۱۵- پس از اطلاع از سلامتی تو هر مصیبتی خوار و ناچیز میگردد
این زنی از انصار است که شایعه کشتهشدن محمد جرا میشنود و خبر کشتهشدن پیامبر جاو را میآزارد و از مدینه بیرون میآید تا در صدد کشف حقیقت براید، و در رزمگاه اُحُد میگردد و در میان شهیدان، پدر، فرزند، همسر و برادرش را مییابد، و هیچ توجهی به آنها نمیکند و حتی نزد آنان نمیایستد، بلکه با شتاب و عجله هرچه بیشتر به جستجوی رسول خدا جمیپردازد و به هرکس میرسد میگوید که پیامبر خدای جچه شد؟ در پاسخ او میگویند: رسول خدا جروبروی تو است. خاطرش آرام نمیگیرد تا اینکه به پیامبر جمیرسد و بر سلامت او اطمینان مییابد، پس گوشه جامه پیامبر جرا میگیرد و میگوید: تو سلامت هستی و بعد از اطلاع از سلامتی تو هر درد و رنج و مصیبتی ناچیز و بیارزش است [۳۴].
و نیز نمیخواهم در ذکر محبت زنان مسلمان نسبت به رسول خدا جداد سخن دهم و بیشتر بدان بپردازم، زیرا کتب محدثان و مورخان از موارد فراوان و باارزشی از محبتِ زنان باایمان نسبت به رسول خدا جو تمسک به دین او و دفاع از آن آکنده است.
و به راستی خدای تعالی به پیغامبرش امر فرمود که با زنان نیز بیعت نماید و برای آنان طلب بخشش و استغفار کند: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّبِيُّ إِذَا جَآءَكَ ٱلۡمُؤۡمِنَٰتُ يُبَايِعۡنَكَ عَلَىٰٓ أَن لَّا يُشۡرِكۡنَ بِٱللَّهِ شَيۡٔٗا وَلَا يَسۡرِقۡنَ وَلَا يَزۡنِينَ وَلَا يَقۡتُلۡنَ أَوۡلَٰدَهُنَّ وَلَا يَأۡتِينَ بِبُهۡتَٰنٖ يَفۡتَرِينَهُۥ بَيۡنَ أَيۡدِيهِنَّ وَأَرۡجُلِهِنَّ وَلَا يَعۡصِينَكَ فِي مَعۡرُوفٖ فَبَايِعۡهُنَّ وَٱسۡتَغۡفِرۡ لَهُنَّ ٱللَّهَۚ إِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِيمٞ ١٢﴾[الممتحنة: ۱۲]. «ای پیامبر ج! چون زنان باایمان نزد تو آیند (که با این شرط) با تو بیعت کنند که چیزی را با خدا شریک نسازند و دزدی نکنند و زنا نکنند، فرزندان خود را نکشند و بچههای حرامزادهای را که پس انداختهاند با بهتان و (حیله) به شوهر نبندند و در (کار) نیک از تو نافرمانی نکنند، با آنان بیعت کن و از خدا برای آنان آمرزش بخواه، زیرا خداوند آمرزندۀ مهربان است».
و به راستی زنان باایمان نزد رسول خدا جآمدند و شفاهاً با او بیعت کردند، بیآن که دست مبارک آن حضرت با دست زنی تماس یابد، و برای بهترفهمیدن و آگاهی از آنچه که برآن بیعت کرده بودند با صراحت و آزادی با آنحضرت بحث و گفتگو میکردند و رسول خدا جهم به سخنانشان گوش فرا میداد و به سوالهایشان پاسخ میفرمود. و آنان نیز گاهی به مزاح مطالبی خوشایند، بیان میکردند.
روایت شده است هنگامی که زنان بیعت کردند بر اینکه فرزندان خود را نکشند، هند (همسر ابوسفیان) گفت: در کودکی آنان را پرورش دادیم و در روز بدر با اینکه بزرگ شده بودند، آنان را کشتید. و از ترس اینکه مبادا پیامبر جاو را بشناسد و به خاطر کاری که با حضرت حمزه انجام داده بود، از او انتقام بگیرد، روی بندی بر چهره آویخته بود، اما رسول خدا جاو را شناخت و فرمود: تو هند میباشی؟
و روایت شده است وقتی هند این سخن را بیان کرد، عمر آنچنان خندید که به پشت افتاد، نیز هند از پیامبر جپرسید که جایز است از مال و ثروت ابوسفیان مصرف کند، زیرا ابوسفیان از هزینهکردن مال بر زن و فرزندان خویش بخل میوزید، رسول خدا جفرمود: آنگونه که پسندیده است و برای خود و فرزندانت کفایت میکند، بردار.
سپس هند سخنانی را بر زبان آورد که نشان فرمانبرداری و اطاعت آنان بود، و گفت: ما در اینجا ننشسته ایم که در ذهن و اندیشهمان چنین بگذرد که در چیزی تو را نافرمانی کنیم.
سپس از ذکر مطالبی که گذشت، باید دانست که بیگمان محبت پیوند استوار و محکمی است که مودت و برادری را در دلهای مؤمنان ایجاد میکند و کینهها و بیماریهای اجتماعلی و مالپرستی و ثروتاندوزی را از میان برمیدارد. و به راستی محبت عطا و بخشش خدای بزرگوار است، و درست فرمود خداوند بزرگ که ﴿هُوَ ٱلَّذِيٓ أَيَّدَكَ بِنَصۡرِهِۦ وَبِٱلۡمُؤۡمِنِينَ ٦٢ وَأَلَّفَ بَيۡنَ قُلُوبِهِمۡۚ لَوۡ أَنفَقۡتَ مَا فِي ٱلۡأَرۡضِ جَمِيعٗا مَّآ أَلَّفۡتَ بَيۡنَ قُلُوبِهِمۡ وَلَٰكِنَّ ٱللَّهَ أَلَّفَ بَيۡنَهُمۡۚ إِنَّهُۥ عَزِيزٌ حَكِيمٞ ٦٣﴾[الأنفال: ۶۲-۶۳]. «هم او بود که تو را با یاری خود و مؤمنان نیرومند گردانید و میان دلهایشان اُلفَت انداخت که اگر آنچه در روی زمین است همه را خرج میکردی، نمیتوانستی میان دلهایشان الفت برقرار کُنی، ولی خدا بود که میان آنان الفت انداخت، چرا که او توانای حکیم است.
به راستی محبت نیرویی است که از روح خدا یاری گرفته است و اسلام دین خدای تعالی است، و دینی است که در زیباترین صورت با فطرت آدمی همراه و همگام پیش میرود، و از آن زیباترین نتایج به دست میآید. و اسلام تنها وسیلهای است که پیوند محبت را برقرار میکند و آن مهمترین و اولین پیودی است در زندگی مسلمانان تا از آن عبادات و طاعات و بندگی خدای در وجود آید.
خدایا! ما را از جمله محبان و دوستان خود و فرستادهات محمد جقرار ده و لطف و رحمت و نعمتت را به ما عطا فرما، آنگونه که نعمت دین را بر ما کامل فرمودی، قطعاً تو بخشنده و بخشایندهای.
در اینجا به پایان آمد، آنچه که امکان داشت از ذکر نمونههایی از محبت و احترام اصحاب نسبت به پیامبر گرامی و پذیرفتن فرمان او، و با این فرمانبرداری بود که یاران وی جاز کامیابان بودند.
[۳۴] روایت از طبرانی و بزار.