تصمیمی قاطع
سارا فرصت را غنیمت شمرد و خواست که أریج و مها را تحت تاثیر قرار دهد، از این رو گفت: انسانهای نیرومند و قوی کسانی هستند که تصمیم جدی میگیرند تا رفتارهایشان را تغییر دهند و روش و شیوهای بهتری برگزینند.
چه بسیاری از خواهران مسلمان ما هستند که صورتهایشان را میپوشانند و چه افرادی وجود دارند که معتقدند، پوشیدن صورت افضل است و آرزو دارند که چهرههایشان را بپوشانند، و هر گاه خواهر مسلمانی را میبینند که حجاب صورت را رعایت کرده، دوست دارند تا همانند او باشد، اما با این وجود ماهها و چه بسا سالها میگذرد، بدون اینکه تصمیمی قاطع را برای خویش اتخاذ نمایند. [٤٤]
خداوند در این مورد میفرماید: ﴿وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُبِينًا٣٦﴾[الأحزاب: ٣٦]. «هیچ مرد و زن مؤمنی، در کاری که خدا و پیغمبرش داوری کرده باشند (و آن را مقرّر نموده باشند) اختیاری از خود در آن ندارند (و ارادۀ ایشان باید تابع ارادۀ خدا و رسول باشد) هرکس هم از دستور خدا و پیغمبرش سرپیچی کند، گرفتار گمراهی کاملاً آشکاری میگردد».
به این فرمودۀ خداوند توجه نمایید: ﴿وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ﴾خطاب الهی برای زنان و مردان مومن است و همگی را منع نموده است تا با وجود حکم الهی، از خود اختیاری داشته باشند، پس اوامر الهی مبنی بر اختیارات و خواستههای ما نیستند.
حکم حجاب همانند نوافل و سنتهای غیر مؤکده، مانند نماز چاشت نیست که اگر بخواهی آن را انجام دهی و اگر نخواستی آن را ترک کنی؛ بلکه از فرائض الهی است و در مورد آن از تو پرسیده خواهد شد.
أریج و مها به حرف من توجه کنید؛ همۀ اشیای قیمتی که در دنیا میبینید، دارای حجاب و پوشش میباشند. به اشیای موجود در کرۀ زمین بنگرید، میوههای نارس در درون پوستهاند، شمشیر در درون غلاف است، خودکار و خودنویس وقتی درش باز باشد، دواتش خشک و بی فایده میشود.
به این نکته توجه کنید! چرا دختران مدرسهای و دانش آموزان، کتابها و دفترهایشان را جلد می-گیرند؟ آیا به خاطر محفوظ ماندن نیست؟ زن همانند یک گل زیبایی است که هر کس با دیدن آن آرزو میکند، آن را بچیند، پس ناگزیر است که آن را با حجاب و پوشش مراقبت نمائیم. اگر پوست میوه کنده شود و همین طور گذاشته شود، فاسد میشود.
یک موز را در نظر بگیرید، اگر پوستش را جدا کنیم، سیاه میشود. به چشم انسان توجه کنید به علت این که بسیار ارزشمند است، در پوشش قرار دارد. خیلی خوب حالا تصمیم بگیرید و با حجاب باشید؛ زیرا همۀ هستی در حجاب و پوشش است.
مها از سخنانی که میشنید بسیار متاثر شده و به یاد داستان دختر آمریکایی که چند روز پیش در یکی از سایتهای اینترنتی خوانده بود، افتاد.
مها ادامه داد: به خدا قسم که حجاب باعث عزت و شرافت زن است. چه بسیاری از کافران به سبب حجاب به اسلام روی آوردهاند.
سارا با تعجب گفت: به علت حجاب به اسلام روی آوردهاند؟ چگونه؟!
مها: بله من در یکی از سایتهای اینترنتی خواندم که دختری به علت حفظ حجابش سبب مسلمان شدن ٧ نفر گردید. وی دانشجوی آمریکاییتبار بود که به دین و آیینش افتخار میکرد و به سبب او ٣ دکتر و ٤ دانشجو مسلمان شدند.
یکی از دکترهای مسلمان پس از اینکه اسلام آورده بود، این گونه تعریف میکند: چهار سال قبل در دانشگاه بخاطر یکی از دانشجویان دختر مسلمانی که به حجابش بسیار متمسّک بود و یکی از اساتیدش نسبت به دین او تعصب به خرج میداد، برایمان مشکلی پیش آمد. استادش به دنبال فرصت و بهانهای میگشت تا انتقامش را از این دختر دانشجو بگیرد. دختر متحمل مشکلاتی شد و در آخر شکایت خویش را به رئیس دانشگاه رسانید و دانشگاه نیز به درخواست او اجابت نمود و قرار گذاشت تا نشستی میان طرفین با مشارکت جمعی از اساتید دانشگاه بنابر شنیدن دیدگاه دو نفر دختر مسلمان و دکتر صورت دهد.
اغلب اساتید در جلسه، برای مناظرهای که در جایگاه خود بی نظیر بود، حضور پیدا کردند. اعتراض دختر دانشجو این بود که استاد نسبت به دین اسلام نفرت و بغض شخصی دارد، به همین علت در حق دانشجو ظلم میکند، بساری از دانشجویان، با وجود اینکه غیر مسلمان بودند، نیز در جلسه حاضر شدند تا از حق این دانشجوی مسلمان دفاع کنند!.
دکتر جواب قانع کننده و منطقی نیافت و اعصابش بهم ریخت و شروع به اهانت و ناسزا گفتن به اسلام نمود. دختر مسلمان برخاست و با غیرت اسلامیای که داشت از دین خویش دفاع کرد و از خوبیها و محاسن اسلام نام میبرد و با چنان اسلوب و شیوهای سخن میگفت که تمام حضار را به سمت خود جذب میکرد، حتی که بسیاری از حاضرین جلسه از بسیاری از مسائل تخصصی از او می-پرسیدند و او بی درنگ جواب میداد.
هنگامی که دکتر معاند دید که جلسه تبدیل به کنفرانس اسلامی شده است، با خشونت از حیاط دانشگاه بیرون رفت و دختر مسلمان همچنان جلسه را اداره میکرد و به پرسشهای حاضرین جواب میداد. پس از آن کیفش را باز کرد و به حاضرین دو برگه اهدا کرد که بر روی آن نوشته بود: «اسلام یعنی چه» داستان دختر مسلمان و حجاب او، تبدیل به بحث داغ دانشگاه شد.
دانشجویان و اساتید، برگههایی که در رابطه با مبحث اسلام بود را دست به دست میگردانیدند، پس از آن چند ماهی نگذشت که ٣ استاد و ٤ دانشجو مشرف به اسلام شدند.
سارا و أریج از شنیدن این داستان بهره میبردند و خود مها نیز بهره برد.
سئوالات زیادی در ذهن أریج پدیدار گشته بود، بویژه زمانی که سارا به سئوالاتش پاسخ می-داد.
[٤٤] لازم به ذکر است زمانی که ترجمۀ این رساله به پایان رسیده بود، رسالهای بسیار مختصر اما بسیار مفید و پرمحتوا به نام: «ناگفتههایی از حجاب و عفاف» به دستم رسید که خواهر گرامی، ام محمد عمر رئیسی آن را نگاشته بود و در واقع میتوان گفت این رساله خطاب به آن دسته از خواهران محجبهای نگاشته شده که در عین رعایت حجاب، مرتکب برخی سهلانگاریها شدهاند. خداوند به این خواهر جزای خیر عنایت بفرماید. (مترجم)