حکم خروج از مذاهب اربعه:
البته جدای از این فرمودههای گهربار و صریح این بزرگواران – رحمهم الله-، عملکرد آنها در سیر صدور فتوا و تغییراتی که خود بر فتاوای صادره داشتند و قبول استدلال از شاگردان و اطرافیان و تغییر جهت از فتوای صادره خود سندی بلامنازع میباشد که بیانی صریح و صحیح بر این میباشد که آنها همیشه و در همه حال پایبند حق بوده و دیدگاه و مذهب خود را حق واحد محسوب نکردهاند. [۳۵۰] و حتی عملکرد شاگردان طراز اول و مجتهدین مذهب نیز بر همین شکل بوده و در مواردی به تصحیح اقوال مذهب پرداختهاند و با حرمتی خاص به اقوال مخالفین نگریستهاند. [۳۵۱]و [۳۵۲]
با وجود بیان صریح ائمۀ اربعه و شاگردانشان در بحث خروج از مذهبِ آنها برخی از شاگردان و امامان مذاهب خروج از مذهب را حرام دانسته و چنین مجوزی را برای مقلّد جایز ندانستهاند و اساس استلال آنها بخاطر مدوّن و جامع بودن مذاهب است به گونهای که دیدگاه صحابهش از چنین صفتی بیبهره است، از جمله امام الحرمین در این زمینه چنین ابراز میدارد: اجماع محققین بر این است که برای عوام جایز نیست که از شخص صحابی تقلید کند. بلکه بر آنها واجب است که از ائمۀ اربعه تقلید کنند؛ زیرا آنها، مسائل را عمیق بررسی و در آنها تعقل نموده؛ و مطالب را فصل بندی و تبویب کردهاند. حالات مختلف هر مسئله را بیان کردهاند؛ و بر شیوۀ قدما بر مسائل، وارد شدهاند؛ زیرا کسانی که زودتر رفتهاند، هر چند، برای مسلمانان، در دین، الگو وقدوه هستند، دراصلاح و ویرایش روشهای مختلف اجتهاد، گرفتار نیامدند. راههای تفکر و تأمل و مباحثه و منازعه را تبیین نکردند؛ در حالی که ائمۀ مذاهب، نسلهای بعدی را از تفکر و تۀمل و تعقّل در راه و روش اصحاب، بینیاز کردند. پس عوام، مأمور به پیروی از مذاهبِ آنها هستند. [۳۵۳]
ابن حجر هیتمی/ در جواب این سؤال: آیا تقلید از غیر ائمۀ اربعه جایز است؟ میگوید: خلاصه و لب مطلب این است؛ تقلید غیر از ائمۀ چهارگانه، در افتا (فتوی دادن) و قضاء (داوری و قضاوت) جایز نیست. اما در کارهای شخصی، تقلید از غیر ائمۀ چهارگانه،– البته از کسانی که تقلیدشان جایز است نه از مذاهب بدعی و خرافی مانند غلات و باطنیه و برخی از مذاهب ظاهری– جایز است. به شرط اینکه، مذهبی را که میخواهد تقلید کند؛ از طریق روایت عدل از عدل دریافت کرده باشد و تفاصیل و متعلقات آنرا بنابر آن مذهب، بشناسد. اگر خواست که تقلید آن امام را با دیگری درآمیزد، نباید دچار تلفیق شود؛ زیرا برخی از تلفیقات ممنوع هستند. مانند تقلید شخصی از امام مالک/ در عدم نجاست سگ و تقلید از امام شافعی/ در مسح بعضی از سر با هم در یک وضو، که به اتفاق بلکه گفته شده به اجماع، ممنوع است. هرگاه شروطی که برای تقلید ذکر کردیم، و دیگر شروط مورد نیازی که در جای خود مشخص است، فراهم شد؛ عبادات وداد و ستدهای مقلِّد بر اساس آن تقلید، صحیح است. در غیر این صورت، صحیح نیست و دچارگناه میشود،که باید فوراً به آن پایان دهد. موافقت اجتهاد آن مجتهد با یکی از مذاهب چهارگانه، نقل متواتر آن مذهب و تدوین مستقل آن، لازم نیست؛ بلکه کافی است، از یکی از کتابهای مذاهب مخالف، که مطمئن و مورد اعتماد باشد، آن را بگیرد. [۳۵۴]
و حتی برخی دلیل اجماع را برای این ممنوعیّت بیان میکنند، صاحب کتاب فواکة الدوانی مینویسد: امروزه اجماع مسلمانان بر این است که پیروی یکی از ائمۀ چهارگانه - ابوحنیفه، مالک، شافعی و احمد -رحمهم الله - واجب است و خروج از مذهب آنها جایز نیست. تحریم تقلید غیر ائمۀ چهارگانه، با وجود اینکه، همه بر هدایت بودهاند؛ فقط به خاطر این است که مذهب آنها حفظ نشده است و شاگردان و پیروان آنها فوت شدهاند و (مذهب امام خود را) تدوین نکردهاند. به خاطر همین است که بعضی از محققین گفتهاند: رأی معتمد این است که تقلید ائمۀ چهارگانه جایز است و تقلید غیر از آنها هم، جایز است، به شرطی که مذهبشان، در همان مسئلۀ مورد تقلید، حفظ و تدوین شده باشد به گونهای که شرایط و دیگر معتبرات مذهب، شناخته شود. اما اجماعی که امثال ابن صلاح، امام الحرمین و قرافی در منع تقلید اصحاب نقل میکنند، حمل بر تقلیدی میشود، که آن شرایط را ندارند. [۳۵۵]
البته با همۀ این اوصاف بسیاری از فقها با این دیدگاه مخالفند و همانطور که پیشتر هم ذکر شد اجماع صحابۀ کرامش بر عدم وجوب تقلید از هر مجتهد معیّنی با هر درجهای از اجتهاد شکل گرفته و با همۀ این اوصاف گفتار، کردار و پندار ائمۀ اربعه و شاگردانشان صراحتاً ابراز میدارد که آنها تقلید از خود را نه تنها واجب ندانستهاند بلکه همیشه و در همه حال خود و دیگران را به سوی حق سوق داده و لازمۀ این عملکرد نیز این است که حق را منحصر در تفکّرات و اجتهادات فردی خاص خلاصه نکرد، پس ادعای اجماع بر وجوب تقلید بر آنها نادرست میباشد.
جامع و مستدل بودن مذاهب چهارگانه جدای از اینکه ارزش والای آنها را نشان میدهد بلکه خدمت شایان این مدارس عظیم فقهی بر هیچ فردی پوشیده نیست ولی نباید تصوّر کرد که فقط منهج و روش آنها تدوین گشته و جامعیّت دارد و روش و منهج سردمداران صدر اسلام و بزرگمردان خیرالقرونش نابود گشته و آن جامعیت لازم را ندارد بلکه بر هر صاحب خردی پوشیده نیست که آنچه ائمۀ اربعه و مسلمانان دارند خوشهچینی از خرمن غنی و ناب آن رادمردان تاریخ بشریت ش بوده و منهج و سبک آنها همیشه پایدار بوده و خواهد بود و با تمسک به آن؛ که همان تمسک به قرآن کریم و سنّت نبویّ شریف است مسلمانان با این حبل متین جواب هر مسئله و دوای هر دردی را دارند، پس با همۀ ادلۀ ذکر شده و دلایلی که عدم وجوب به مذهب معیّن را ثابت مینمایند به نظر میرسد خروج از مذهب با استدلال و دوری از تتبّع رخص و تلفیق نادرست و بر مبنای تمسک بر شریعت اسلام جایز میباشد. (و اللهُ العلیمُ أعلمُ بِالصوابِ)
[۳۵۰] امام شافعی/ بعد از اینکه در ساله ۲۰۰ ه از عراق به مصر سفر کرد برخی از اقوال خود را تغییر داد که در برخی از کتابها همچون منهاج الطالبین اثر نووی / به اقوال قدیم – آرای صادره در عراق – و اقوال جدید – آرای صادره در مصر- مشهور شدند. نک: رستاقی، القدیم و الجدید من اقوال الامام الشافعی، ص ۴۷- ۴۸. [۳۵۱] صدور فتوا توسط شاگردان مذاهب برخلاف مذهب در کتابهای فقهی بسیار مشاهده میگردد همچون فتاوایی که امامان ابویوسف و محمّد – رحمهما الله – برخلاف دیدگاه امام أعظم / و فتاوای نووی/ بر خلاف امام شافعی/ و ... صادر شده است. [۳۵۲] در اینجا بیان نکتهای ظریف مهم مینماید و آن هر شخصی و در هر مقامی باید در تجزیه و تحلیل اقوال مخالفینِ دیدگاه خود خصوصاً در برخورد با دیدگاه ائمه اربعه و شاگردان والایشان باید با بیانی دقیق و ادبی مملو از احترام و نزاکت و نیتی کاملاً خالص برای خداوند متعال به ابراز نظر پردازد و نباید تصور کند که دیدگاه مذاهب، خالی از استدلال و منطق شریعت میباشد و دقت نظر به دیدگاه این بزرگمردان و اندیشمندان اسلامی از اهمیّت خاص و جایگاه والا قرار دارد و حتی به فرض اشتباه، عملِ مجتهد به فتوای خود و مقلدین وی بر مبنای اجتهاد امامش نه تنها بدعت محسوب نمیشود بلکه مأجور و صحیح میباشد؛ چرا که اگر بدعت باشد تمام امّت اسلامی مبتدع محسوب میشوند مگر اینکه حقیقت برای مقلد محرز و ثابت گردد و باز بنا بر تعصب بر دیدگاه امامش پافشاری کند و یا آن دیدگاه با نصوص صریح و صحیح بلامنازع تعارض داشته باشد که بیشک آن دیدگاه مردود میباشد و افراد باید با ادب و منطق شریعت به دعوت بپردازند و در این بین قوانین حاکم بر دعوت اسلامی را مدنظر گیرند که مبادا مردم عوام که مدتها بر اقوالی مرجوح عمل میکردهاند از حقیقت و دین دور گشته و تفرقه بین علما حاصل گردد و در این بین دشمنان دین خداوندأ سوء استفاده نمایند و از این تفرقه بهره جویند. و مقلّدین نیز باید توجه نمایند بیان اقوال مخالف امامشان به منز لة معارضه و دشمنی با امام آنها و یا نزول دین جدید و بدعتی نامشروع نیست بلکه باید احتمال صواب و حق را به مخالفان خود بدهند و به این فرموده خداوندأ لبیک گویند که میفرمایند: ﴿فَبَشِّرۡ عِبَادِ١٧ ٱلَّذِينَ يَسۡتَمِعُونَ ٱلۡقَوۡلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحۡسَنَهُۥٓۚ أُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ هَدَىٰهُمُ ٱللَّهُۖ وَأُوْلَٰٓئِكَ هُمۡ أُوْلُواْ ٱلۡأَلۡبَٰبِ١٨﴾[الزمر: ۱۷-۱۸] «مژده بده به بندگانم؛ آن کسانی که به همهی سخنان گوش فرا میدهند و از نیکوترین و زیباترین آنها پیروی میکنند. آنان کسانیند که خدا هدایتشان بخشیده است، و ایشان واقعاً خردمندند.» [۳۵۳] جوینی، البرهان، ۲/۲۸۴. [۳۵۴]گلمحمّدی، پایاننامه کارشناسی ارشد " التزام به مذهب فقهی معین"، ص ۹۰ و ۹۱ به نقل از (هیتمی، الفتاوی، ۴/۳۲۵). [۳۵۵]همان، ص ۹۱ به نقل از (قیروانی، فواکة الدوانی، ۸/۴۷۰).