت است که گفت: رسول خدا جفرمود: «لاَ يُؤْمِنُ أَحَدُكُمْ حَتَّى أَكُونَ أَحَبَّ إِلَيْهِ مِنْ وَلَدِهِ وَوَالِدِهِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ» وَفِي رَوَايَةٍ لِمُسْلِمٍ أيضاً:«حَتَّى أَكُونَ أَحَبَّ إِلَيْهِ مِنْ أَهْلِهِ وَمَالِهِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ» [۵].
«هیچیک از شما ایمانش کامل نمیگردد، مگر اینکه من از فرزند و پدرش و همه مردم نزد او گرامیتر باشم» و نیز از مسلم روایت است که «مگر اینکه من نزد او از خانواده و ثروتش و همه مردم گرامیتر باشم».
امام نووی/از قاضی عیاض نقل کرده است که محبت سه گونه است: ۱- محبت از روی اکرام و بزرگداشت، مانند محبت فرزند نسبت به پدر و مادر. ۲- محبت از جهت مهربانی و دلسوزی، مانند محبت پدر و مادر در مورد فرزندانشان. ۳- محبت از روی همسانی و موافقت با دیگران، مانند دوستداشتن مردمان. بنابراین، پیامبر جتمام گونههای محبت را در محبت خویش قرار داده است.
و همچنین گفت: یاری سنت و دفاع از شریعت و آرزوی درک دورۀ زندگانی پیامبر جاز جمله محبت و دوستداری اوست، در نتیجه ثروت و خواسته خویش را فدای او میکند.
سپس گفت: هنگامی که آنچه گفتیم در عمل نمایان شد، معلوم میگردد که حقیقت و درستی ایمان بدون آنها کامل نیست، و ایمان درست نمیباشد مگر اینکه حقیقةً منزلت و رفعت مقام پیامبر جبر هر پدر و فرزند و نیکوکار و صاحب فضیلتی ثابت آید، و کسی که عقیده و باورش چنین نباشد و به گونهای دیگر بیندیشد و عقیده داشته باشد، مؤمن نیست.
اگر کسی بگوید: این گفتار بسیاری از مسلمانان را از ایمان خارج میکند (یعنی به استناد این سخن بسیاری از مردم به ظاهر مسلمان، مؤمن به شمار نمیآیند) در جواب میگوییم: از ایمان خارج نیست جز کافری که بر کفرش پایبند است، و اصرار دارد و دلیل ما آن است که به تجربه دریافته ایم. پس به مردی از جامعه مسلمین باید مراجعه کنیم و به او بگوییم فرض کن تو رسول خدا جرا زنده میبینی، و قطعاً یکی از دشمنانش نیز قصد جان او را دارد و تو مختاری میان اینکه پیامبر را به دشمن سپاری تا او به خواستش برسد و یا اینکه از او دفاع کنی و به خاطر او کشته شوی، پس کدامیک از آن دو را برمیگزینی.
پس باید آن را به او بگوییم و بگذاریم تا او با مراجعه به عاطفه و وجدانش قضاوت کند – اگرچه از نظر ایمان ضعیفترین مردمان و گناهش نیز از همه فزونتر باشد – آیا لحظهای تردید میکند در اینکه بگوید: بلکه خود و خانواده و هرچه در اختیار دارم فدای رسول خدا جمیکنم.
پس این شعور و آگاهی معیار و سنجشی است از این محبت و عشق وافر که با قلب و خاطر هر مسلمانی آمیخته است، مگر آنکه انسان بسیار فراموشکار است و تا زمانی که آرزوهای نفسانی و طبیعت بشری و مشاغل زندگی و سرگرمیهای آن بر او چیره است این محبت در وی پنهان میماند، اما همین که از پیامبر جذکری شود آن را به یاد میآورد. پس اگر ذکری از پیامبر جبه میان آمد و کسی این احساس را در خود نیافت، ادعای ایمان او دروغین است.
قرطبی/گفت: «به راستی هر مسلمانی که دارای ایمانی درست باشد از وجود این محبت زیاد بیبهره نیست؛ تا آنجا که بسیاری از آنان که در آرزوهای نفسانی غرق شدهاند، هنگامی که از پیامبر جیاد شود، مشتاق دیدارش میگردند تا آنجا که دیدار او را بر خانواده و ثروتشان ترجیح میدهند، زیرا محبت پیامبر جدر خاطر مسلمانان جای گرفته است، جز اینکه این محبت به سبب غفلتها و بیخبریهای پی در پی خیلی زود از بین میرود».
آری، محبت واقعی و فراوان از آرزوی درک زمان رسول گرامی و دیدارش در این حد و مرز متوقف نمیگردد، بلکه دوستداشتن وجود مبارک حضرت و تمنای درک زمان زندگی و دیدار او با عشق به سنت او و کوشش در پیروزی شریعت او پیوستگی دارد. و درست گفتهاند که هرچه از محبوب باشد دوستداشتنی است، و ایمان و عقیده هر مسلمانی به درجه کمال نمیرسد، و ترجیح محبت رسول جبر هرچیزی ثابت نمیگردد، مادامی که پیامبد و نتایج باورهای درونی در خارج تحقق پذیرد و صورت عملی به خود بگیرد.
و شناخت فلسفه شریعت بر این باور بسیار مؤثر است، چون شریعت اسلامی برای منافع بندگان خدا در دنیا و آخرت آمده است، و آنچه در شریعت است برای جلت مصلحت و آسایش بندگان و دفع ضرر از ایشان است.
زمانی که شناخت مقاصد شریعت در وجود پیروان ریشه دوانید، انسان این شریعت را دوست میدارد، و چون این شریعت را دوست دارد صاحب آن را هم دوست میدارد، لذا ارتباط در سخن سهل بن عبدالله واضح و آشکار است، آنجا که میگوید: «نشانه محبت خدا محبت قرآن است، و نشانه محبت قرآن دوستی رسول جاست، و نشانه حب پیامبر جمحبت سنت اوست، و نشانه محبت خدای تعالی و قرآن، پیامبر و سنت او، محبت آخرت است، و نشانه محبت آخرت آن است که انسان خود را دوست بدارد، و نشانه این دوستی آن است که دوستدار دنیا نباشد، و نشانه نفرت از دنیا آن است که جز به اندازه توشه و کفاف زندگی از آن برندارد» [۶].
و این مسلمانانی که رسول خدا جرا دوست میدارند و آنان که آمدند و آنان که پس از صدها سال درگذر زمان میآیند تا اینکه خدا زمین را با هرکه در آن است به ارث میبرد، کسانی هستند که پیامبر جآنان را ستود و از آنان و محبت فراوانی که به او دارند خبر داد، بلکه فراتر از آن فرمود که هریک از آنان آرزوی دیدار آنحضرت را دارند با دادن هرآنچه در اختیارشان است.
از ابی هریرهسروایت است که پیامبر جفرمود: از امتم مردمانی پس از من میآیند که محبتشان نسبت به من بسیار است و هریک از آنان تمنی میکنند اگر مرا ببینند خانواده و ثروتشان را در این راه بدهند [۷]. از امام احمد نقل است: قطعاً خانواده و ثروتش را میبخشد در برابر اینکه مرا ببیند.
از ابوهریرهسروایت است که رسول خدا جبه قبرستان بقیع آمد و فرمود: «ای منزلگاه مسلمانان! درود و سلام خدا بر شما باد، و اگر خدا بخواهد ما هم به شما میپیوندیم، دوست داشتیم برادرانمان را ببینیم، یاران پیامبر جگفتند: ای رسول خدا! آیا ما برادرانت نیستیم؟ فرمود: شما یاران من هستید، برادران من کسانی هستند که هنوز نیامده اند [۸]. گفتند: ای پیامبر خدا! چگونه کسانی از امتت را که هنوز نیامدهاند، میشناسید؟ فرمود: مگر ندیدهای مردی را که گلههای اسب پیشانی سفید دارد، آیا این مرد میان اسبهای سیاه رنگ خالص اسبهای خویش را نمیشناسد؟ گفتند: آری، ای رسول خدا ج. فرمود: پس آنان نیز در روز رستاخیز به سبب وضوگرفتن و عبادتکردن با دست و پا و پیشانی سفید پدیدار میگردند [۹].
این دو حدیث صحیح از سخنان پیامبر گرامی جاستواری محبت را در دلهای پیروانش ثابت میکند، و اینکه هرکدام از آنان از جهت عشق و علاقه به دیدار پیامبر جدر سوز و گدازند، و حاضرند عزیزترین فرد خانواده خویش و هرآنچه دارند برای او فدا کنند، و نیز این دو حدیث امتیاز اخوت و برادری را برای امتش ثابت مینماید.
امام احمد و ابن مردویه از صالح بن جبیر روایت کردهاند که صالح گفت: ابوجمعه انصاری از یاران پیامبر برای خواندن نماز در مسجد بیت المقدس بر ما وارد شد و در آن وقت رجا بن حیوةسهمراه ما بود، وقتی ابوجمعه انصاری خواست برود، برای بدرقۀ او بیرون رفتیم؛ هنگامی که رجا از بدرقه مراجعه کرد گفت: برای شما حقی و جایزهای است. بنابراین، حدیثی را که از رسول خدا شنیده ام برایتان روایت میکنم، گفتیم رحمت خدا بر تو باد آن را برایمان نقل کن، گفت: همراه پیامبر خدا بودیم و معاذ بن جبل و همین فرد از عشره مبشره با ما بود، گفتیم ای رسول خدا ج! آیا قومی یافت میشود که ثواب و پاداششان از ما بیشتر باشد؟ زیرا که ما به خدا ایمان آوردیم و تو را پیروی کردیم، رسول خدا جفرمود: چه چیزی میتواند شما را از آن بازدارد (پیروی رسول و ایمان به خدا) و حال اینکه رسول خدا جدر میان شما است و وحی آسمانی را برایتان میآورد، بلکه بعد از شما قومی خواهند بود که نوشتههای کتابی (قرآنکریم) به آنان میرسد که به آن ایمان دارند و به مفاد آن عمل میکنند، اینانند که اجرشان بیشتر از شما است.
[۲] روایت از مسلم. [۳] روایت از ترمذی. [۴] رجوع کنید به ترجمه آیه در صفحۀ قبلی. [۵] روایت از صحیح مسلم. [۶] قرطبی، جلد ۴ ص ۶. [۷] حدیث از مسلم است، و امام احمد در مسند نیز روایت کرده است. [۸] روایت از مسلم. [۹] روایت از مسلم.