۱۰- چیزی که میان عمر و عباسبروی داد
از عبدالله بن عباسسروایت است که گفت: عباس سناودانی داشت که در مسیر رفت و آمد عمر سبه مسجد قرار داشت، روز جمعه عمر سبرای گزاردن نماز لباسش را پوشید و از قضا همان روز برای عباس دو جوجه سربریده بودند، و هنگامی که عمر سبه محل مجرای آب رسید از خون جوجهها که در آن مجرا ریخته شده بود جامهاش آلوده گشت. پس عمرسدستور که آن را از جای بکنند، سپس به خانه بازگشت، جامه آلوده را بیرون آورد و جامهای دیگر پوشید، پس برای گزاردن نماز آمد و نماز را برای مردم ادا کرد، پس از نماز عباس نزد عمر آمد و گفت: سوگند به خدا آن ناودان را رسول خدا جنهاده و درست کرده است، پس عمر به عباس گفت: از تو میخواهم که بالای شانههای من روی و آن را همان جایی که پیامبر جنهاده بگذاری، پس عباس آن کار را انجام داد [۳۰].
[۳۰] روایت از احمد و ابن عسکر و ابن سعد میباشد.