محبت پیامبر در قلب یارانش

فهرست کتاب

۶- خُبیب و محبت او نسبت به پیامبر ج

۶- خُبیب و محبت او نسبت به پیامبر ج

و اما خبیب تا هنگامی که برای دارزدن بیرونش آوردند، زندانی بود. خبیب گفت: اگر موافق هستید مرا مهلت دهید تا دو رکعت نماز به جای آرم، سپس کار خود را انجام دهید. پس مکیان درخواستش را پذیرفتند و او نیز دو رکعت نماز کامل و خوب را به جای آورد. پس به آنان روی کرد و گفت: سوگند به خدا برای اینکه گمان نکنید که از ترس مرگ نماز را طولانی کرده‌ام، بی‌گمان نماز بیشتری می‌خواندم، پس او را بر چوبه دار گذاشتند، و چون او را بستند، فرزندان مشرکانی که در جنگ بدر کشته شده بودند، آمدند و به سویش تیر انداختند و در حالی که سوگند می‌دادند او را گفتند: آیا دوست می‌داری محمد در جای تو باشد و دارش بزنند، گفت: سوگند به خدای بزرگوار دوست ندارم خاری در پای محمد جفرو کنند و آن خار بهای آزادی و فدیه رهایی من گردد، پس خندیدند و او را شهید کردند.

از آنچه اوسروایت شده (ابیاتی است) که هنگام بردارکردنش گفت:

لَعَمْرِي مَا أَحْفَلُ إِذَا مِتُّ مُسْلِمًا
عَلَى أَيِّ حَالٍ كَانَ لِلَّهِ مَصْرَعِي
وَذَلِكَ فِي ذَاتِ الإِلَهِ وَإِنْ يَشَأْ
يُبَارِكْ عَلَى أَوْصَالِ شِلْوٍ مُمَزَّعِ

به عمرم سوگند زمانی که به مسلمانی بمیرم و کشتن در راه خدا باشد مرگ به هرشک و صورتی باشد، به آن اهمیتی نمی‌دهم و باکی ندارم.

و آن (مرگ) به خاطر وجود خداست و اگر بخواهد آن را بر اندام پاره پاره و تکه شده مبارک می‌گرداند.

و به اینگونه دو صحابه بزرگوار و محب رسول خدا جشهید شدند و نامشان جاودانه و ابدی ماند.