ملایکه الرحمن

فهرست کتاب

حضور ملائکه در تشییع جنازه‌ی صالحان

حضور ملائکه در تشییع جنازه‌ی صالحان

سعد ابن معاذ از جمله کسانی است که بدلیل دفاع از دین و احقاق حقوق و عدم ترس از ملامت ملامتگران سعادت می‎یابد که فرشته‎ها در تشییع جنازه‌ی‌ او شرکت داشته باشند. در جریان جنگ احزاب که مشرکین یکدست شده و بسوی مدینه حمله نمودند و یهودها از داخل مدینه قصد خیانت به پیامبر ج را داشتند سعد به دفاع از پیامبر ج برخاست و در عرصه‌ی جنگ تیری به شاهرگ دستش اصابت نمود. سعد دعا کرده و گفت: خدایا! بر اثر جراحت این زخم نمیرم تا اینکه به نابود شدن بنی قریظه چشمم روشن شود.

پیامبر ج بعد از این جریان دستور دادند خیمه‎ای در مسجد برای سعد برپا کنند تا پیامبر ج بتواند از نزدیک به عیادتش برود.

پس از اتمام جنگ که به شکست مشرکین و یهود بنی‎قریظه منجر شد، بنی‎قریظه چون هم پیمانان سعد بودند به خیال اینکه به نفع آنها حکم می‎کند راضی به حکمیت سعد شدند، پیامبر ج دستور داد سعد را بیاورند تا در مورد بنی‎قریظه قضاوت کند. آشنایان سعد توصیه‎های زیادی در مورد بنی‎قریظه به سعد نمودند تا بتوانند بدین وسیله از طریق سعد تخفیفی برای آنها بگیرند لکن سعد کوچکترین اعتنائی به این توصیه‎ها ننمود بلکه به بیاد نقشه‎های خبیثانه و خیانت آنها به پیامبر ج افتاده و گفت: حکمی خواهم نمود که خدا و رسول ج از آن راضی شوند.

سپس چنین حکم نمود مردانشان کشته، زنان و فرزندانشان اسیر و اموالشان به غنیمت مسلمین درآید؟!. پیامبر ج فرمودند: قسم به خدائی که جانم در دست اوست همانا به حکمی اشاره کردی که خداوند مرا بدان امر نمود.

سپس سعد دعا کرد و گفت: خدایا! اگر جنگی بین پیامبر ج و قریش باقی مانده مرا زنده نگهدار و اگر جنگ به اتمام رسیده است. مرا بسوی خودت بخوان.

بعد از آن درحالی که زخم التیام یافته بود و فقط آثار آن دیده می‎شد رگ دستش پاره شد. رسول اکرم ج و ابوبکر س و عمر س زمان وفات در خیمه‎ی او حاضر شدند.

عایشه لمی‎گوید: سوگند به خدایی که جان محمد ج در دست اوست در حالیکه در حجره‎ام بودم صدای گریه‎ی عمر س را از گریه‌ی ابوبکر س تشخیص می‎دادم آنها همان طوری بودند که خداوند می‎فرماید: ﴿رُحَمَآءُ بَيۡنَهُمۡ

پیامبر ج بعد از وفات سعد به همراهی صحابه به طرف منزل سعد رفتند اما بقدری سریع می‎رفتند که بند کفشهایشان پاره می‎شد و رداها از دوششان می‎افتاد هنگامی که صحابه علت عجله‎ی پیامبر ج را پرسیدند فرمود: می‎ترسم که ملائکه در غسل او سبقت بگیرند همچنان که بر حنظله سبقت گرفتند.

پیامبر ج در حالی به خانه‌ی سعد رسیدند. که او را غسل می‎دادند و مادرش می‎گریست. پیامبر ج فرمودند: به راستی همه در گریستن صداقت ندارند، مگر ام سعد.

سپس خارج شدند، اهل و خویشان سعد به پیامبر ج گفتند: ای رسول خدا ج ما تا به حال جنازه‎ای به سبکی جنازه‎ی سعد حمل نکرده بودیم پیامبر ج گفت: چه چیزی مانع است که سبک احساس نگردد در حالی که تعداد بسیار زیادی از فرشته‎ها فرود آمدند و او را همراه شما حمل نمودند!.

عَن بنِ عُمَرَ س عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ج قَالَ: «هَذَا الَّذِي تَحَرَّكَ لَهُ الْعَرْشُ وَفُتِحَتْ لَهُ أَبْوَابُ السَّمَاءِ وَشَهِدَهُ سَبْعُونَ أَلْفًا مِنْ الْمَلَائِكَةِ لَقَدْ ضُمَّ ضَمَّةً ثُمَّ فُرِّجَ عَنْهُ». «ابن عمر س روایت می‎کند که رسول الله ج فرمودند: این کسی است که عرش خداوند برای او به حرکت در آمد و درهای آسمان بر روی او گشوده شد و هفتاد هزار فرشته در تشییع جنازه‎اش شرکت کردند و بدرستی که فشار قبر بر او وارد شد و سپس رها شد».

«عَنْ جَابِر بْنَ عَبْدِ اللَّهِ بقَالَ لَمَّا قُتِلَ أَبِي جَعَلْتُ أَكْشِفُ الثَّوْبَ عَنْ وَجْهِهِ أَبْكِي وَيَنْهَوْنِي عَنْهُ وَالنَّبِيُّ ج لَا يَنْهَانِي فَجَعَلَتْ عَمَّتِي فَاطِمَةُ تَبْكِي فَقَالَ النَّبِيُّ ج : «تَبْكِينَ أَوْ لَا تَبْكِينَ مَا زَالَتْ الْمَلَائِكَةُ تُظِلُّهُ بِأَجْنِحَتِهَا حَتَّى رَفَعْتُمُوهُُ». «جابر بن عبدالله بمی‎گوید: هنگامی که پدرم کشته شد پارچه‎ی روی صورت او را کنار می‎زدم و گریه می‎کردم اطرافیان مانع من می‎شدند ولی پیامبر ج مرا منع نمی‎کرد. عمه‎ام، فاطمه شروع بگریستن نمود. پیامبر ج (خطاب به فاطمه) فرمود: ناله و زاری تو در او اثری ندارد زیرا ملائکه بالهایشان را بر او گسترانیده بودند تا اینکه او را بلند نمودید».