ملایکه الرحمن

فهرست کتاب

منکر و نکیر

منکر و نکیر

بعد از دفن میت دو فرشته برای سؤال کردن از میت می‎آیند که به آن دو فرشته، منکر و نکیر می‎گویند.

«عَنْ أَبِي هُرَيْرَة َ س قَالَ ، قَالَ رَسولُ الله ج : إِذَا قُبِرَ الْمَيِّتُ أَوْ قَالَ أَحَدُكُمْ أَتَاهُ مَلَكَانِ أَسْوَدَانِ أَزْرَقَانِ يُقَالُ لِأَحَدِهِمَا الْمُنْكَرُ وَالْآخَرُ النَّكِير». «از أبوهریره‎ س روایت شده است که رسول اکرم ج فرمودند: وقتی میت دفن شد دو فرشته‌ی سیاه رنگ با چشمان آبی به نزد او می‎آیند که به یکی از آنها منکر و به دیگری نکیر گفته می‎شود».

«عَنْ أَنَسٍ س قَالَ ، قَالَ رَسولُ الله ج : إِنَّ الْمُؤْمِنَ إِذَا وُضِعَ فِي قَبْرِهِ أَتَاهُ مَلَكٌ فَيَقُولُ لَهُ مَا كُنْتَ تَعْبُدُ ،فَإِنْ اللَّهُ هَدَاهُ ،قَالَ: كُنْتُ أَعْبُدُ اللَّهَ فَيُقَالُ لَهُ: مَا كُنْتَ تَقُولُ فِي هَذَا الرَّجُل، فَيَقُولُ هُوَ عَبْدُ اللَّهِ وَرَسُولُهُ فَمَا يُسْأَلُ عَنْ شَيْءٍ غَيْرِهَا، فَيُنْطَلَقُ بِهِ إِلَى بَيْتٍ كَانَ لَهُ فِي النَّارِ فَيُقَالُ لَهُ: هَذَا بَيْتُكَ كَانَ لَكَ فِي النَّارِ وَلَكِنَّ اللَّهَ عَصَمَكَ وَرَحِمَكَ فَأَبْدَلَكَ بِهِ بَيْتًا فِي الْجَنَّةِ، فَيَقُولُ: دَعُونِي حَتَّى أَذْهَبَ فَأُبَشِّرَ أَهْلِي فَيُقَالُ لَهُ: اسْكُنْ، وَإِنَّ الْكَافِرَ إِذَا وُضِعَ فِي قَبْرِهِ أَتَاهُ مَلَكٌ فَيَنْتَهِرُهُ فَيَقُولُ لَهُ: مَا كُنْتَ تَعْبُدُ، فَيَقُولُ: لَا أَدْرِي فَيُقَالُ لَهُ: لَا دَرَيْتَ وَلَا تَلَيْتَ، فَيُقَالُ لَهُ: فَمَا كُنْتَ تَقُولُ فِي هَذَا الرَّجُل، فَيَقُولُ: كُنْتُ أَقُولُ مَا يَقُولُ النَّاسُ، فَيَضْرِبُهُ بِمِطْرَاقٍ مِنْ حَدِيدٍ بَيْنَ أُذُنَيْهِ فَيَصِيحُ صَيْحَةً يَسْمَعُهَا الْخَلْقُ غَيْرُ الثَّقَلَيْنِ». «از انس س روایت شده است که رسول اکرم ج فرمودند: وقتی بنده مؤمن دفن شد فرشته‎ای بر او وارد می‎شود و به او می‎گوید چه چیزی را می‌پرستیدی ؟ پس اگر خدا او را هدایت کرده می‎گوید: خداوند را می‎پرستیدم، و به او گفته می‌شود در مورد مردی که در میان شما ظهور کرد چه می‎گفتی؟ می‎گوید او بنده‌ی خدا و فرستاده‌ی اوست. بعد از این از او سؤالی نمی‌شود و او به طرف خانه‌ای که در جهنم است برده می‎شود و به او گفته می‎شود این خانه‌ی تو است لیکن خداوند بر تو رحم کرده و تو را از آن نجات داده و آن را به خانه‌ای در بهشت تبدیل کرده است پس مرده می‎گوید: اجازه دهید به نزد خانواده‎ام رفته و آنها را با خبر کنم پس به او گفته می‎شود آرام باش».

و وقتی کافری دفن شد فرشته‌ای بر او وارد شده و او را توبیخ می‎کند و به او می‎گوید: چه چیزی را عبادت می‎کردی؟ می‎گوید: نمی‎دانم. پس به او گفته می‎شود ندانستی و نخواندی؟!.

سپس به او گفته می‎شود در مورد مردی که میان شما ظهور کرد چه می‎گفتی؟ جواب می‎دهد آنچه را می‎گفتم که مردم می‎گفتند، سپس با چکشی آهنی ضربه‎ای در بین دو گوشش زده می‎شود و او فریاد و نعره‎ای می‎کشد که تمامی مخلوقات بجز انس و جن صدای او را می‎شنوند.

«عَنْ عَائِشَةَ لقَالَتْ: جَاءَتْ يَهُودِيَّةٌ فَاسْتَطْعَمَتْ عَلَى بَابِي فَقَالَتْ: أَطْعِمُونِي أَعَاذَكُمْ اللَّهُ مِنْ فِتْنَةِ الدَّجَّالِ وَمِنْ فِتْنَةِ عَذَابِ الْقَبْرِ، قَالَتْ: فَلَمْ أَزَلْ أَحْبِسُهَا حَتَّى جَاءَ رَسُولُ اللَّهِ ج فَقُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا تَقُولُ هَذِهِ الْيَهُودِيَّةُ قَالَ: وَمَا تَقُولُ؟ قُلْتُ: تَقُولُ أَعَاذَكُمْ اللَّهُ مِنْ فِتْنَةِ الدَّجَّالِ وَمِنْ فِتْنَةِ عَذَابِ الْقَبْرِ قَالَتْ: عَائِشَةُ فَقَامَ رَسُولُ اللَّهِ ج فَرَفَعَ يَدَيْهِ مَدًّا يَسْتَعِيذُ بِاللَّهِ مِنْ فِتْنَةِ الدَّجَّالِ وَمِنْ فِتْنَةِ عَذَابِ الْقَبْرِ ثُمَّ قَالَ أَمَّا فِتْنَةُ الدَّجَّالِ فَإِنَّهُ لَمْ يَكُنْ نَبِيٌّ إِلَّا قَدْ حَذَّرَ أُمَّتَهُ وَسَأُحَذِّرُكُمُوهُ تَحْذِيرًا لَمْ يُحَذِّرْهُ نَبِيٌّ أُمَّتَهُ إِنَّهُ أَعْوَرُ وَاللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ لَيْسَ بِأَعْوَرَ مَكْتُوبٌ بَيْنَ عَيْنَيْهِ كَافِرٌ يَقْرَؤُهُ كُلُّ مُؤْمِنٍ فَأَمَّا فِتْنَةُ الْقَبْرِ فَبِي تُفْتَنُونَ وَعَنِّي تُسْأَلُونَ فَإِذَا كَانَ الرَّجُلُ الصَّالِحُ أُجْلِسَ فِي قَبْرِهِ غَيْرَ فَزِعٍ وَلَا مَشْعُوفٍ ثُمَّ يُقَالُ لَهُ فِيمَ كُنْتَ فَيَقُولُ فِي الْإِسْلَامِ فَيُقَالُ مَا هَذَا الرَّجُلُ الَّذِي كَانَ فِيكُمْ فَيَقُولُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ ج جَاءَنَا بِالْبَيِّنَاتِ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ فَصَدَّقْنَاهُ فَيُفْرَجُ لَهُ فُرْجَةٌ قِبَلَ النَّارِ فَيَنْظُرُ إِلَيْهَا يَحْطِمُ بَعْضُهَا بَعْضًا فَيُقَالُ لَهُ انْظُرْ إِلَى مَا وَقَاكَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ ثُمَّ يُفْرَجُ لَهُ فُرْجَةٌ إِلَى الْجَنَّةِ فَيَنْظُرُ إِلَى زَهْرَتِهَا وَمَا فِيهَا فَيُقَالُ لَهُ هَذَا مَقْعَدُكَ مِنْهَا وَيُقَالُ عَلَى الْيَقِينِ كُنْتَ وَعَلَيْهِ مِتَّ وَعَلَيْهِ تُبْعَثُ إِنْ شَاءَ اللَّهُ وَإِذَا كَانَ الرَّجُلُ السَّوْءُ أُجْلِسَ فِي قَبْرِهِ فَزِعًا مَشْعُوفًا فَيُقَالُ لَهُ فِيمَ كُنْتَ فَيَقُولُ لَا أَدْرِي فَيُقَالُ مَا هَذَا الرَّجُلُ الَّذِي كَانَ فِيكُمْ فَيَقُولُ سَمِعْتُ النَّاسَ يَقُولُونَ قَوْلًا فَقُلْتُ كَمَا قَالُوا فَتُفْرَجُ لَهُ فُرْجَةٌ قِبَلَ الْجَنَّةِ فَيَنْظُرُ إِلَى زَهْرَتِهَا وَمَا فِيهَا فَيُقَالُ لَهُ انْظُرْ إِلَى مَا صَرَفَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ عَنْكَ ثُمَّ يُفْرَجُ لَهُ فُرْجَةٌ قِبَلَ النَّارِ فَيَنْظُرُ إِلَيْهَا يَحْطِمُ بَعْضُهَا بَعْضًا وَيُقَالُ لَهُ هَذَا مَقْعَدُكَ مِنْهَا كُنْتَ عَلَى الشَّكِّ وَعَلَيْهِ مِتَّ وَعَلَيْهِ تُبْعَثُ إِنْ شَاءَ اللَّهُ ثُمَّ يُعَذَّبُ». «از أم المؤمنین عایشه لروایت شده که می‎گوید: زنی یهودی به در خانه‎ام آمد و طلب غذا نمود و گفت: به من غذا بدهید خداوند شما را از فتنه‌ی دجال و فتنه‌ی عذاب قبر نجات دهد عایشه لگفت: او را همچنان نگه داشتم تا اینکه رسول الله ج آمد، گفتم: ای رسول الله ج این زن یهودی چه می‎گوید؟ فرمودند: مگر چه می‎گوید؟ گفتم می‎گوید: خداوند شما را از فتنه‌ی دجال و فتنه‌ی عذاب قبر نجات دهد، عایشه لگفت: سپس رسول اکرم ج ایستاده و دو دستش را بلند کردند و از فتنه‎ی دجال و فتنه‎ی عذاب قبر به خدا پناه بردند سپس فرمودند: اما فتنه‌ی دجال، هیچ پیامبری نبوده مگر اینکه امت و پیروان خود را از فتنه‌ی آن بر حذر داشته است و من شما را از علامتی که در دجال وجود دارد با خبر می‎کنم که هیچ پیامبری امت و پیروان خود را از این علامت با خبر نکرده است. به درستی یک چشم او کور است و به راستی که خداوند چنین نیست، بین دو چشمش «کافر» نوشته شده و تمامی مؤمنان آن را می‎خوانند».

اما فتنه‎ی قبر، درباره‌ی پیامبری من مورد آزمایش و سؤال قرار می‎گیرید، اگر میت انسانی صالح و نیکوکار باشد در قبر نشسته و هیچ ناراحتی و ترسی ندارد و به او گفته می‎شود دینت چه بود؟ می‎گوید: دینم اسلام بود، ‎گفته می‎شود آن مردی که میان شما بود چه کسی بود؟ جواب می‎دهد: او محمد ج رسول خدا بود، و پروردگار، او را با دلایل روشن و آشکار فرستاد، و ما او را تصدیق نمودیم. پس دریچه‎ای از آتش به روی او گشوده شده و او به‌سوی آن نگاه می‎کند که آتشی است هولناک و درهم پیچیده که همدیگر را می‎خورند، و به او گفته می‎شود: ببین و بنگر به آنچه خداوند تو را از آن نجات داده سپس دریچه‎ای از بهشت بسوی او باز می‎گردد به گلها و آنچه در بهشت وجود دارد نگاه می‎کند و به او گفته می‎شود: این جایگاه و مسکن تو است، تو بر یقین و بر حق بودی، و بر آن دنیا را وداع گفتی، و بر آن إن شاء الله (به خواست خدا) زنده و محشور خواهی شد.

و اگر انسانی بدکار باشد در حالی که ترس و ناراحتی قلب او را فرا گرفته در قبر می‎نشیند و به او گفته می‎شود در دنیا چه می‎گفتی؟ جواب می‎دهد شنیدم مردم چیزی می‎گفتند و من آنچه مردم می‎گفتند تکرار می‎کردم. سپس دریچه‎ای از بهشت بسوی او باز می‎شود و او به گلها و آنچه در آن می‎باشد نگاه می‎کند، و به او گفته می‎شود: ببین و بنگر به آنچه خدا تو را از آن محروم کرده است، و دریچه‎ای از جهنم به روی او گشوده می‎شود و آتش را می‎بیند که در هم پیچیده و زبانه می‎کشد، به او گفته می‎شود: این مسکن و جایگاه تو است، حقیقتاً که بر شک و تردید بودی، و بر آن مردی، و بر آن در روز قیامت زنده و محشور خواهی شد، سپس در قبر به او عذاب داده می‎شود.

منظور از سؤال کردن دو فرشته در قبر این نیست که اگر دفن نشد از او سؤال نمی‎کنند بلکه مقصود هر جایی است که شخص بعد از مرگ در آن قرار می‎گیرد خواه قبر، هوا، دریا، شکم حیوانات و غیره باشد.

و چون اکثر مردگان در قبر گذاشته می‎شوند گفته می‎شود سؤال آنها در قبر می‎باشد.