دلیل هفدهم
حضرت جابر بن عبداللهسمیگوید: از رسول-خدا جشنیدم که فرمود: «هنگامی که یکی از شما به خواستگاری دختری رفت و میتوانست آن چه را که برایش مهم است، نگاه کند، باید این کار را انجام دهد.»
حضرت جابرسگفت: من از یکی از زنان بنی سلمه خوستگاری کردم و خودم را به پشت تنۀ نخل خرمایی مخفی کردم تا دختر را دیدم و از او خوشم آمد، آن گاه با او ازدواج کردم.
ملاحظه کنید اگر این دختر چهرهاش را ظاهر میکرد و در انظار عمومی ظاهر میشد، نیازی نبود تا جابرسخود را پشت تنۀ درخت خرما پنهان کند تا دختر را ببیند، بلکه بر سر راهش قرار میگرفت و به او نگاه میکرد.
بلافاصله سارا رو به مها کرد و از روی شوخی گفت: مثل دفعۀ قبل نکنی، بلکه هر گاه خواستی گریه کنی، برو بیرون! أریج جلوی خندهاش را گرفت و با تبسم گفت: خوبه استاد ادامه بده. سارا لبخندی زد و مطلب را ادامه داد.