آزمایش انسان توسط فرشتهها
در طول زندگی خداوند بندگانش را مورد امتحان قرار میدهد.
﴿الٓمٓ١ أَحَسِبَ ٱلنَّاسُ أَن يُتۡرَكُوٓاْ أَن يَقُولُوٓاْ ءَامَنَّا وَهُمۡ لَا يُفۡتَنُونَ٢ وَلَقَدۡ فَتَنَّا ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِهِمۡۖ فَلَيَعۡلَمَنَّ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ صَدَقُواْ وَلَيَعۡلَمَنَّ ٱلۡكَٰذِبِينَ٣﴾[العنکبوت: ۱-۳].
«آیا مردمان گمان کردند با گفتن ایمان آوردیم، به حال خود رها شده و آزمایش نمیشوند، ما کسانی را که قبل از ایشان بودند آزمایش کردهایم خدا میداند چه کسانی راست و چه کسانی دروغ میگویند».
رسول اکرم ج در داستانی از داستانهای گذشته جریان سه نفری را که مورد آزمایش قرار گرفتند مطرح میفرمایند
«عَن أبِي هُرَيرَةَ س أنَّهُ سَمِعَ النَّبِي ج يَقُول:اِنَّ ثَلاثَةً مِن بَنِي اِسرائيل: اَبرَصَ، وَاَقرَعَ، وَاَعمَي، اَرادَ اللهُ اَن يَبتَلِيَهُم فَبَعَثَ اِلَيهِم مَلَكاً، فَأَتَي الاَبرَصَ فَقال: اَيُّ شَيءٍ اَحَبُّ اَليك؟ قَال: لَونٌ حَسَنٌ، وَجِلدٌ حَسَنٌ، وَيَذهَبُ عَنِّي الَّذي قَد قَذِرَنِي النَّاسُ؛ فَمَسَحَه فَذَهَب عَنهُ قَذَرُهُ وأُعطِيَ لَوناً حَسَناً. فَقال: فَأَيُّ الْمَالِ أَحَبُّ إِلَيك؟ قال: الإبِلُ- أَوْ قال: البَقَرُ- شك الراوي، فَأُعطِيَ نَاقَةً عُشَرَاءَ فَقال: بَارَكَ الله لَك فيها.
فَأَتَي الأَقرَعَ فَقال: أَيُّ شَيءٍ أَحَبُّ إِلَيك؟ قال: شَعرٌ حَسَنٌ، وَيَذهَبُ عَنِّي هذا الَّذي قَذِرَنِي النَّاسُ؛ فَمَسَحَهُ فَذَهَبَ عَنهُ وَأُعطِيَ شَعراً حَسَناً. قال: فَأَيُّ الْمَالِ أَحَبُّ إِلَيك؟ قَال: البَقَرُ، فَأُعطِيَ بَقَرةً حَامِلاً، وَقَال: بَارَكَ اللهُ لَك فِيها.
فَأَتَي الأَعمَي فَقال: أَيُّ شَيءٍ أَحَبُّ إِليك؟ قال: أَنْ يَرُدَّ اللهُ إِلَيَّ بَصَرِي فَأُبْصِرُ النَّاسَ؛ فَمَسَحَهُ فَرَدَّ اللهُ اِلَيه بَصَرَهُ. قال: فَأَيُّ الْمَالِ أَحَبُّ إِلَيك؟ قال: الغَنَمُ، فَأُعطِيَ شَاةً وَالِداً، فَأَنتَجَ هَذانِ وَوَلَّدَ هَذَا، فَكَانَ لِهَذَا وَادٍ مِنَ الإِبِلِ وَلِهَذا وَادٍ مِنَ البَقَر، وَلِهَذا وَادٍ مِنَ الغَنَم.
ثُمَّ إِنَّهُ أَتَي الأَبرَصَ فِي صُورَتِه وَهَيئَتِهِ، فَقَال: رَجُلٌ مِسكِينٌ قَدِ انْقَطَعضتْ بِيَ الْحِبَالُ فِي سَفَرِي، فَلاَ بَلاغَ لِيَ اليَومَ اِلاَّ بِاللهِ ثُمَّ بِك، أَسأَلُكَ بِالَّذِي أَعطَاكَ اللَّونَ الْحَسَنَ، وَالْجِلدَ الْحَسَنَ،
وَالْمَالَ، بَعِيراً أَتَبَلَّغُ بِهِ فِي سَفرِي، فَقال: الْحُقُوقُ كَثِيرَةٌ. فَقال: كَأَنِّي أَعرِفُكَ، أَلَم تَكُن أَبرَصَ يَقذُرُكَ النَّاسُ فَقِيراً فَأَعطَاكَ اللهُ!؟ فقال: إِنَّما وَرِثتُ هَذا الْمَالَ كَابِراً عَن كَابِرٍ، فَقال: إِنْ كُنتَ كَاذِباً فَصَيَّرَكَ اللهُ إلى مَا كُنتَ.
وَ أَتَي الأَقرَعَ فِي صُورَتِه وَهَيئَتِهِ، فَقال لَه مِثلَ مَا قَال لِهَذا، وَرَدَّ عَلَيهِ مِثلَ مَا رَدَّ هَذَا، فَقال: إِنْ كُنتَ كَاذِباً فَصَيَّرَكَ اللهُ إلى مَا كُنتَ.
وَ أَتَي الأَعمَي فِي صُورَتِهِ وَهَيئَتِهِ، فقال: رَجَلٌ مِسكِينٌ وَابنُ سَبِيلٍ انْقَطَعَتْ بِيَ الْحِبَالُ فِي سَفَرِي، فَلاَ بَلاغَ لِيَ اليَومَ إِلاَّ بِاللهِ ثُمَّ بِكَ، أَسأَلُكَ بِالَّذِي رَدَّ عَلَيكَ بَصَرَكَ شَاةً أَتَبَلَّغُ بِها فِي سَفَرِي؟ فَقال: قَد كُنتُ أَعمَي فَرَدَّ اللهُ إِلَيَّ بَـصَرِي، فَـخُذ مَا شِئتَ وَدَع مَا شِئتَ، فَوَاللهِ مَا أَجهَدُكَ اليَومَ بِشَيءٍ أَخَذتَهُ لِلَّهِ ﻷ. وقال: أَمسِك مَالَكَ فَإِنَّما إِبتَلِيتُم، فَقَد رَضِيَ اللهُ عَنكَ، وَسَخِطَ عَلَي صَاحِبَيكَ». «از ابوهریره س روایت است که گفت: «شنیدم رسول خدا ج میفرمودند: همانا خداوند اراده نمود سه نفر از بنی اسرائیل که مبتلا به پیسی، کچلی، و کوری شده بودند، بیازماید.
پس فرشتهای را (در شکل و هیأت انسان) بسوی آنان فرستاد. ابتدا فرشته به نزد فرد مبتلا به پیسی آمده و گفت: چه چیزی را بیشتر از همه دوست داری؟ پیسی گفت: رنگ و پوستی زیبا و این حالتم را که مردم آن را ناپسند میدانند و از من دوری میگزینند، از بین برود.
پس فرشته او را مسح کرده و حالت کثافت و آلودگی او از بین رفت و رنگ و پوستی زیبا به او داده شد. فرشته به او گفت چه مالی را بیشتر دوست داری؟ پیسی گفت:
شتر، پس شتری حامله به او داده شد و فرشته گفت: خداوند برای تو در آن برکت بیندازد. فرشته به نزد کچل آمده و گفت: چه چیز را بیشتر از همه دوست داری؟ گفت: موی زیبا و این حالتم را که مردم آن را ناپسند میدانند و از من دوری میگزینند، از بین برود. فرشته او را مسح کرد، کچلی او برطرف شد و مویی زیبا به او داده شد. فرشته به او گفت: چه مالی را بیشتر دوست داری؟ کچل گفت: گاو، پس گاو حاملهای در اختیارش گذاشته شد.
و فرشته گفت: خداوند برای تو، در آن برکت بیندازد.
سپس فرشته به نزد کور آمده و گفت: چه چیزی را بیشتر از همه دوست داری؟ کور گفت: میخواهم که خداوند بیناییام را به من باز گرداند تا تمام مردم را ببینم فرشته او را مسح کرد و خداوند بیناییاش را به او باز گرداند.
فرشته به او گفت: چه مالی را بیشتر از همه دوست داری؟ کور گفت: گوسفند، پس گوسفند حاملهای به او داده شد.
(سرانجام) از زاد و ولد شتر، گاو و گوسفند، هر کدام از این سه نفر صاحب تعداد زیادی از آنها شدند به طوری که شخص مبتلا به پیس صاحب درهای از شتر، کچل صاحب درهای از گاو و کور صاحب درهای از گوسفند شدند.
چندی بعد فرشتهای در شکل و هیأت پیس به نزد او آمده و گفت: من مردی بینوا و درویشم، مسافر و در راه ماندهام و توشه و مالی ندارم و جز به خدا و سپس کمک تو برای رسیدن به مقصدم امیدی ندارم. سوگند به خدایی که این رنگ و صورت زیبا و مال فراوان را به تو بخشیده است از تو میخواهم که شتری به من بدهی تا بوسیلهی آن سفرم را تمام کرده و به مقصد برسم. پیس گفت: بدهی و خرج و مخارجم زیاد است. فرشته گفت: مثل اینکه تو را میشناسم. آیا تو همان پیس فقیری نیستی که مردم از تو بیزار بودند و اکنون خداوند به تو این همه نعمت داده است؟ پیس گفت: این ثروت را از بزرگانم به ارث بردهام. فرشته گفت: اگر دروغ میگویی خداوند تو را به حالت اولت باز گرداند.
پس فرشته در شکل و هیأت کچل به نزد کچل آمد. فرشته گفت: مردی بینوا و مسافرم و در راه ماندهام و هیچ توشه و مالی ندارم. سوگند به خدایی که این مو و صورت زیبا و مال فراوان به تو بخشیده است، از تو میخواهم که یکی از گاوهایت را به من بدهی تا بوسیلهی آن سفرم را تمام کرده و به مقصد برسم. کچل گفت: بدهی و خرج و مخارجم زیاد است. فرشته گفت: گویا تو را میشناسم آیا تو همان کچلی نیستی که مردم تو را کثیف و آلوده میدانستند و خداوند به تو مال فراوان بخشید؟ کچل گفت: من این ثروت را از بزرگانم به ارث بردهام. فرشته گفت: اگر دروغ میگویی خداوند تو را به حالت اولت باز گرداند.
سپس فرشته در شکل و هیأت کور به نزد کور آمد. و گفت: مردی بینوا و مسافرم، در راه ماندهام و هیچ توشه و مالی ندارم سوگند به خدایی که چشمانت را به تو باز گرداند و این ثروت به تو بخشید از تو میخواهم گوسفندی به من بدهی تا به سفرم ادامه داده و به مقصدم برسم. کور گفت: من کور بودم خداوند بیناییم را به من باز گرداند هر آنچه میخواهی بردار و هر آنچه میخواهی بگذار به خدا قسم هر قدر برداری با تو مخالفت نمیکنم ،هر چه میخواهی ببر آن را در راه خدایﻷمیبخشم فرشته گفت: مالت را نگهدار هر آینه خداوند شما را مورد امتحان و آزمایش قرار داد، خداوند از تو راضی و خشنود است اما بر آن دو رفیق و یار تو خشم گرفته است».