گفتمان حجاب

فهرست کتاب

دلیل یازدهم

دلیل یازدهم

در داستان إفک آمده است که حضرت عایشه صدیقهلبه اتفاق رسول خدا جبه سوی غزوه بنی مصطلق بیرون شد، در مسیر بازگشت، برای قضای حاجت رفته و مقداری تأخیر کرد و هنگامی که بازگشت، لشکر رفته بود. حضرت عایشهلمی‌گوید: من به مکان کاروان آمدم، نه صدایی بود و نه جوابی از کسی شنیده می‌شد، همگی رفته بودند. پس من در مکانی که قبلاً در آن قرار داشتم، رفتم و دانستم که به دنبالم خواهند آمد و مرا پیدا خواهند کرد. لذا من چادرم را برداشتم و خودم را پوشانیده و نشستم. خواب مرا فرا گرفت و من به خواب رفتم. به خدا که من در خواب بودم که صفوان بن معطلسکه یکی از صحابه بزرگوار رسول الله جبود، و از لشکر عقب افتاده بود آمد تا به کارهایش رسیدگی کند. از دور انسانی را دید که بر زمین خوابیده است. به سوی من آمد و مرا شناخت؛ زیرا قبل از حکم حجاب مرا دیده بود. سپس انا لله وانا الیه راجعونخواند و گفت: همسر رسول الله ج!

من با استرجاع (یعنی با انا لله وانا الیه راجعونگفتن) او از خواب پریدم و چهره‌ام را با چادرم پوشانیدم. به خدا قسم یک کلمه با من سخن نگفت و غیر از استرجاعش چیزی از او نشنیدم تا اینکه سواری‌اش را به سویم نزدیک کرد و آن را خوابانید و من سوار شدم. و او مهار شترش را گرفته و با سرعت به طرف مسیر کاروان حرکت کرد.