مقدمه مولف
در جزیره گنج، سارا تفاوت چندانی با دختران هم جنس خودش نداشت، دختری زیبا، قامتی مناسب، چهرهای بشاش و از دوران طفولیت در میان هم سن و سالانش استثنایی به نظر میرسید، مادرش دوست داشت که از هر نظر ممتاز و برتر باشد، این دختر در قلب مادر بسیار ارزشمند بود و از رویدادهای احتمالی برای دخترش میترسید.
اوضاع و احوال در جزیرهی گنج فرق چندانی با سایر سرزمینهای اسلامی نداشت، مثلا زمانی که مسیر خیابان را میپیمودی، مساجد را با شکوه میدیدی، مسلمانان با یکدیگر خوشرو بودند و فضای خیابانها و بازارها آکنده از طروات و زیبایی دینی و ایمانی بود.
سینۀ مردان مومن، سرشار از غیرت و مردانگی بود، هیچ مردی جرات نمیکرد، به آبروی زن مسلمان تعرض کند. در خیابانها، ماشینها و اتوبوسهای عمومی، زنان آنان نیز با چادر حیا خود را مزین نموده و بر همین شیوۀ زیبا پرورش یافته بودند. بیشتر زنان پایبند حجاب شرعی بودند و خود را از نگاههای نامحرم محفوظ میداشتند.
در این جزیره عالمی معروف بود که همۀ مردم او را میشناختند. حکّام، امرا و بزرگان وی را دوست میداشتند. و در نزد مردم دارای مقبولیت بود که همه بر رأی و اجتهاد او عمل میکردند، وی عالمی متقی و بزرگوار بود. در سرزمین گنج، هر گاه تلویزیون را روشن میکردی، زن خوانندهی را نمیدیدی که شعر: ای شب، ای چشم، و غیره بخواند، در ویدئو کلیبها رقاصی را نمیدیدی که موهایش را فر و مش کرده، یا آبروانش را کنده و لبانش را با انواع ماتیکها رنگ آمیزی کرده باشد.
در جزیرۀ گنج، مجری زن در برنامههای تلویزیون نمییافتی و زندگی در این جزیره زیبا و آرام بخش بود و مردم در مسائل دینی با یکدیگر اختلاف نداشتند، هرگاه عالم و مفتی فتوا میداد، مردم فتوایش را با کمال میل میپذیرفتند و از او راضی میشدند. زمانی که امام جمعه برای خطبه و سخنرانی بر میخاست، مردم نصایح او را با جان و دل میپذیرفتند. و تاثیرات بیرونی که بتواند صفا و صمیمیت آنها را در هم بشکند بدانجا راه نیافته بود. به جز فراخوانهای خاموشی که از زبانهای افرادی که شیوهی زندگی دیگری را چشیده و با تفکر و ایدههای دشمن ارتزاق می-کردند.
آری! بعضی از رسانههایی که بذر فساد را آبیاری میکردند از قبیل: مجلهها و شبکههای مبتذل ماهوارهای موجود بود، اما تاثیرشان بسیار اندک بود، حتی میتوان گفت بسیار سطحی بود. سالها گذشت و وسایل ارتباط جمعی گسترش پیدا کردند، و پخش برنامههای زنده به جزیرۀ گنج اضافه شد و این رسانهها فرهنگهای بیگانه را که دارای هیچ مهار دینی و مردانگی نبودند، به این مردم پاک سرشت منتقل میکردند.
اهالی پاک فطرت جزیرۀ گنج ملتهایی را مشاهده میکردند که مانند چارپایان و بلکه بدتر از یک آنها، زندگی میگزراندند. هدفشان فقط خوردن و نوشیدن و خوابیدن بود، نه از نماز و روزه خبری بود و نه از محافظت چشم و از حیا و غیرت نشانی.
زنان پاک دامن جزیرۀ گنج، زنان دیگر ملتها را مشاهده میکردند که به ظاهر کردن صورت خویش اکتفا نکرده، بلکه ساقها و پاهایشان را نیز لخت میکردند و حتی هیچ شرمی نداشتند که هر قسمتی از بدن خود را عریان کنند. عالم جلیل القدر این جزیره در میانشان فریاد میزد: از خدا بترسید و از تقلید چنین زنهای هرزهای دوری گزینید، به دین و دیانت خویش متمسک گردید.
او بیشترین توجه خویش را روی زنان معطوف کرده بود و چنین میگفت: خواهر مسلمان، حجاب و پردهات را پاره نکن، تو گوهر گرانبهایی هستی، هر کس لیاقت ندارد به سوی تو بنگرد. تو ملکه و بانوی ما هستی، تو مادر و خواهر، دختر و همه چیز ما هستی.
آن عالم ربانی دامن آنها را میگرفت تا از پرتگاه هلاکت نجات دهد. سایر علما نیز در اجرای این مسئولیت کوشا بودند، از قبیل: اجرای برنامههای رادیویی، تلویزیونی، خطبههای روز جمعه، پخش کتابها و نوار کاستها و...
آنان میترسیدند که کشتی غرق نشود، مردم نیز سخنان آنان را میپذیرفتند و آنها را دوست میداشتند. سالها به همین منوال گذشت و این علمای دلسوز یکی پس از دیگری به سرای آخرت رحلت میکردند، و علمای دیگر بر سر کار میآمدند و این روش مبارک را ادامه میدادند و کشتی را از غرق شدن و ویرانی صیانت می-کردند.
دشمنان از سوی دیگر فریاد بر میآوردند: ای مردم! به سوی ما توجه کنید، ما در خوشی و سرور به سر میبریم، اینجا پسر و دختر با هم در ارتباط اند، مرد از اندام زن بهره میبرد.
در همه جا به زنان بنگرید. آنان در سواحل دریاها از هوای زیبای ساحلی لذت میبرند. زنان را در هواپیماها ببینید که از آزادی ای که به آنان داده شده بهره میبرند و به خدمت مسافران اشتغال دارند. زنان را در رستوانهای بنگرید که چگونه اعضایشان را نمایان کرده و به کار و تلاش میپردازند.
این فراخوانهای منفی به گوش زنان جزیرۀ گنج میرسید، اما آنها توجهی به این تبلیغات نمیکردند؛ زیرا مبلغ این برنامهها را آدمهای سبک مغز و نادان میپنداشتند.
زنان پاک سرشت این جزیره، از کودکی بر این اساس پرورش یافته بودند که زینت و آرایش خویش را در مقابل مردان نامحرم ظاهر نکند، حتی اگر به طور اتفاقی، سر انگشتشان در مقابل فرد اجنبی آشکار میشد، دچار اضطراب میشدند، پس چگونه چنین زنانی چهرهی خویش را ظاهر می-کنند و عبا و پوشش اسلامی خویش را دور میاندازند؟! کلا و حاشا!