(۳-۳) تقلید صحابهش از یکدیگر
با مطالعۀ سیرت صحابهش این امر استنباط میشود که آنان هیچگاه از یکدیگر تقلید نکردهاند. زمانی که صحابهش در مسئلهای، میتوانستند به سنت پیامبر ج دست یابند، آن را به خاطر رأی و گفتۀ هیچ کسی ترک نمیکردند؛ بلکه با تمام نیرو از سنت تبعیت میکردند و آراء و نظرات سایرین که با سنت پیامبر ج در تضاد بود، به دیوار میکوبیدند. [۲۶۵]
هرگاه صحابهش در مورد حکم مسئله ای که نمیتوانستند آن را از سنت پیامبر ج استنباط کنند، اجتهاد و اظهار نظر میکردند و اصحاب دیگر بعد از آنکه سنت پیامبرج در آن برایشان معلوم میشد که خلاف قول آن صحابی است، قول و نظرش را ترک میکردند و به سنت پیامبر ج عمل مینمودند. برای مثال امام شافعی/ در کتاب «اختلاف الحديث» ذکر کرده است که حضرت عمرس از خوشبو کردن قبل از زیارت کعبه و قبل از رمی جمرات نهی کرد، یکی از صحابهش به نام «سالم» گفت که حضرت عائشه –ل- فرمود که با دستانم، پیامبر ج را برای احرامش قبل از آن خوشبو کردم و در حالت غیر احرام قبل از طواف کعبه وی را خوشبو نمودم، سالم گفت: سنت پیامبر ج مستحقتر است که از آن تبعیت شود. امام شافعی گفت که سالم قول جدش حضرت عمرس در زمان خلافتش را ترک کرد و قول حضرت عائشهل- را قبول کرد؛ چرا که سنت پیامبر ج شایستهتر است و واجب است که از آن تبعیت شود. [۲۶۶]
صحابهش زمانی که در حکم مسئلهای به یکدیگر رجوع میکردند و از حکم آن از یکدیگر سئوال میکردند، به خاطر این بوده که آن صحابی، معرفت و فهم بیشتری نسبت به روایات اسناد و راویان احادیث داشته است و هیچگاه چنین رجوعی به خاطر تقلید از رأی و نظر آن صحابی نبوده است؛ بلکه زمانی که دلیل حکم حادثهای برایش دشوار میگشت و پیدا کردن حکم آن حادثه برایش مشکل و دشوار میشد، در این صورت به رأی و نظر همدیگر رجوع میکردند، اما هیچگاه به طور قطعی به آن فتوا نمیدادند، مگر بعد از مشورت و تبادلنظر. بدین خاطر آنان رأی و نظر فردی که مخالف رأی و نظر جمعی بود، زشت میپنداشتند تا جایی که ابوعبیده سلمانی به علی بن ابی طالبس گفت: رأی و نظر تو همراه جماعت در نزد من بهتر از رأی و نظر فردی توست. [۲۶۷]
جماعتی از بزرگان صحابهش، از رأی و نظر و صاحبان رأی و نظر مذمت کردهاند و دیگران را به سنت و روش پیامبر ج ارشاد و هدایت کردهاند نه به آراء و نظرات خودشان و اجتهاداتی که به آنان نسبت داده شده و علما آن را رأی به حساب آوردهاند، خارج از محدودهی کتاب و سنت نبوده است. [۲۶۸]
ابن قیم تقلید صحابهش از یکدیگر را نمیپذیرد. اینکه میگویند: عبدالله بن عمرب- قولش را به خاطر قول عمر رها میکرد، ابوموسی قولش را به خاطر قول علیس رها میکرد و زیدبن ثابت قولش را به خاطر قول ابی بن کعب رها میکرد، در جواب باید گفت که آنان سنت پیامبر ج را رها نمیکردند تا از این سه نفر تقلید کنند، همچنان که طرفداران تقلید آن را انجام میدهند؛ بلکه اگر کسی به روش و سیرت آنان نگاه کند، میبیند که آنان هر گاه سنت پیامبر ج برایشان آشکار میگردید، آن را به خاطر قول احدی – هر کسی که باشد – رها نمیکردند.
ابن عمر زمانی که سنت برایش آشکار میگردد، قول عمر را رها میکند. ابن عباس نهی کرده از هر کسی که هرگاه در مسئلهای سنت پیامبر ج به او میرسید، میگفت: ابوبکر و عمر این را گفته است و میگفت: احتمال دارد از آسمان سنگ بر شما ببارد. من میگویم: پیامبر ج این را گفته است و شما میگویید: ابوبکر و عمر چیز دیگری را گفته است. [۲۶۹]
[۲۶۵] شوکانی، القول المفید فی ادلة الاجتهاد و التقلید، ۱/۲۷ . [۲۶۶]ابوشامه مقدسی، مختصر المؤمل، ۱/۶۸. [۲۶۷] شوکانی، القول المفید فی ادلة الاجتهاد و التقلید، ۱/۲۷-۲۸. [۲۶۸] همان. [۲۶۹] ابن قیم جوزیه،أعلام الموقعین، ۱/۵۶۶