گفتمان حجاب

فهرست کتاب

دلیل سوم:

دلیل سوم:

ابوداود از حضرت خالد بن دریکساز طریق عائشه صدیقهلروایت می‌کند که حضرت اسماء بنت ابی بکربروزی به منزل ایشان آمد که لباس نازکی پوشیده بود، رسول خدا جدر منزل عائشهلبودند، رسول خدا صورتش را بر گردانید و فرمود: ای اسماء! زن مسلمان زمانی که به سن بلوغ رسید، مناسب نیست که به جز از این دو قسمت بدن او را کسی ببیند و آن گاه آن حضرت جبه صورت و دو کف دستش اشاره نمود.

باید گفت: این حدیث ضعیف بوده و نمی‌توان از آن استدلال کرد. به چند دلیل:

١- امام ابوداود پس از روایت حدیث می‌گوید: این حدیث مرسل است و خالد بن دریک، عائشهلرا ندیده و با او ملاقات نکرده است.

٢- در سند حدیث یک راوی به نام سعید بن بشیر، ابو عبدالرحمن بصری موجود است که روایات او بنابر اینکه ضعیف‌اند، استدلال گرفته نمی‌شود.

٣- در میان راویان حدیث، قتاده و ولید بن مسلم موجوداند که هر دو مدلس فی الحدیث بوده و با روایت آنان صحت حدیث ثابت نمی‌شود.

این سه دلیل که ذکر شد سبب ضعف حدیث گشته و حجت گرفتن به آن صحیح نیست.

سارا پس از پایان متن سرش را از کتاب برداشت و به سوی هما نگاهی انداخت و با تبسم گفت: من دلیل چهارمی دارم، غیر از آنچه خواندیم، معلوم شد که این حدیث از رسول خدا جثابت نیست؛ زیرا عاقلانه نیست که رسول خدا جبا همسر پاکش عائشهلنشسته باشد و اسماء به نزد آن‌ها بیاید که لباس نازکی بر تن کرده باشد، با وجود اینکه اسماء حدود ده سال از حضرت عائشه بزرگتر بود!! [٥٢]

با وجود اینکه در زمان جاهلیت آن‌ها پوشش و حجاب خود را رعایت می‌کردند. آنگونه که در داستان زنی در دوران جاهلیت رخ داد که زنی روسری‌اش از چهره‌اش دور شد و او مسیری را می‌پیمود، فوراً دستش را روی صورتش گرفت، و آن را پوشانید و در مدح و تعریف این زن شاعر زمان جاهلی می‌گوید:

سقط النصیف ولم ترد إسقاطه فتناولته واتقتنا بالید

«روسری به طور ناخواسته از چهره‌اش جدا شد و او در حالی آن را برداشت که دو دستش را بر چهره‌اش همانند نقابی کشید از اینکه مبادا چهره‌اش را ببینیم».

هنگامی که در زمان جاهلیت زن خود را می‌پوشانید، پس وضع آنان در زمان اسلام چگونه بوده است!؟

أریج با شوقی که در او بوجود آمده بود، گفت: سبحان الله! خداوند همۀ ما را اصلاح بگرداند.

سارا نگاهی به ساعتش انداخت و گفت: نیم ساعت از آمدن پدرم بیشتر نمانده است.

مها گفت: سارا یک داستان باقی مانده در رابطه با بی حجابی که آن را برایمان تعریف نکردی.

سارا: به خاطر ندارم.

أریج گفت: از بحث فرار نکن. اندکی پیش آن را در فهرست خواندی به گمانم ص..... ص....

سارا فهرست کتاب را ورق زد و به کمکش شتافت و گفت: ص ٤٣ قصیۀ بی حجابی در سه صفحه

با شتاب آن را می‌خوانم تا دیر نشود.

[٤٥] روایت حاکم و احمد. [٤٦] رواه مسلم. [٤٧] متفق علیه. [٤٨] رواه مسلم. [٤٩] متفق علیه. [٥٠] متفق علیه. [٥١] سنن ترمذی. [٥٢] سیر اعلام النبلاء ٢/٢٨٩ و ٣/٣٨٠.