اثبات قاعده «اصل در گوشت حيوان بر تحريم است»
همانگونه که گذشت، مسأله ذبائح و گوشتها مسألهای مهم و جدی است و فرد مسلمان که قصد خوردن گوشتی را دارد باید از چگونگی ذبح آن و حلال یا حرام بودن آن پرسش و جستجو نماید تا به یقین برسد، در غیر این صورت اگر در حلال بودن آن هرگونه شکی باشد، جایز نیست که از آن گوشت خورده شود، و به عنوان حرام تلقی میشود.
در اینجا لازم میدانم به شرح مطلبی بپردازم تا ازاین راه حقِّی را اثبات و شبههای را ردّ نماییم؛ مطلبی که بسیاری درآنبه اشتباه رفتهاند، این است که میدانیم که از لحاظ قواعد شرعی ثابت است که اگر در مورد ذبیحهای (یا گوشتی) هرگونه شکی در حلال یا شرعی بودن ذبح آن وجود داشت، به مجرد آن، ذبیحه حلال و جایز نبوده وحرام تلقی میگردد ـ منظور شک در تذکیه (ذبح) شرعی است [۴۴]- بعضی از کسانی که این مطلب را قبول ندارند (یعنی تحریم ذبیحه به مجرد وجود شک در شرعی بودن ذبح آن) و قائل به این امر هستند که نباید در مورد شرعی بودن ذکاة ذبیحه و صحت آن پرسش و جستجو شود؛ به این دلائل استدلال میکنند که:
۱- «الأصل في الأشیاء الإباحة». «اصل در اشیاء مباح بودن است نه حرام بودن، پس درصورت شک به اصل آن که مباح بودن است رجوع میکنیم».
۲- اعتماد به حدیث عائشه لدر صحیح بخاری [۴۵].
۳- و استناد به حدیثی که امام دارقطنی / از پیامبر اکرم ج روایت نموده که: «إنَّ اللهَ فَرَضَ فَرائض فَلا تُضَیِّعُوها وحَرَّمَ أشیاءً فلا تنتهکوها وسکتَ عن أشیاءٍ رحمةً لکم فلا تسألوا، تبحثوا عنها». «خداوند ﻷ فرائضی را فرض نموده پس ـ آنها را اداء کنید و ـ آنها را ضایع نگردانید و أشیائی را حرام قرار داده پس - مرتکب آنها نشوید - و از حکم أشیائی ساکت مانده، تا رحمتی باشد برای شما، نه این که خداوند از سر فراموشی در مورد آنها چیزی نفرموده باشد ـ العیاذ بالله ـ، پس سؤال نکنید که حکم آنها را بیابید».
میگوییم: و بالله تعالی التوفیق:
اگر کسانی که علم کافی ندارند، این دلائل را بنگرند، میگویند: تمام شد حرفشان صحیح است و دلیل قاطع هم دارند اما باید عرض کنیم که:
در مورد دلیل اول که «الأصل في الأشیاء الإباحة» باید گفت که، این قاعده در میان علماء مقرر است. اما در مورد آن در نزد علماء استثنائی هست و آن این که ـ «الأصل في الأشیاء الإباحة إلَّا اللحوم الإبضاع» ـ اصل در اشیاء مباح بودن است غیر از گوشت و مسأله فروج (نکاح با زن)، که در این دو مورد اصل بر تحریم است. یعنی گوشتها (لحوم) حلال نمیشوند مگر با تذکیه (ذبح شرعی) و فروج نساء (یا زن برای مرد) حلال نمیشود مگر با عقد نکاح؛ و إن شاء الله تعالی شرح داده خواهد شد که این قاعده در نزد علماء محل اتفاق است.
اما دلیل دوم: که مربوط به حدیث ام المؤمنین عائشه لمیباشد، این حدیث در رابطه با مسأله شک در مورد این است که شاید مسلمانی ذبح نموده باشد و بسم الله را نگفته باشد [۴۶]، که در خود حدیث جواب آن آمده است که بسم الله بگویید و بخورید، پس دراین مورد، وجودِ شک مشکلی ندارد و با از یاد رفتن بسم الله گفتن بر ذبح، گوشت مذبوح حرام نمیگردد.
اما دلیل سوم؛ که حدیث صحیحی است از پیامبر اکرم ج این حدیث تفسیر آیه زیر است:
﴿لَا تَسَۡٔلُواْ عَنۡ أَشۡيَآءَ إِن تُبۡدَ لَكُمۡ تَسُؤۡكُمۡ﴾[المائدة: ۱۰۱].
«از چیزهایی مپرسید که اگر برایتان آشکار شود برایتان بد است».
که این حدیث را، حدیث دیگری تفسیر میکند که در نزد این آیه آمده است و آن این حدیث شریف است:
«إنَّ أعظَمَ الـمسلمین جرماً مَن سَأَلَ عَن شيءٍ لم یُحَرَّم فَحُرِّم مِن أجلِ مَسألَتِه». «مجرمترین مسلمان کسی است که در مورد چیزی سؤال کند که حرام نشده است و به خاطر سؤالا و حرام شود». [بخاری حدیث ۷۲۸۹ و مسلم حدیث ۲۳۵۸].
پس این دلیل سوم ـ منظور حدیث «...وسکت عن أشیاء...فلا تسألوا...» ـ مربوط به زمان نزول قرآن کریم و زمان حیات پیامبر ج میباشد که احکام حلال و حرام تصویب میگردید اما اکنون و در حالی که دین کامل گشته و وحی قطع شده، پس حتماً باید سؤال پرسید ـ در مورد امور واجب و به ویژه امری چون خوردن حلال و پرهیز از حرام ـ همانطورکه خداوند ﻷ میفرماید:
﴿فَسَۡٔلُوٓاْ أَهۡلَ ٱلذِّكۡرِ إِن كُنتُمۡ لَا تَعۡلَمُونَ﴾[الأنبیاء: ۷].
در این حدیث آمده است که (سکت عن اشیاء) خداوند درباره آن چیز ساکت مانده و چیزی نگفته است. در صورتی که در مورد مساله ذبیحه نصوص فراوانی در قرآن و سنت وجود دارد و در مورد آن سخن فراوان به میان آمده است.
[۴۴] علماء برای شرعی بودن یک ذبح ۴ شرط قراردادهاند: ۱- فرد ذابح، مسلمان یا اهل کتاب و عاقل باشد ۲- آلت ذبح ۳- بسم الله گفتن ۴- محل ذبح (یعنی کجای حیوان را باید برید). [۴۵] این حدیث در صفحه ۵۰ نقل گردید. [۴۶] مسأله فراموش کردن گفتن بسم الله و یا به عمدی ترک نمودن آن به هنگام ذبح، درمیان علماء مورد اختلاف است درمورد تأثیر بر حکم ذبیحه، میتوانید به کتب معتبر فقه ـ باب ذبائح ـ مراجعه نمایید «والله سبحانه وتعالی أعلم».