نقد ناشیانه از حدیث معراج!
نکتهای که در اینجا نباید ناگفته بماند شیوه ایراد نویسنده به مفاد احادیث است، شک نیست که داوری درباره هر فنّی به تخصّص نیاز دارد. کسی که قادر نیست حدیثی را به درستی ترجمه کند البته نمیتواند آن حدیث را در معرض نقد قرار دهد از همین رو میبینیم نویسنده بیست و سه سال پس از ذکر حدیث معراج، خُردههایی بر آن میگیرد که برخی از آنها بیش از پیش بر جهالت او دلالت میکند! مثلاً مینویسد:
«خداوند غنی را چه نیازی به نماز بندگان است؟ موکّلان آسمانها چرا از برنامه مسافرت پیغمبر بیاطّلاع بودند؟» [۸۵].
ایراد نخست را به مناسبت تشریع نمازهای پنجگانه آورده و با همه ادّعا، این معنای ساده به ذهنش خطور نکرده است که تشریع نماز با بینیازی خدای متعال منافات ندارد! نماز، نیازهای روحی انسان را به خدا تامین میکند نه نیاز خدای بینیاز را به انسان! این قرآن مجید است که فرمان میدهد تا همه نماز را بپا دارند و در عین حال میگوید:
﴿إِن تَكۡفُرُوٓاْ أَنتُمۡ وَمَن فِي ٱلۡأَرۡضِ جَمِيعٗا فَإِنَّ ٱللَّهَ لَغَنِيٌّ حَمِيدٌ﴾[ابراهیم: ۸].
«اگر شما و همه مردم روی زمین کُفر آورید خدا از هر چیز و هر کس بینیاز و ذاتاً در خور ستایش است».
(یعنی کمال و شایستگیِ ذات او موکول به ستایش کسی نیست).
و نیز میفرماید:
﴿أَنتُمُ ٱلۡفُقَرَآءُ إِلَى ٱللَّهِۖ وَٱللَّهُ هُوَ ٱلۡغَنِيُّ ٱلۡحَمِيدُ﴾[فاطر: ۱۵].
«شما نیازمند به خدایید و خدا بینیاز و ستوده است».
و باز میفرماید:
﴿وَمَن جَٰهَدَ فَإِنَّمَا يُجَٰهِدُ لِنَفۡسِهِۦٓۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَغَنِيٌّ عَنِ ٱلۡعَٰلَمِينَ ٦﴾[العنکبوت: ۶].
«هر کس در راه خدا کوشش کند به سود خود میکوشد، همانا خدا از جهانیان بینیاز است».
نماز کوششی است که بسوی خدا و برای تقرب به او میکنیم و نتیجهاش، تکامل قوای روحی خود ما است نه رفع نیاز خدای سُبحان!.
نماز سیری است روحانی که اگر با توجّه اداء شود، یاد خدا با نهایت عظمت و قُدس و جلال در انسان ظهور میکند و سراسر قلب و روح او از یاد حق سرشار و پُر میگردد، پس در نمازِ حقیقی، روح آدمی آنقدر بالا میرود و رفعتِ درجه و لطافت پیدا میکند که تجلّی گاه عظمت و جلال خداوند میشود و به همین اعتبار در آثار اسلامی از نماز به «معراج مؤمن» تعبیر شده است و گفتهاند: «الصلوة معراج الـمؤمن».
در سایه این سفر روحانی و حرکت به سوی بینهایت یعنی تقرّب به خداوند، آدمی تکامل روحی و اخلاقی مییابد و در اثر توجّه به خدا، علاوه بر وجدان طبیعی که در نهاد همه هست، وجدان دوّمی که وجدان ایمانی باشد در انسان پدید میآید و او را از بدیها و زشتیهایی که خدای سبحان آنها را نمیپسندد، باز میدارد و لذا در قرآن مجید آمده است:
﴿وَأَقِمِ ٱلصَّلَوٰةَۖ إِنَّ ٱلصَّلَوٰةَ تَنۡهَىٰ عَنِ ٱلۡفَحۡشَآءِ وَٱلۡمُنكَرِ﴾[العنکبوت: ۴۵].
«نماز را بپادار که نماز انسان را از هر گونه زشتکاری و اعمال ناپسند باز میدارد».
نمازگزار اگر مستغرق در نمازهای خود شود، روح وی، در اثر تحکیم رابطه با حق و توکّل بر او، قدرت و استقامت مییابد و ترس و بیم از قدرتهای موقّت و ناپایدار از روان او رخت برمیبندد و این نیز امتیاز دیگری است که قرآن مجید آن را چنین بیان داشته است:
﴿إِنَّ ٱلۡإِنسَٰنَ خُلِقَ هَلُوعًا ١٩ إِذَا مَسَّهُ ٱلشَّرُّ جَزُوعٗا ٢٠ وَإِذَا مَسَّهُ ٱلۡخَيۡرُ مَنُوعًا ٢١ إِلَّا ٱلۡمُصَلِّينَ ٢٢﴾[المعارج: ۱٩-۲۲].
«انسان حریص آفریده شده، چون بدی به او برسد از سرِ ناتوانی بیتابی میکند و اگر نیکی به او رسد آنرا از دیگران بازمیدارد، مگر نمازگزاران (که به سبب توجّه و توکّل به خدا، ضعف و بُخل در آنان راه ندارد)».
دیگر آنکه نمازگزار با ادای این عبادت از آرامش روان بهرهمند شده و اضطرابات روحی از وجود او زدوده میگردد، زیرا نماز یاد خدا است و به قول قرآن حکیم:
﴿بِذِكۡرِ ٱللَّهِ تَطۡمَئِنُّ ٱلۡقُلُوبُ﴾[الرعد: ۲۸].
«به یاد خدا دلها مطمئن میشوند».
البتّه این آثار روحانی، مشروط به توجّه به حق و عدم غفلت در نماز است که اگر کسی در اثر غفلتزدگی از آثار مذکور بهره نَبَرَد، بر ماهیّت نماز خدشه و عیبی وارد نیست، بلکه این عملِ نمازگزار است که مخدوش و معیوب شمرده میشود و لذا در قرآن کریم آمده است:
﴿فَوَيۡلٞ لِّلۡمُصَلِّينَ ٤ ٱلَّذِينَ هُمۡ عَن صَلَاتِهِمۡ سَاهُونَ ٥﴾[الماعون: ۴-۵].
«خسارت برای آن نمازگزارانی است که از نماز خود بیخبر و غافلند».
نویسندهای که ادّعای اسلامشناسی دارد و این آیات بیّنات را در قرآن شریف نخوانده و از «نیاز خدا به نماز»!! سخن میگوید، اسلامشناسی و سیرهنویسی او چه ارزشی میتواند داشته باشد؟
شگفتا! کسی که تا این درجه دور از ادراک معنویّات است چگونه جرات ورزیده در تحلیل روحیّات پیامبر عظیمالشأنی چون محمد بن عبداللهجسخن گوید؟!!.
امّا اینکه ایراد کرده: «موکّلان آسمانها چرا از برنامۀ مسافرت پیغمبر بیاطّلاع بودند؟!» همانگونه که پیش از این گفتیم، این ایراد از بدفهمی نویسنده نسبت به متن روایت ناشی شده است و ترجمه نادرست او (که از قول فرشتگان آورده بود: آیا او را احضار کردهاند؟!) اشکال مزبور را برایش پیش آورده، از این گذشته، معراج پیامبر چنانکه در آن روایت آمده با روحیّه و مشاهدات خود آن حضرت رابطه داشته است و قرار نبوده تا موکّلان آسمانها در حضور پیامبر به نمایشی استثنائی! بپردازند تا لازم باشد پیش از این سفر او، اهل ملکوت آگاه شوند و خود را با تمرین و تکرار آماده نمایش سازند!! این قبیل ایرادها که نویسنده بیست و سه سال به میان میآورد، اعتقاد عوام النّاس را به امور مشکوک یا موهوم، تقویت میکند همانگونه که دفاع ضعیف از عقاید حقّه، مردم را در ایمان به آنها سُست میگرداند!.
[۸۵] صفحه ۱۴ کتاب.