شب زندهداری، ترس و خشیت الهی مولانا
او معتقد بود که نماز کلید گنج گمشدهای است که اگر کسی آن را بیابد به حقیقت و راستی خواهد رسید.
• یکی از بزرگان نقل میکند: شبی این سعادت نصیب من شد که در خدمت مولانا/باشم، نیمه شب از خواب بیدار شدم و دیدم حضرت مولانا/سجاده را گسترده و مشغول دعا و نیایش هستند و چنان به شدت میگریستند که من نیز از شدت گریه او به گریه افتادم.
• یکی از فرزندان مولانا نقل میکند که شب زندهداری و نیایش سحرگاهی حضرت مولانا به حدی بود که اگر کسی به چشمان خود آن را نمیدید، باورکردنش برای او دشوار بود. او میگوید: در یکی از شبها که برای مراقبت از پدرم که بیمار بود در جوار وی خوابیده بودم، نیمه شب از گریه و نیایش او بیدار شدم، فکر کردم اتفاق مهمی افتاده است و یا کسی فوت کرده، سراسیمه به سوی محل خواب پدرم رفتم و دیدم که او از خواب بیدار شده و کتابی (قرآن یا یکی از کتب حدیث) را پیش روی خود گذاشته بود آن را میخواند و از خوف و خشیت الهی و آخرت گریه میکرد.
• همسر مولانا میگوید: حضرت مولانا/موقع تلاوت قرآن چنان گریه میکرد که رخسار مبارکش از اشک کاملاً خیس میشد و هرگاه به آیههای عذاب و وعید میرسید، بیاختیار تلاوت قطع میشد و با گریه شدید از عذاب الهی پناه میخواست، نمازهایش را با چنان استحضار و خشوع میخواند که گویی چوب خشکی ایستاده است.
ولی مولانا علیرغم اینکه رکعتهای نمازش بسیار طولانی بود و در نمازهای انفرادی اغلب سورههای بزرگ را قرائت میکرد اما هرگز افراط و تفریط در عبادت را روا نمیشمرد و معتقد بود که مؤمنان نباید چنان غرق عبادت شوند که خدای ناکرده از امور مربوط به دنیا غافل شوند، چون قرآن و سنت نبوی جهرگز از مؤمنان نخواسته است که در عبادت راه افراط را در پیش گیرند و مکتب اسلام در واقع مکتب میانه و امت اسلام هم امت برگزیده هستند، در نتیجه از آنان انتظار میرود که با پایبندی به قرآن کریم و سنت پیامبر اسلام جچنانکه مورد رضایت و خشنودی خداوند متعال است، او را عبادت و پرستش کنند.