ملایکه الرحمن

فهرست کتاب

ملائکه با متواضعین و شاکرین

ملائکه با متواضعین و شاکرین

«عَنِ بْن عَبَّاسٍ بعَن رَسُولِ اللهِ ج قَالَ: مَا مِنْ آدَمِيٍّ إِلَّا فِي رَأسِهِ حَكَمَةٌ بِيَدِ مَلَكٍ ،فَإِذَا تَوَاضَعَ قِيلَ لِلْمَلَكِ: ارْفَعْ حَكَمَتَهُ ،وَإِذَا تَكَبَّرَ قِيلَ لِلْمَلَكِ: ضَعْ حَكَمَتَهُ». «از ابن عباس بروایت است که رسول الله ج فرمودند: هیچ آدمی نیست مگر اینکه فرزانگی و دانایی او به دست فرشته‌ای بالای سرش سپرده شده است، پس هنگامی که انسان از خود فروتنی نشان داد به آن فرشته گفته می‌شود شخصیت و فرزانگی او را بالا ببر و هنگامی که تکبر ورزید به آن فرشته گفته می‌شود، فرزانگی و شخصیتش را پایین بیاورد».

«عَنْ عَطَاءِ بْنِ يَسَارٍ س أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: إِذَا مَرِضَ الْعَبْدُ بَعَثَ اللَّهُ تَعَالَى إِلَيْهِ مَلَكَيْنِ فَقَالَ انْظُرَا مَاذَا يَقُولُ لِعُوَّادِهِ فَإِنْ هُوَ إِذَا جَاءُوهُ حَمِدَ اللَّهَ وَأَثْنَى عَلَيْهِ رَفَعَا ذَلِكَ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ وَهُوَ أَعْلَمُ فَيَقُولُ لِعَبْدِي عَلَيَّ إِنْ تَوَفَّيْتُهُ أَنْ أُدْخِلَهُ الْجَنَّةَ وَإِنْ أَنَا شَفَيْتُهُ أَنْ أُبْدِلَ لَهُ لَحْمًا خَيْرًا مِنْ لَحْمِهِ وَدَمًا خَيْرًا مِنْ دَمِهِ وَأَنْ أُكَفِّرَ عَنْهُ سَيِّئَاتِهِ». «از عطاء بن یسار س روایت است که رسول الله ج فرمودند: هنگامی که بنده‎ای بیمار شد خداوند دو فرشته پیش او فرستاده و می‎فرمایند: نگاه کنید که به عیادت کنندگانش چه می‎گوید؟ هنگامی که نزد او آمدند اگر حمد و ثنای خدا گفت، آن دو فرشته گفتارش را برای خدا می‎برند، (در حالی که خود خدا داناتر است) پس خداوند می‎فرمایند بر من است اگر او را میراندم او را وارد بهشت کنم، و اگر اورا شفا دادم گوشت و خون بهتری جایگزین گوشت و خونش ‎نمایم و گناهان او را محو ‎کنم».

«عَنْ حُذَيفَةَ وَأَبِي مَسْعُود س قَالاَ ،قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: إِنَّ رَجُلاً مِمَّن كَانَ قَبْلَكُم أَتَاهُ مَلَكُ المَوتِ لِيَقْبِضَ نَفْسَهُ فَقَالَ لَهُ: هَل عَمِلْتَ مِن خَيرٍ ؟ قَالَ: مَا أَعْلَمُ قَالَ لَهُ: أُنْظُرْ قَالَ: مَا أَعلَمُ شَيْئًا غَيرَ أَنِّي كُنتُ أُبَايِعُ النَّاسَ وَأُحَارِفُهُم فَأُنظِرُ المُعْسِرَ وَأَتَجَاوَزُ عَنِ المُوسِرَ فَأَدْخَلَهُ اللهُ الجَنَّةَ».«از حذیفه و ابو مسعود روایت است که رسول الله جفرمودند: ملک الموت به نزد مردی از امتهای گذشته آمده تا او را قبض روح نماید. به او گفت: آیا عمل نیکی انجام داده‌ای؟ مرد گفت: خیر، ملک الموت گفت: بیاد آور. ‎‎‎مرد گفت: چیزی نمی‎دانم مگر اینکه با مردم خرید و فروش کرده و کسب درآمد می‎نمودم و به تنگدست (که به من بدهکار بود). مهلت می‎دادم و از انسان بی‎چیز گذشت می‎کردم، پس خداوند او را وارد بهشت نمود».