پیشوا (جلد اول)

فهرست کتاب

چکیده‌ای از وضعیت فرهنگی، اجتماعی و دینی شهر زاهدان، قبل از اقامت مولانا عبدالعزیز در این شهر در سال ۱۳۳۳

چکیده‌ای از وضعیت فرهنگی، اجتماعی و دینی شهر زاهدان، قبل از اقامت مولانا عبدالعزیز در این شهر در سال ۱۳۳۳

بیشتر مردم شهر در ناآگاهی بسر می‌بردند و فرد توانا و دانشمندی هم نبود که مسایل فقهی و اعتقادی را به خوبی برای آنان بیان کند، به همین دلیل بیشتر مردم به جای یاری‌جستن از آموزه‌های اسلام و روی‌کردن به خداوند به غیر خدا و بندگان درمانده روی آورده بودند و اگر در جایی درخت گز کهنسالی وجود داشت، آن را مقدس می‌شمردند و برای برآورده‌شدن نیازهای خود بر شاخ و برگ آن تکه پارچه‌هایی می‌بستند، در کنار گورهای خود ساخته که اصل و تبارشان معلوم نبود گرد آمده و برای برآورده‌شدن نیازهای‌شان سرگورها گوسفند و شتر قربانی می‌کردند، دکان پیر و پیرپرستی دعا و تعویذنگاری و مرید و مرادی دروغین از رونق ویژه‌ای برخوردار بود. وجود زیارت‌گاه‌هایی چون ملک سیاه‌کوه، پیر سهوان، و... وجود پیرها و خلیفه‌های بدلی که مردان و بانوان پیرامون آن‌ها گرد می‌آمدند و از بانوان بیعت می‌گرفتند و به این وسیله میان شوهر و همسرش اختلاف ایجاد می‌شد، در سفرها چوبی مشهور به بلا نوش نصب می‌کردند و...

در شهر زاهدان تنها دو سه مسجد آباد وجود داشت، «مسجد نور» که در آن زمان به مسجد زرگرها مشهور بود و دیگر «مسجد جامع» که به مسجد قاضی شاه محمد مشهور بود، و چند مسجد دیگر که رونق چندانی نداشت، خود مولانا عرض کرده بودند که تعداد نمازگزاران در اولین نماز جمعه یک صف از مسجد قدیم بود یعنی حدود بیست نفر.

بنابه گفته‌های خود مردم زاهدان بسیاری حتی نمی‌توانستند سوره‌های کوچک قرآن کریم را به درستی در نمازشان بخوانند و کسی به ارزش و جایگاه علم و دانش آشنا نبود تعداد نمازگزاران در مساجد اندک بود که آن هم شامل پیرمردانی بودند که تقریباً سال‌های آخر عمر خویش را می‌گذراندند. جوانان نمازگزاران جوان تعدادشان بسیار کم بود.

در باره وضعیت نابسامان پیوندهای اجتماعی نیز به اجمال باید گفت، بهتر از وضعیت دینی نبود به طوری که مجموعه از هزار فامیل تشکیل می‌شد و هر فامیل خود را از دیگران برتر و ممتایز می‌دانست، اختلافات در باره موضوعاتی از قبیل ارث و میراث و گاو و گوسفند و زمین و درگیری‌هایی ناشی از معاملات و خرید و فروش فراوان روی می‌داد، حقوق زنان به هیچ وجه رعایت نمی‌شد، زن فقط خانه‌نشین بود و حق رفتن به مدرسه و مکتب و تعلیم و تعلم را نداشت، یتیمان و بیوه‌زنان هم که پشتیبانی برای احقاق حق خود نداشتند، حقوق‌شان کاملاً پایمال می‌شد و... این موارد تنها بخش کوچکی از انعکاس وضعیت نابسامان آن روز شهر زاهدان قبل از ورود و اقامت مولانا عبدالعزیز به این شهر بود.

زمانی که مولانا به زاهدان آمد، برای ریشه‌کن‌کردن بدعت و نوآوری‌ها و خرافات پیرپرستی و قبرپرستی و گرایش‌های ضد عرفانی مبتنی بر آموزه‌های نادرست مسایل و احکام مهم دین را به زبان ساده برای مردم بیان نمود و آنان را با آئین درست الهی آشنا ساخت.

وقتی مردم دیدند که او با چنان دانش و مقامی برای زیارت نمی‌رود و مانند خلیفه‌ها برای خود مرید جمع نمی‌کند و آئین‌های پوچ رایج در میان آنان را انجام نمی‌دهد، به تدریج از این خرافات دست برداشتند. بدین ترتیب شهر زاهدان با ورود و اقامت این مرد بزرگ و پیشوای مذهبی تحولی بزرگ به خود دید.

مولانا در آغاز سکونت در شهر زاهدان به درخواست معتمدین محلی امامت مسجد نور را بر عهده گرفت، آنگاه پس از مدتی در مسجد قاضی شاه محمد، مسجد عزیزی کنونی نیز به هدایت و ارشاد مردم پرداخت، افزون بر آن به امور مربوط به مساجد ائمه جماعات حل و فصل درگیری‌ها نیز رسیدگی می‌کرد و همیشه پیوند خوبی با مردم داشت.

وقتی مولانا فعالیت مذهبی و مردم خویش را در مسجد مشهور به «قاضی شاه محمد» آغاز کرد، وضعیت مادی او (قاضی شاه محمد) چندان مساعد نبود و حقوق مکفی که بتواند زندگی‌اش را تأمین کند، به او پرداخت نمی‌شد، مولانا این موضوع را با نمازگزاران مسجد در میان گذاشت و از آنان خواست که به وضع قاضی و پیش نماز مسجد توجه بیشتری داشته باشند، آنگاه مردم حقوق بیشتری برای او در نظر گرفتند، این تصمیم حکیمانه مولانا قاضی محمد را تحت تأثیر قرار داد و ایشان یقین حاصل نمود که مولانا نیامده جا را برای او تنگ کند، بلکه خیرخواه اوست از این روی امامت نمازهای جمعه، عصر و مغرب را در حیات خود به او واگذار کرد.

مولانا به عنوان یک مصلح دینی بدون دامن‌زدن به اختلافات و ایجاد دشمنی چندین سال مردم را به توحید و یکتاپرستی و برحذرداشتن از قبرپرستی و نذرکردن برای غیر خدا و دیگر اعمال شرک‌آمیز دعوت کرد، مبانی توحید نظری و عملی را برای مردم روشن نمود به طوری که حتی منحرفان و بدعت‌گذاران به صلاح و هدایت راه یافتند. مجاهدت‌ها و تلاش‌های پی گیر، دعاها و سخنرانی‌ها و مواعظ مؤثر و دلنشین ایشان دل‌های مردم را به آئین اسلام جلب کرد، اعمال و عبادات آنان را اصلاح نمود و زاهدان را پس از چند سال به شهر عالمان، قاریان، حافظان قرآن و دعوت‌گران دین تبدیل کرد، امروز به برکت سعی و اهتمام زحمات آن مرد بزرگ و پی‌گیری شاگردان باوفایش تمام افراد منطقه موحد و با ایمان اند و از شرک و بدعت نفرت دارند.