یک نمونه از عفو و گذشت او
• یکی از علمای زاهدان واقعه زیر را چنین نقل میکند:
اوائل انقلاب مسؤولان طراز اول استان سیستان و بلوچستان جلسهای خصوصی و غیر علنی پیرامون مسایل امنیتی و پیشبرد اهداف و مقاصد انقلاب اسلامی منعقد نمودند، مولانا نیز بنابر دعوت رسمی در جلسه شرکت کرده بود، آقای نجفی فرمانده نیروی انتظامی وقت استان اظهار داشتند که جامعه روحانیت این استان در مسیر انقلاب هیچ فعالیت و مبارزهای نداشتهاند.
مولانا بنابر شجاعت و شهامتی که داشتند در واکنش به سخنان نجفی فرمودند: راست میگویی، جامعه روحانیت در مسیر انقلاب فعالیتی نداشته است، تمامی فعالیتها منحصر به ژاندارمری است و فعالیت ژاندارمری و نیروهای انتظامی هم این است که از هر راهی که اشرار و مخالفان بیایند، آن راه را ترک کرده راه دیگری را میبندند و اشرار به راه خود ادامه میدهند. این است فعالیتهای ژاندارمری!!
آقای نجفی چنان عصبانی شد که تمام وجودش را رعشه فرا گرفته بود، و در حالت عصبانیت به جامعه روحانیت که قصدش مولانا بود، بسیار ناسزا گفت و جلسه به هم خورد.
تمام اهل جلسه برخاسته، جلسه را ترک کردند، مردم و علما وقتی که در جریان واقعه قرار گرفتند، برافروخته شده و هیأتی را به محضر مولانا فرستادند و قاطعانه خواستار برخورد جدی و فوری شدند و از مولانا خواستند از این موضوع صرفنظر نکنند، زیرا این امر اهانت بزرگی به جامعه روحانیت کل استان است و تنها منحصر به شخص شما نیست، و مقارن با آن چندین نامه سرگشاده به مسؤولان استان و نامهای به مرکز کشور مبنی براین که این فرمانده ظرف ۴۸ ساعت مهلت دارد کنارهگیری کند، ارسال کردند و هشدار دادند در غیر این صورت، چنانچه هر بلایی بر سر او آمد ما هیچ مسؤولیتی نخواهیم داشت.
در ساعت ۸ شب همان روز مسؤولان رده بالای استان هیأتی به خدمت مولانا فرستادند که فردا ساعت ۸ صبح آقای نجفی جهت عذرخواهی خدمت شما حاضر میشود. حاضران جلسه نیز تصمیم گرفتند تا فردا ساعت ۸ صبح خدمت مولانا رفته، مانع عفو و گذشت ایشان از نجفی شوند. هنگامی که این هیأت در موعد مقرر به منزل مولانا رفتند، دیدند آقای نجفی ٧ صبح با هیأتی آمده و مولانا از او گذشت نموده است، وقتی با این حال روبرو شدند خیلی ناراحت و رنجیدهخاطر گشتند، مولانا فرمودند: ما قشر علماء همواره از مردم میخواهیم و به آنان توصیه میکنیم که به خاطر رضای الهی از حقوق خود بگذرند و مردم نیز به سخنان ما آگاه شده و از مال و جان خود صرفنظر میکنند، قطعاً آنان نیز چنین رفتاری را از ما هم انتظار دارند، اگر ما از این حق شخصی خود نگذریم آنگاه مردم از ما چه انتظار دیگری داشته باشند؟!
اینجا بود که همه علمای حاضر در جلسه از هیبت و جواب محکم او مبهوت شده و سکوت اختیار کردند.