پیشوا (جلد اول)

فهرست کتاب

اخلاق و منش‌آموزشی و تقوای مولانا

اخلاق و منش‌آموزشی و تقوای مولانا

استادان و معلمان مدارس احترام زیادی به مولانا قائل بودند و به او بسیار دلبستگی داشتند و کمتر کسی از مدرسین بود که با دیدن چهره این شخصیت متین و وارسته تبسمی مهرآمیز بر لبانش نقش نمی‌بست و هرگاه یکی از استادان در زمینه‌های عربی، دینی، منطق، صرف، نحو و... با مشکلی روبرو می‌شد، مشکل خود را در حضور ایشان رفع می‌کرد. مولانا نسبت به شاگردانش نیز دلسوز و احساس مسئولیت می‌کرد، به طوری که روزی به یکی از شاگردانش گفت: متن کتاب را بخوان و در عین خواندن متوجه شد که دانش‌آموز کتاب درسی خود را با اشتباهات زیادی می‌خواند. از او پرسید: صرف و نحو را در نزد چه کسی خوانده‌ای؟

عرض کرد: نزد فلان استاد.

مولانا گفت: شما دانش‌آموزان باید درس استاد خود را چندین بار تکرار و مطالعه کنید تا برآن مسلط شوید البته استاد هم باید بر موضوع آگاهی و آمادگی کافی داشته باشد، آنگاه انگشتان دستش را به آنان نشان داد و گفت: استاد باید این قدر (ده من) علم داشته باشد تا نیم من آن را به دانش‌آموز خود انتقال دهد.

اگر درس استاد را نفهمیدید باید از استاد بخواهید درس را تکرار کند، اگر شما درس مرا خوب متوجه نمی‌شوید من حاضرم ده‌ها بار آن را برایتان توضیح دهم.

و کلاس در او هیچ گاه خشک و بی‌روح نبود، گاهی ظرایفی را بیان می‌کرد که موجب می‌شد دانش‌آموزان احساس خستگی نکنند و گاهی اوقات چنان با شاگردانش می‌خندیدند و سخن می‌گفت که کسی تصور نمی‌کرد او همان شخصیت پرهیبت چند لحظه پیش است.

پرسش‌های امتحانی‌اش چند جوابی بود، یعنی هرسوال چند بخش داشت و هربخش پاسخ خود را می‌طلبید و در عین حال سؤال‌های اختیاری هم می‌داد تا دانش‌آموزان اگر نتوانند به پرسشی پاسخ دهند با پاسخ‌دادن به سوالی دیگر امکان به دست‌آوردن نمره قبولی را داشته باشند و از نمره محروم نشوند ولی هرگز اجازه نمی‌دادند که کسی برای به دست‌آوردن نمره از شیوه‌های تقلبی استفاده کند.

روزی خانم فرخ روی پارسا، وزیر آموزش و پرورش ایران در زمان محمد رضاشاه پهلوی برای بازدید مدارس به زاهدان آمد، او در بازدید از مدرسه‌ای که مولانا در آنجا تدریس می‌کرد، همه معلمان برای استقبال از وی در صحن مدرسه جمع شدند، خانم پارسا با همه معلمان برای استقبال از وی در صحن مدرسه جمع شدند، خانم پارسا با همه معلمان دست دادند و مصاحفه کردند، وقتی به مولانا رسید، دست دراز کرد تا با او مصافحه نماید اما مولانا از دست‌دادن با وی خودداری نموده و فرمودند: در شریعت اسلام برای مرد جایز نیست که با زن نامحرم دست دهد، خانم پارسا در حالی که بسیار ناراحت شده و خشم و عصبانیت از چهره‌اش نمایان بود، در ظاهر چیزی نگفت و از کلاس‌های درس آن دبیرستان بازدید کردند و به کلاس درس مولانا وارد شدند، مولانا همان طور که در وسط کلاس ایستاده بود به همان حالت باقی مانده و جلو نیامد.

خانم وزیر ابتدا در مورد وضع درس و کتاب‌های دبیرستان معقول و منقول پرسید و سپس از دانش‌آموزان کلاس سوالاتی از کتاب‌های درسی کرد که از پاسخگویی خوب دانش‌آموزان کلاس به سوالات درس او خیلی تعجب کرد.

فرح دیبا ملکه ایران قصد داشت برای دیدار با سران قبایل و مشایخ به زاهدان سفر کند، رئیس شهربانی با شنیدن این خبر بسیار ناراحت شد، زیرا او می‌دانست که همه سران و ریش‌سفیدان محلی حاضر خواهند شد با او دیدار و دست دهند مگر مولانا در نتیجه دلگیر و نگران موضوع را با مولانا در میان گذاشت تا اندیشه‌ای کند!

مولانا فرمود: اتفاقاً من خودم برنامه‌ای دارم تا برای دیدن علما به پاکستان بروم و در وقت آمدن او اینجا نیستم.

نمونه دیگری از تقوای عمل مولانا در ارتباط با دارایی متعلق به حوزه علمیه و مسجد جامع قدیم مولانا همواره سعی می‌کرد که ذره‌ای از دارایی‌های مدرسه با اموال شخصی او آمیخته نشود؛ حتی مراقب بود که هیچگاه اموال و حتی ظروف و دیگر وسایل حوزه علمیه مورد استفاده شخصی قرار نگیرد.

• زمانی که مسئولیت مدرسه عزیزیه در دپکور با ایشان بود، خوراک و غذای طلاب را در منزل ایشان می‌پختند، از این روی بارها به اهل بیت خویش توصیه می‌کرد که مراقب باشند حتی یک ذره از نمک و یا یک دانه از خرمای متعلق به مدرسه با اموال شخصی‌اش آمیخته نشود.

• شخصی نقل می‌کند که در منزل قدیمی مولانا حمامی می‌ساخت، و به هنگام کار آجر کم آورد، به یکی از کارگران دستور داد که برود و دویست آجر از آجرهای مسجد را به عنوان قرض بردارد تا فعلاً کارشان تعطیل نشود، وقتی این خبر به مولانا رسید، بسیار خشمگین شدند و دستور دادند که دست نگاه دارند و تا زمانی که آجر تهیه نشده کار تعطیل شود، و حق ندارند از آجرهای مسجد استفاده کنند.

• در زمان بازسازی مسجد قدیم (عزیزی) یکی از بستگان مولانا مسئول رسیدگی به امور مالی مسجد بود، بعد از چند هفته مولانا او را احضار کرد و حساب‌ها را بررسی نمود، متوجه شد مبلغ کمی از حساب مسجد بدون اینکه مورد مصرف آن ثبت شده باشد، کم شده است. مولانا از ایشان خواست ضمن تکمیل مبلغ از این مسئولیت استعفا دهد.